English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 191 (9 milliseconds)
English Persian
cash books دفتر نقدی
Other Matches
books دفتر
these books are their این کتابهامال ایشان است
many books چندین کتاب
various books کتابهای گوناگون یا مختلف
he took to books زدبکتاب
our books کتابهامان
our books کتابهای ما
books کتاب
those books are yours ان کتابها
those books are yours مال شما است
books شماره بازیگرخطاکار
books اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
books رزرو کردن توقیف کردن
books درکتاب یادفترثبت کردن
books مجلد دفتر
books فصل یاقسمتی از کتاب
books ثبت کردن
d.'s books ورق
f. of books مایل به کت اب
to keep books دفترداری کردن
keep books دفترداری کردن
the two books are a like با هردو یک جور معامله کردم
one for the books <idiom> چیز غیر عادی
keep books <idiom>
i have as many books as you کتاب شما دارید منهم دارم
i have as many books as you هر چند
i had many books he had none من کتابهای بسیار داشتم اوهیچ نداشت
many books کتابهای بسیار
f. of books عاشق کتاب
my other books کتابهای دیگر من
he took to books پرداخت به کتاب خواندن
phone books کتاب راهنمای تلفن
books of this type این نوع کتابها
telephone books راهنمای تلفن
telephone books دفتر تلفن
comic books کتاب کاریکاتور
log books دفتر رخدادهای روزانه
log books رخداد نگاشت
phone books دفتر حاوی شمارههای تلفن
comic books کتاب دارای کاریکاتورهایی که داستانی را شرح میدهد
log books رخداد نامه
to be in ones good books موردالتفات کسی بودن
leave your books w me برای
leave your books w me پیش
inspired books کتابهای الهام شده
i owe for all my books پول همه کتابهای خود راقرض کردم
heretical books کتب ضلاله
heretical books کتب ضلال
collecting books وصول مطالبات
sacred books کتابهای مقدس
sibilline books کتابهای فالگیر رومیان باستان که میگفتندزنهای غیبگو نوشته اند
the books hereof کتابهای این کتابخانه
the books that you bought کتابهایی که شما خریدید
list of books فهرست یا صورت کتابها
to be in ones black books مغضوب کسی واقع شدن
leave your books w me درنظر
We have two books extra. دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
Enter it in the books . آنرا دردفاتر وارد کنید
To cook the books. حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
Stackup the books. کتابهارا روی هم بچین
My books are all scattered. کتابهایم همه پرت وپلاشده اند
hit the books <idiom> برای کلاس آماده شدن
to borrow up to ... books تا... [مدتی] کتاب قرض گرفتن
prayer books کتاب نماز
prayer books نماز نامه
prayer books دعانامه
lodge-books کتاب مقررات معماری
talking books صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
sacred books کتب مقدسه
in one's good books (graces) <idiom> موردعلاقه شخص قرار گرفتن
the desk is piled with books کتابهادر روی میزانبوه شده اند
the desk is piled with books میز از کتاب انباشته شده است
coffee-table books کتاب پر تصویر و بزرگ و پر جلایی که روی میزپیشدستی قرار میدهند
the fire books of moses اشعاریا کتابهای پنجگانه توراه
Put the books back on the shelf. کتابها را بگذار توی قفسه سر جایش
cash صندوق
cash پول رایج
cash چک
cash نقد کردن
cash نقدکردن
cash نقدی
cash اسکناس
cash پول خرد
cash دریافت کردن صندوق پول
cash وصول کردن نقدکردن
cash پول نقد
cash حواله پستی تلگرافی یا بانکی
available cash موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
She had the never to ask for cash . اینها همه هیچ تازه پول نقد هم می خواست
cash in on <idiom> شانسی سود بردن
cash نقد
cash in <idiom> تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
To turn into cash. به پول نزدیک کردن
cash crop محصول فروشی
strapped for cash <idiom> هیچ پولی دربساط نداشتن
cash dispenser پرداخت کننده پول
cash flows وجوه در گردش
cash register صندوق [محل پرداخت پول]
cash-wage دستمزد نقدی
cash desk صندوقپرداختپولدر یکمغازه
cash card کارتمخصوصگرفتنپول
cash readout وسیلهنمایشمقدارپول
cash crop فرآورد فروشی
cash crop فرآورد نقدینهساز
cash crop محصولی که برای فروش فرآوری میشود
spot cash پول نقد
share in cash سهم نقدی
sell for cash نقد فروختن
on cash basis نقدا"
cash on the barrelhead <idiom> پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
non cash shares سهام غیر نقدی
non cash share سهم غیر نقدی
net cash نقدی خالص
cash cow <idiom> منبع خوبی از پول
net cash قیمت مقطوع
to buy for cash نقد کردن
to cash a cheque چک را نقد کردن
spot cash پرداخت نقدی
cash dispenser تحویل دارخودکار
cash register ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
cash register ماشین صندوقداری
cash registers صندوق پول شمار
cash registers ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
cash registers ماشین صندوقداری
cash flow گردش وجوه
cash account حساب نقدی
cash against documents پول در مقابل اسناد
cash assets داراییهای نقدی
cash balance مانده نقدی
cash balance تراز نقدی
cash box صندوق پول
cash budget بودجه نقدی
cash capital سرمایه نقدی
capital in cash سرمایه نقدی
cash register صندوق پول شمار
cash book دفتر نقدی
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
cash dispenser ماشینی که با داخل نمودن کارت مخصوص ودادن دستور لازم
cash dispenser پرداخت مینماید
cash dispensers پرداخت کننده پول
cash dispensers تحویل دارخودکار
cash dispensers ماشینی که با داخل نمودن کارت مخصوص ودادن دستور لازم
cash dispensers پرداخت مینماید
cash and carry نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash-and-carries نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash-and-carry نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
hard cash پول نقد
cash crops محصولات نقدی مانند
cash crops گندم جو
cash crops برنج
cash crops ذرت
cash crops پنبه وتنباکو
cash deficit کسر صندوق
cash discount تخفیف نقدی
cash prompt نقد فوری
cash spot نقد فوری
cash ratio نسبت نقدینگی
cash rent اجاره نقدی
cash sale فروش نقدی
cash sale بیع نقد
cash security وثیقه نقدی
cash security وجه الضمان نقدی
cash with order پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
contribution not in cash سهم الشرکه غیر نقدی
for prompt cash نقدا`
for prompt cash فی المجلس
idle cash پول بیکار
cash price بهای نقدی
cash price قیمت نقدی
cash discount تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد
cash dividened سود نقدی
cash flows نقدینه
cash items اسناد تنخواه گردان
cash nexus رابطه نقدی
cash office دایره صندوق
cash office صندوق
idle cash پول بلااستفاده
cash on delivery پرداخت هنگام تحویل
cash plans طرح پرداختهای نقدی
cash on delivery فروش نقدی
cash on delivery فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
cash collection voucher سندپرداخت غرامت نقدی
discounted cash flow ارزش فعلی پرداختها و هزینههای اتی
discounted cash flow مبلغ تنزیل شده پرداختها وهزینههای اتی
to save bot cash نقد فروختن
Cash . Ready money . وجه نقد
paid in cash share سهام نقدا" پرداخت شده
A cash ( credit ) transaction . معامله نقدی ( اعتباری )
cash collection voucher سند پرداخت نقدی
Cash is in short supply these days . از حقوق ماهانه ام کم کنید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com