English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 144 (7 milliseconds)
English Persian
cash-and-carries نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
Other Matches
carries عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند
carries گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carries گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carries حمل غیرمجاز توپ
carries انداختن یک یا دو میله بولینگ
carries زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carries سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carries نشانه وقوع وام
carries وام ایجاد شده در وام توسط جمع کننده
carries با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries وام ایجاد شده در جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی
carries محل ذخیره سازی وام های ایجاد شده در جمعهای موازی به جای ارسال مستقیم
carries خیر ناشی از جمع کننده در وام ایجاد شده
carries رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carries حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carries جبران ضعف یار
carries انتقال دادن
carries رانینگ
carries بردن
carries بدوش گرفتن
carries حمل کردن
carries حمل ونقل کردن
carries رقم نقلی
carries روپوش پرچم
carries تیر رسی داشتن
carries تیررسی حالت دوش فنگ
He carries water in asieve. <proverb> آب در غربال یمل مى کند.
He has no influence . He cuts no ice. He carries no weight دیگر کلاهش پشم ندارد ( فاقد نفوذ است )
cash نقد
cash نقدی
cash اسکناس
cash نقد کردن
cash صندوق
cash پول رایج
cash چک
cash حواله پستی تلگرافی یا بانکی
available cash موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
cash پول خرد
cash نقدکردن
She had the never to ask for cash . اینها همه هیچ تازه پول نقد هم می خواست
cash in <idiom> تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
cash پول نقد
cash وصول کردن نقدکردن
cash دریافت کردن صندوق پول
cash in on <idiom> شانسی سود بردن
cash security وثیقه نقدی
cash security وجه الضمان نقدی
cash with order پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
contribution not in cash سهم الشرکه غیر نقدی
for prompt cash نقدا`
for prompt cash فی المجلس
idle cash پول بیکار
idle cash پول بلااستفاده
net cash قیمت مقطوع
cash sale بیع نقد
cash sale فروش نقدی
cash on delivery فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
cash plans طرح پرداختهای نقدی
cash price قیمت نقدی
cash price بهای نقدی
cash prompt نقد فوری
cash spot نقد فوری
cash ratio نسبت نقدینگی
cash rent اجاره نقدی
net cash نقدی خالص
non cash share سهم غیر نقدی
non cash shares سهام غیر نقدی
cash readout وسیلهنمایشمقدارپول
cash card کارتمخصوصگرفتنپول
cash desk صندوقپرداختپولدر یکمغازه
To turn into cash. به پول نزدیک کردن
cash cow <idiom> منبع خوبی از پول
cash on the barrelhead <idiom> پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
strapped for cash <idiom> هیچ پولی دربساط نداشتن
cash register صندوق [محل پرداخت پول]
cash crop محصول فروشی
cash crop فرآورد فروشی
on cash basis نقدا"
sell for cash نقد فروختن
share in cash سهم نقدی
spot cash پرداخت نقدی
spot cash پول نقد
to buy for cash نقد کردن
to cash a cheque چک را نقد کردن
cash crop محصولی که برای فروش فرآوری میشود
cash crop فرآورد نقدینهساز
cash-wage دستمزد نقدی
cash on delivery فروش نقدی
cash dispenser تحویل دارخودکار
cash crops ذرت
cash crops پنبه وتنباکو
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
cash book دفتر نقدی
cash books دفتر نقدی
cash register صندوق پول شمار
cash register ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
cash register ماشین صندوقداری
cash registers صندوق پول شمار
cash registers ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
cash registers ماشین صندوقداری
cash crops برنج
cash crops گندم جو
cash dispenser ماشینی که با داخل نمودن کارت مخصوص ودادن دستور لازم
cash dispenser پرداخت مینماید
cash dispensers پرداخت کننده پول
cash dispensers تحویل دارخودکار
cash dispensers ماشینی که با داخل نمودن کارت مخصوص ودادن دستور لازم
cash dispensers پرداخت مینماید
cash dispenser پرداخت کننده پول
cash and carry نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash-and-carry نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
hard cash پول نقد
cash crops محصولات نقدی مانند
cash flow گردش وجوه
capital in cash سرمایه نقدی
cash discount تخفیف نقدی
cash discount تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد
cash dividened سود نقدی
cash flows وجوه در گردش
cash flows نقدینه
cash items اسناد تنخواه گردان
cash nexus رابطه نقدی
cash office دایره صندوق
cash office صندوق
cash deficit کسر صندوق
cash on delivery پرداخت هنگام تحویل
cash balance تراز نقدی
cash budget بودجه نقدی
cash balance مانده نقدی
cash assets داراییهای نقدی
cash against documents پول در مقابل اسناد
cash account حساب نقدی
cash capital سرمایه نقدی
cash box صندوق پول
paid in cash share سهام نقدا" پرداخت شده
to save bot cash نقد فروختن
A cash ( credit ) transaction . معامله نقدی ( اعتباری )
Cash . Ready money . وجه نقد
discounted cash flow ارزش فعلی پرداختها و هزینههای اتی
discounted cash flow مبلغ تنزیل شده پرداختها وهزینههای اتی
cash collection voucher سندپرداخت غرامت نقدی
cash collection voucher سند پرداخت نقدی
Cash is in short supply these days . از حقوق ماهانه ام کم کنید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com