Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
casualty control book
دفتر خدمات موتور ناو دفترچه خدمت موتورناو
Other Matches
damage control book
راهنمای کنترل خسارات
casualty
تصادفات
casualty
حادثه
casualty
خسارت
casualty
صدمه
casualty
زخمی
casualty
تلفات
casualty
تلفات و ضایعات
casualty radius
شعاع تولید تلفات
inflict casualty
تلفات وارد کردن بدشمن
casualty radius
شعاع تلفات
casualty board
تابلوی نمودار ضایعات یکان تابلوی تلفات
casualty agent
عامل ایجاد تلفات و ضایعات
battle casualty
ضایعات رزمی
battle casualty
تلفات جنگی
casualty attack
تک غافلگیری که به منظورتولید تلفات انجام میشود تک غافلگیری ش م ر
inflict casualty
خسارت وارد کردن
casualty staging unit
یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
book value
ارزش ثبت شده در دفتر
book
کتاب
book value
ارزش دفتری
book
ثبت کردن
book
فصل یاقسمتی از کتاب
book
دفتر
book
شماره بازیگرخطاکار
book
مجلد دفتر
book
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
book
درکتاب یادفترثبت کردن
book
رزرو کردن توقیف کردن
book one
کتاب نخست
to book something
چیزی را رزرو کردن
that book
ان کتاب
that book
این کتاب
that is my book
این
by the book
کتابی
by the book
ازروی کتاب
the a of a book
خوانندگان کتابی
book
بداخلاق
that is my book
کتاب من است
to book something
چیزی را سفارش دادن
book value
بهای دفتری
with out book
برون سند کتابی ازبر
it was a p to another book
مقدمه کتاب دیگربود
to d. into a book
نگاه مختصر بکتابی کردن
very many book
کتابهای خیلی زیاد
i will t. you for the book
شیر یا خط می کنم ببینم کتاب را کی باید بردارد
you are welcome to my book
بفرمایید از کتاب بنده استفاده کنید
your book
کتابتان
your book
کتاب شما
this book is yours
این کتاب مال شما ست
book one
جلد نخستین
here is my book
اینست کتاب من
the book is out of p
کتاب تمام شده است
here is my book
کتاب من اینها
i had never seen such a book
من هرگز چنین کتابی ندیده ام
book value
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
book debts
بدهی دفتری
book draw
تساوی کتابی یا تئوریک شطرنج
book keeper
دفتردار
book learning
علم کتابی
book making
شرطبندی
book marker
نشان لای کتاب
run book
دفتر اجرا
book cost
هزینه ثبت شده در دفتر
blue book
هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
blue book
هر کتاب یا سند مستندوقابل اعتماد
blue book
کتاب ابی
blue book
کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
service book
کتب مذهبی
property book
دفتر اموال
book og kings
سفرملوک :نام یکی ازکتابهای عتیق
service book
کتب دعا
scrap book
مجموعه عکس هاوقطعاتی که از کتابهای دیگر بریده باشند
run book
دفتر رانش
road book
راهنما
call book
دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
road book
راه نامه
book of psalms
زبور داود
bring to book
بازخواست کردن از
purview of a book
انچه کتابی فرامیگیرد
purview of a book
ویعت کتاب
book of psalms
زبور حضرت داود
book of reference
کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما
book og kings
کتاب پادشاهان
book review
انتقاد از کتاب
book review
مقاله درباره کتاب
book of proverbs
کتاب امثال حضرت سلیمان
book of account
دفترحساب
book of account
دفتر روزنامه
book marker
چوب الف
book message
نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
refit book
دفتر یادداشت وقایع دریایی
book move
حرکت کتابی شطرنج
red book
کتاب سرخ
record book
دفتر ثتب سوابق
record book
دفترچه سوابق جنگ افزار پرونده سوابق
message book
دفتر یادداشت پیام
book of account
دفتر کل
punishment book
ایین نامه انضباطی
to put any one through a book
کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
the book is print
کتاب برای فروش موجودایت
waste book
دفتر باطله
what is this book worth?
این کتاب چقدر ارزش دارد
white book
کتاب سفید
white book
ویدیو- CD استاندارد ساخت philips , JVC که نحوه ذخیره ویدیودیجیتال روی ROM-CD را بیان میکند
winter book
تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
woman of the book
کتابیه
word book
کتاب لغت
year book
سالنامه
Yellow Book
مشخصات -CD ROM منتشر شده توسط Philips که حاوی قالب ذخیره سازی داده است و استاندارد ROM-CD XA را می پوشاند
book plate
برچسب کتاب
to license a book
اجازه چاپ کتابی را دادن
time book
دفتر ثبت ساعات کار
to bind a book
صحافی کردن یک کتاب
to read a book
کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
to subscribe for a book
پیش ازانتشارکتاب تعهدخریدیک یاچندجلدانراکردن
to wade through a book
بکندی وزحمت کتابی راخواندن
to gut a book
جوهرمطالب کتابیراکشیدن
tou book
لباس تکواندو
to gut a book
مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
to e. upon acovnt book
همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
to consult a book
از کتاب فال گرفتن
to consult a book
سرکتاب باز کردن
to bring to book
حساب پس گرفتن
to bring to book
بازخواست کردن از
book plates
برچسب کتاب
comic book
کتاب کاریکاتور
the book is my property
کتاب مال من است
cheque book
دسته چک
cheque book
دفترچه چک
check book
کتابچه ثبت ارقام یاموادرسیدگی شده
chap book
کتابچه اشعاروادبیات عوام پسند که دوره گردان می فروشند
thank tou for that book
متشکرم
thank tou for that book
خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
text book
رساله
text book
کتاب اصلی دریک موضوع
phone book
دفتر حاوی شمارههای تلفن
class book
کتاب کلاسی
bound book
کتابپربرگ
book of matches
جعبهکبریت
comic book
کتاب دارای کاریکاتورهایی که داستانی را شرح میدهد
condition book
کتابچه حاوی شرایط ومقررات اسبدوانی
the book is print
کتاب زیر چاپ است
log book
دفتر رخدادهای روزانه
log book
رخداد نگاشت
log book
رخداد نامه
phone book
کتاب راهنمای تلفن
telephone book
دفتر تلفن
telephone book
راهنمای تلفن
appointment book
دفترچهقرارملاقاتها
book ends
کتابنگهدار
text book
کتاب درسی
word book
دیکشنری
note book
دفتریاد داشت
needle book
سوزن دان کتابی
statute book
قوانین موضوعه
statute book
کتاب قانون
statute book
کتاب نظامنامه
that book will immortalize him
ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
prayer book
نماز نامه
prayer book
کتاب نماز
cash book
دفتر نقدی
have one's nose in a book
<idiom>
دائم سر توی کتاب داشتن
have one's nose in a book
<idiom>
کرم کتاب خوانی داشتن
word book
لغت نامه
talking book
صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
word book
فرهنگ لغات
note book
دفتر کتابچه
book keeping
حسابداری
[حسابداری]
word book
واژه نامه
account book
دفتر حساب
accession book
فهرست کتب یک کتابخانه که به سایر کتب ضمیمه شود
word book
کتاب لغت
word book
قاموس
book a seat
جا رزرو کردن
muster book
دفتروقایع یکان
muster book
دفتر ثبت وقایع روزانه
herd book
نژادنامه برخی جانوران همچون گاو وخوک
he stole my book
کتابم را دزدیدند
he presented me with a book
کتابی بمن پیشکشی کرد
gun book
دفتریادداشت سوابق توپ
gun book
دفترچه خدمت توپ
edition
[ed.]
[of a book]
ویرایش
[کتابی]
edition
[ed.]
[of a book]
چاپ
[کتابی]
guide book
راهنمای مسافران
guide book
کتاب راهنما
Green Book
مشخصات رسمی استاندارد I-CD که توسط Philips منتشر شد
herd book
نسب نامه حیوانی
fly book
قوطی مگس ساختگی
i will send him my book
کتاب خود را برای او خواهم فرستاد
day book
دفتر روزنامه
minute book
دفتر یاد داشت یاد داشت نامه
minute book
دفتر وقایع
message book
دفتر پیام
mass book
کتاب نماز
mass book
زادالمعاد
mass book
کتاب نماز سالیانه
letter book
کتاب رونوشت
letter book
رونوشت نامه
journal book
دفتر گزارش روزانه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com