Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
center board
ته قایق بادبانی
Other Matches
center to center method
روش اتصال مرکز به مرکزعکس هوایی
center
گروه مرکزی
center
کیان
off center
خارج از مرکز
center
سانتر
center
تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور
center
متمرکز کردن
center
متمرکز نقطه اتکاء
center
نقطه گره
center
سوراخ هایی که اطراف مرکز نوار کاغذی پانچ شده اند
center
شخصی که موافب عملیات کامپیوتر مرکزی است
center
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center
قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
center
قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
center
نقط ه میانی چیزی
center
مجمع
center
کانونی کردن تمرکز یافتن مرکز
off-center
<idiom>
عجیب وغریب
center
میان
center
مرکز
center
وسط ونقطه مرکزی
center
درمرکز قرارگرفتن
center
تمرکز یافتن
center circle
دایره وسط زمین
center fire
اتش درنتیجه ضربه سوزن یاچخماق به مرکز فشنگ
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
center spuare
زاویه تمرکز
center circle
دایره میانی
center strap
نوار پهن تور تنیس
center strop
نوار پهن تور تنیس
center drill
مته مرکز
center stripe
خط میانی زمین
center distance
فاصله ازمرکز
center distance
فاصله مرکزی
center forward
سانترفوروارد
center bit
مته سه نبش
center base
میدان مرکزی
brain center
مرکز مغزی
dead center
<idiom>
کاملا وسط
chiral center
مرکز کایرال
burst center
مرکز ترکش
burst center
مرکز گلوله
center web
مرکز چرخ
center web
هسته
How do I get to city center?
چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
center of lift
مرکز برا
communication center
مرکز مخابرات
center back
بک میانی
center back
بازیگر میانی خط عقب
She is the center of attraction .
آن زن همه را بسوی خودش می کشد
center punch
سنبه نشان
center of impact
مرکز ترکش گلوله مرکزاصابت
center of gyration
نقطهای در یک جسم صلب که اگر همه جرم در ان متمرکزشود ممان اینرسی حول همان محور تغییر نماید
center wing
بال میانی
center sleeve
مرکز مجوف
center sleeve
مرغک ماشین تراش
center of gravity
مرکزگرایی
center of gravity
گرانیگاه
center section
بال میانی
center of mass
مرکز هدف
center piece
میانه
center piece
قسمت میانی اسباب روی میز
center of thrust
امتداد اثر برایند تمام نیروهای جلوبرنده
symmerty center
مرکز تقارن
center of symmerty
مرکز تقارن
center of resistance
مرکز مقاومت
center punch
مرکز سوراخ
center of pressure
مرکز فشار
center of mass
مرکز جرم
center of mass
مرکز حجم هدف
center of mass
مرکز هیولای هدف
center of gravity
مرکز ثقل
center of distribution
مرکز پخش
center of dispersion
مرکزمستطیل پراکندگی گلوله ها
center line
اسه
center line
خط محور
center lathe
ماشین تراش متمرکز
center land
خط میانی
center spot
نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
center ice
قسمت بی طرف زمین
center grinding
دستگاه سنگ متمرکز
center grinding
سنگ چاقو تیزکنی
center gravity
گرانیگاه
center gage
مرکز سنج
center forward
بازیگر نوک حمله
center line
خط مرکز
center line
خط میانی زمین
center of dispersion
مرکز پراکندگی
center of burst
مرکزاصابت گلوله
center of burst
مرکز ترکش گلوله
center of buoyancy
مرکزتعادل اتصال وسایل شناور
center of buoyancy
مرکز تعادل شناوری
center mark
علامت مرکز نشانه مرکز
center mark
مرکز سوراخ
center line
مرکزدوران
center line
خط صفر
center line
خط وسط زمین
center forward
نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
communication center
مرکزارتباطات
filter center
مرکز کنترل و نتیجه گیری ازاخبار پدافند هوایی
information center
مرکز جمع اوری اطلاعات
inversion center
مرکز وارونگی
lathe center
مرکز یا محور دوران ماشین تراش
three center bonding
پیوند سه مرکزی
local center
مرکز محلی
luminescent center
هسته لومینسانس
message center
مرکز پیام
switching center
مرکز راه گزینی
The city center .
میدان ( مرکز ) شهر
information center
مرکز اطلاعات
vasoconstrictor center
مرکز انقباض عروق
detention center
بازداشتگاه
filter center
مرکزتوزیع اطلاعات
after top center
تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ بالا
after bottom center
تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ پایین
aerodynamic center
مرکز ایرودینامیکی
active center
مرکز فعال
four center arch
قوس جناغی چهار پرگاری
center punch
مرکز منگنه
whole blood center
مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
wheel center
مرکز چرخ
respiratory center
مرکز تنفسی
nerve center
مرکز عصبی
nerve center
مرکزفرماندهی
primary center
مرکز اولیه
training center
مرکز اموزش
school center
مرکز اموزش
provision center
مرکز توشه
provision center
مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
regional center
مرکز منطقهای
relay center
مرکز باز پخش
reserve center
مرکز احتیاط
reserve center
مرکز اموزش احتیاط
primary center
مرکز عمده
pintle center
مرکز لولای جنگ افزار
pintle center
نقطه لولا
speech center
مرکز گویایی
sleep center
مرکز خواب
signal center
مرکز پیام
operation center
مرکز عملیات
signal center
مرکزارتباطات
signal center
مرکز مخابرات
shopping center
بازار
shopping center
مرکز فروش
center drill
مته متمرکز
community center
مرکزاجتماع
convalescent center
بیمارستان ثابت منطقهای
cost center
مرکز هزینه زا
cost center
تمرکز هزینه
data center
مرکز داده ها
data center
مرکز داده
cost center
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
dead center
مرکز سکون و بی حرکتی
dead center
نقطه مرگ
before top center
تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ بالا
convalescent center
یکان بهداری که فرفیت 0051 تختخواب را داشته باشد
control center
مرکزکنترل
computer center
مرکز کامپیوتر
computing center
مرکز محاسبات
community center
ساختمان محل انجمن
control center
مرکز کنترل عملیات
before bottom center
تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ پایین
direction center
مرکز هدایت عملیات
direction center
مرکزهدایت اتش یا حرکت کشتی یاهواپیما
documentation center
مرکز اسناد
diffracting center
مرکز پراشنده
battery center
مرکز اتشبار
education center
مرکز اموزش
education center
اموزشگاه
feeding center
مرکز تغذیه
action information center
مرکز اخبار تاکتیکی
control and warning center
سیستم کنترل و اعلام خطر
disciplinary training center
دارالتادیب
disciplinary training center
مرکز اموزش زندانیان نظامی
combat information center
اطاق عملیات
control and reporting center
تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
combat information center
مرکز اطلاعات رزمی
rehabilitation training center
مرکز اموزش بازاموزی زندانیان جنگی دشمن
computer center manager
مدیر مرکز کامپیوتر
center swing bridge
پل میانگرد
fire direction center
مرکز هدایت اتش
computer center director
مدیر مرکز کامپیوتر
center threequarter back
بک وسط
word processing center
مرکز پردازش کلمه
top dead center
نقطه مرگ بالا
instantaneous center of rotation
مرکز دوران لحظهای
main center office
مرکز اصلی ارتباطات
target information center
مرکز اطلاعات هدف
target information center
مرکز جمع اوری اطلاعات هدفها
tactical operation center
مرکز عملیات تاکتیکی
day care center
مهد کودک
information processing center
مرکز پردازش اطلاعات
data processing center
مرکزداده پردازی
data processing center
مرکز پردازش داده
data processing center
مرکز داده پردازی
message switching center
مرکز گزینش پیام
dead center ignition
نقطه اشتعال
dead center ignition
نقطه انفجار
dead center position
نقطه مرگ بالا یا پایین
hole center distance
فاصله مرکز سوراخ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com