English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
center of dispersion مرکز پراکندگی
center of dispersion مرکزمستطیل پراکندگی گلوله ها
Other Matches
center to center method روش اتصال مرکز به مرکزعکس هوایی
dispersion پراکندگی
dispersion اولیه
dispersion پراکندگی شار مغناطیسی پراکندگی فوران مغناطیسی
dispersion پاشیدگی
dispersion تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
dispersion متلاشی شدن خاکدانه ها به ذرات
dispersion پخش شدگی
dispersion اوارگی تجزیه نور
dispersion تفرق
dispersion پراکندگی تیر
dispersion پراکندگی منطقه پراکندگی
dispersion تفرقه گسترش یکان
dispersion تجزیه نور
dispersion انتشار
lateral dispersion پراکندگی جانبی
dispersion scale طبله مخصوص تصحیح پراکندگی مقیاس پراکندگی میزان پراکندگی
dispersion rectangle مستطیل پراکندگی
dispersion pattern مستطیل پراکندگی طرح پراکندگی
longitudinal dispersion پراکندگی طول
modal dispersion شکلی از پراکندگی پالس ها
molecular dispersion پاشندگی مولکولی
range dispersion پراکندگی در برد
range dispersion پراکندگی بردی
rectangle of dispersion مستطیل پراکندگی گلوله ها
relative dispersion پراکندگی نسبی
material dispersion پراکنده شدن پالس نورانی درداخل یک فیبر نوری در نتیجه طول موجهای مختلف ساطع شده از یک منبع
dispersion pattern شکل پراکندگی
dispersion of light تجزیه نور
cone of dispersion مخروط پراکندگی
cone of dispersion مخروط پراکندگی بسکها
circular dispersion قطر کوچکترین دایرهای که 57% پرتابه ها به ان برخورد میکنند
discriminal dispersion پراکندگی افتراقی
dispersion coefficient ضریب پراکندگی
dispersion equation معادله پاشندگی
dispersion error اشتباه پراکندگی
dispersion force نیروی پاشیدگی
dispersion error اشتباه ناشی از پراکندگی تیر
dispersion formula فرمول پاشندگی
dispersion hardening سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
dispersion medium محیط پاشندگی
dispersion of light پاشیدگی نور
coefficient of dispersion ضریب پراکندگی
acoustic dispersion پژواک
zone of dispersion منطقه پراکندگی گلوله ها
acoustic dispersion سیستم پخش اکوستیک
optical rotatory dispersion پاشندگی چرخش نوری
center کیان
center گروه مرکزی
center مجمع
center میان
center تمرکز یافتن
center درمرکز قرارگرفتن
center وسط ونقطه مرکزی
off-center <idiom> عجیب وغریب
off center خارج از مرکز
center متمرکز نقطه اتکاء
center مرکز
center نقط ه میانی چیزی
center سانتر
center تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور
center متمرکز کردن
center کانونی کردن تمرکز یافتن مرکز
center نقطه گره
center سوراخ هایی که اطراف مرکز نوار کاغذی پانچ شده اند
center شخصی که موافب عملیات کامپیوتر مرکزی است
center قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
center قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
center سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
dead center نقطه مرگ
direction center مرکز هدایت عملیات
direction center مرکزهدایت اتش یا حرکت کشتی یاهواپیما
diffracting center مرکز پراشنده
whole blood center مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
She is the center of attraction . آن زن همه را بسوی خودش می کشد
The city center . میدان ( مرکز ) شهر
dead center <idiom> کاملا وسط
three center bonding پیوند سه مرکزی
How do I get to city center? چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
vasoconstrictor center مرکز انقباض عروق
dead center مرکز سکون و بی حرکتی
communication center مرکز مخابرات
communication center مرکزارتباطات
community center ساختمان محل انجمن
community center مرکزاجتماع
computer center مرکز کامپیوتر
computing center مرکز محاسبات
detention center بازداشتگاه
control center مرکز کنترل عملیات
control center مرکزکنترل
convalescent center یکان بهداری که فرفیت 0051 تختخواب را داشته باشد
convalescent center بیمارستان ثابت منطقهای
cost center مرکز هزینه زا
cost center قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
cost center تمرکز هزینه
data center مرکز داده
data center مرکز داده ها
shopping center بازار
primary center مرکز اولیه
primary center مرکز عمده
pintle center مرکز لولای جنگ افزار
pintle center نقطه لولا
operation center مرکز عملیات
nerve center مرکزفرماندهی
provision center مرکز توشه
provision center مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
shopping center مرکز فروش
training center مرکز اموزش
school center مرکز اموزش
respiratory center مرکز تنفسی
reserve center مرکز اموزش احتیاط
reserve center مرکز احتیاط
relay center مرکز باز پخش
regional center مرکز منطقهای
nerve center مرکز عصبی
signal center مرکز مخابرات
message center مرکز پیام
filter center مرکز کنترل و نتیجه گیری ازاخبار پدافند هوایی
feeding center مرکز تغذیه
sleep center مرکز خواب
speech center مرکز گویایی
education center اموزشگاه
education center مرکز اموزش
documentation center مرکز اسناد
switching center مرکز راه گزینی
filter center مرکزتوزیع اطلاعات
four center arch قوس جناغی چهار پرگاری
luminescent center هسته لومینسانس
signal center مرکزارتباطات
local center مرکز محلی
lathe center مرکز یا محور دوران ماشین تراش
signal center مرکز پیام
inversion center مرکز وارونگی
information center مرکز جمع اوری اطلاعات
information center مرکز اطلاعات
center mark مرکز سوراخ
center line مرکزدوران
center line خط صفر
center line خط وسط زمین
center line خط میانی زمین
center line خط مرکز
center line اسه
center line خط محور
center lathe ماشین تراش متمرکز
center land خط میانی
center mark علامت مرکز نشانه مرکز
center of buoyancy مرکز تعادل شناوری
center of gravity مرکزگرایی
center of gravity گرانیگاه
center of gravity مرکز ثقل
center of distribution مرکز پخش
center of burst مرکزاصابت گلوله
center of burst مرکز ترکش گلوله
center of buoyancy مرکزتعادل اتصال وسایل شناور
center circle دایره میانی
center ice قسمت بی طرف زمین
center grinding دستگاه سنگ متمرکز
center board ته قایق بادبانی
center bit مته سه نبش
center base میدان مرکزی
center back بازیگر میانی خط عقب
center back بک میانی
burst center مرکز گلوله
burst center مرکز ترکش
brain center مرکز مغزی
wheel center مرکز چرخ
before top center تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ بالا
before bottom center تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ پایین
center circle دایره وسط زمین
center distance فاصله مرکزی
center grinding سنگ چاقو تیزکنی
center gravity گرانیگاه
center gage مرکز سنج
center forward بازیگر نوک حمله
center forward نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
center forward سانترفوروارد
center fire اتش درنتیجه ضربه سوزن یاچخماق به مرکز فشنگ
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
center drill مته متمرکز
center drill مته مرکز
center distance فاصله ازمرکز
battery center مرکز اتشبار
center punch مرکز منگنه
center spuare زاویه تمرکز
center stripe خط میانی زمین
center of symmerty مرکز تقارن
center spot نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
center sleeve مرغک ماشین تراش
symmerty center مرکز تقارن
active center مرکز فعال
after top center تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ بالا
after bottom center تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ پایین
center wing بال میانی
center sleeve مرکز مجوف
aerodynamic center مرکز ایرودینامیکی
center of thrust امتداد اثر برایند تمام نیروهای جلوبرنده
center piece قسمت میانی اسباب روی میز
center piece میانه
center punch سنبه نشان
center punch مرکز سوراخ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com