English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
center of thrust امتداد اثر برایند تمام نیروهای جلوبرنده
Other Matches
center to center method روش اتصال مرکز به مرکزعکس هوایی
thrust فرو کردن
thrust تک ازمایشی
thrust رانش
thrust پیشرانه
thrust فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrust فشار محوری
thrust بار محوری ضربه
thrust ضربت فشار
thrust حمله
thrust پرتاب کردن
thrust انداختن
thrust چپاندن
thrust سوراخ کردن رخنه کردن در
thrust بزوربازکردن
thrust نیرو
thrust فشار موتور نیروی پرتاب
thrust زور
thrust فشار
thrust حمله کردن
cross thrust تراست ناخالص
cutting thrust نیروی برش
cut and thrust کشمکش دست بیقه
staight thrust حمله ساده مستقیم
short thrust نوعی سخمه کوتاه در جنگ سرنیزه
thrust bearing یاطاقان طولی
thrust bolt پیچ فشاری
thrust hardness درجه سختی فشاری
thrust line خط تک نفوذی
thrust line خط حمله خط انجام تک
thrust line خط شروع حمله ناگهانی
thrust face سطح تراست
thrust of the arch فشار طاق
rocket thrust تراست راکت
reverse thrust تراست معکوس
line of thrust خط فشار
initial thrust نفوذ اولیه نفوذ اصلی
long thrust وضعیت سخمه بلند
long thrust سخمه بلند
long thrust تک نفوذی طولانی یادوردست
initial thrust ضربه اصلی
extensor thrust پرش انبساطی
heel thrust فشار پاشنه پا در پیچیدن
net thrust پیشرانه خالص
end thrust فشار محوری
drilling thrust فشار محوری مته کاری
vectored thrust تراست هدایت شونده
residual thrust تراست تولیدشده توسط موتورجت
lift thrust نسبت برا به تراست
thrust of the arch رانش قوس رانش قوس
arch thrust رانش قوس
arch thrust رانش چفت
arch thrust رانش کمان
cold thrust ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
arm thrust پرتاب دست
axial thrust فشار محوری
axial thrust بار محوری
to thrust oneself مداخله
to thrust oneself کردن فضولی کردن
unsymmetric thrust تراست نامتقارن
time thrust ضد حمله شمیرباز
counter thrust variation واریاسیون پیاده رانده متقابل در دفاع هندی شاه شطرنج
static propeller thrust تراستی که توسط یک ملخ تولید میشود
ball thrust bearing یاطاقان طولی ساچمهای
double thrust bearing یاطاقان با فشار محوری دوبل
cone thrust test ازمایش فشار مخروط
double thrust ball bearing بلبرینگ با فشار محوری دوبل
rocket [missile with thrust propulsion] موشک [پرتابه] [پرتابه با پیشرانش عقب نشینی]
aerodynamic blockage thrust reverser وسیلهای برای معکوس کردن نیروی جلوبر
cylinder roller thrust bearing یاطاقان غلطکی محوری
angular contact thrust ball bearing بلبرینگ طولی محوری
off center خارج از مرکز
center تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور
center گروه مرکزی
center متمرکز کردن
off-center <idiom> عجیب وغریب
center میان
center متمرکز نقطه اتکاء
center کانونی کردن تمرکز یافتن مرکز
center سانتر
center کیان
center تمرکز یافتن
center درمرکز قرارگرفتن
center وسط ونقطه مرکزی
center مرکز
center مجمع
center نقطه گره
center سوراخ هایی که اطراف مرکز نوار کاغذی پانچ شده اند
center قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
center سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
center نقط ه میانی چیزی
center شخصی که موافب عملیات کامپیوتر مرکزی است
four center arch قوس جناغی چهار پرگاری
cost center قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
cost center تمرکز هزینه
information center مرکز اطلاعات
control center مرکزکنترل
information center مرکز جمع اوری اطلاعات
control center مرکز کنترل عملیات
computing center مرکز محاسبات
filter center مرکزتوزیع اطلاعات
filter center مرکز کنترل و نتیجه گیری ازاخبار پدافند هوایی
feeding center مرکز تغذیه
diffracting center مرکز پراشنده
direction center مرکز هدایت عملیات
dead center نقطه مرگ
data center مرکز داده
direction center مرکزهدایت اتش یا حرکت کشتی یاهواپیما
dead center مرکز سکون و بی حرکتی
documentation center مرکز اسناد
data center مرکز داده ها
cost center مرکز هزینه زا
convalescent center یکان بهداری که فرفیت 0051 تختخواب را داشته باشد
education center مرکز اموزش
education center اموزشگاه
convalescent center بیمارستان ثابت منطقهای
inversion center مرکز وارونگی
detention center بازداشتگاه
three center bonding پیوند سه مرکزی
switching center مرکز راه گزینی
speech center مرکز گویایی
sleep center مرکز خواب
signal center مرکز پیام
signal center مرکزارتباطات
signal center مرکز مخابرات
vasoconstrictor center مرکز انقباض عروق
wheel center مرکز چرخ
How do I get to city center? چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
dead center <idiom> کاملا وسط
The city center . میدان ( مرکز ) شهر
She is the center of attraction . آن زن همه را بسوی خودش می کشد
whole blood center مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
shopping center بازار
shopping center مرکز فروش
training center مرکز اموزش
pintle center نقطه لولا
operation center مرکز عملیات
nerve center مرکزفرماندهی
nerve center مرکز عصبی
message center مرکز پیام
luminescent center هسته لومینسانس
local center مرکز محلی
pintle center مرکز لولای جنگ افزار
primary center مرکز عمده
school center مرکز اموزش
respiratory center مرکز تنفسی
reserve center مرکز اموزش احتیاط
reserve center مرکز احتیاط
relay center مرکز باز پخش
regional center مرکز منطقهای
provision center مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
provision center مرکز توشه
primary center مرکز اولیه
lathe center مرکز یا محور دوران ماشین تراش
center of gyration نقطهای در یک جسم صلب که اگر همه جرم در ان متمرکزشود ممان اینرسی حول همان محور تغییر نماید
center mark مرکز سوراخ
center line مرکزدوران
center line خط صفر
center line خط وسط زمین
center line خط میانی زمین
center line خط مرکز
center line اسه
center line خط محور
center lathe ماشین تراش متمرکز
center land خط میانی
center ice قسمت بی طرف زمین
center mark علامت مرکز نشانه مرکز
center of buoyancy مرکز تعادل شناوری
center of buoyancy مرکزتعادل اتصال وسایل شناور
center of gravity مرکزگرایی
center of gravity گرانیگاه
center of gravity مرکز ثقل
center of distribution مرکز پخش
center of dispersion مرکزمستطیل پراکندگی گلوله ها
center of dispersion مرکز پراکندگی
center of burst مرکزاصابت گلوله
center of burst مرکز ترکش گلوله
center grinding دستگاه سنگ متمرکز
center grinding سنگ چاقو تیزکنی
center base میدان مرکزی
center back بازیگر میانی خط عقب
center back بک میانی
burst center مرکز گلوله
burst center مرکز ترکش
brain center مرکز مغزی
before top center تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ بالا
before bottom center تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ پایین
battery center مرکز اتشبار
after top center تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ بالا
after bottom center تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ پایین
aerodynamic center مرکز ایرودینامیکی
center bit مته سه نبش
center board ته قایق بادبانی
center circle دایره وسط زمین
center gravity گرانیگاه
center gage مرکز سنج
center forward بازیگر نوک حمله
center forward نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
center forward سانترفوروارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com