Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
central control desk
اطاق فرمان اصلی
central control desk
میزفرمان مرکزی
Other Matches
control desk
میز کنترل
central control panel
مرکز کنترل
central control panel
تابلوی مرکزی کنترل
battery control central
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
help desk
میز کمک
[اطلاعاتی]
desk
میز تحریر
the desk
کار دفتری یا ادبی یاروحانی
desk
اجرای خشک برنامه
desk
میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
desk lamp
چراغمطالعهرومیزی
chart desk
میز نقشه
desk calculator
حسابگر رومیزی
desk accessory
لوازم رومیزی یا روزمره
sound desk
میزصدا
secretarial desk
میزمنشی
cash desk
صندوقپرداختپولدر یکمغازه
production desk
میزمحصولات
writing desk
میز تحریر
My desk is by the window.
میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
desk accessories
وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
Where is the information desk?
میز اطلاعات کجاست؟
information desk
میز اطلاعات
desk pad
روکشرومیزی
desk accessory
در یک سیستم Apple Macitosh امکان افزوده که سیستم را بهبود میبخشد
executive desk
میزمدیر
desk checking
فرایند بررسی بوسیله دست مقابله رومیزی
reading desk
بعدا پرسیده شود
steward's desk
میزمهماندار
desk tray
جاکاغذیرومیزی
desk checking
بررسی دستی
rolltop desk
میز تحریر دارای رویه کشودار
the desk is piled with books
کتابهادر روی میزانبوه شده اند
the desk is piled with books
میز از کتاب انباشته شده است
hotel reservation desk
میزرزرودرهتل
central
مرکزی
central
تلفن چی مرکزی
central
متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
central
کلمه با طول کوتاه
central
فضایی در حافظه که محل آن مستقیماگ و به سرعت توسط CPU قابل آدرس دهی است
central
که برای تولید کلمات بزرگ CPU با استفاده از روش ها تقسم بیت به کار می رود
central
واحد محاسبات و منط ق
central
واحد ورودی و خروجی
central
گروهی از مدارها که توابع اولیه یک کامپیوتر را انجام می دهند واز سه بخش تشکیل شده اند واحد کنترل
central
کامپیوتر مرکزی
central
ترمینالی که ارتباط بین کامپیوتر مرکز و ترمینالهای راه دور را برقرار میکند
central office
مرکز تلفن
central office
دفتر مرکزی
central office
تلکس و تلگراف
central head
فشار مرکزی
central load
بار مرکزی
central load
نیروی وارد به مرکز
central government
حکومت مرکزی
central sulcus
شیار مرکزی
central bank
بانک مرکزی
central stile
چهارچوبدربمیانی
central screw
پیچمرکزی
central reservation
مرکزرزروکردن
central defender
مدافعوسطی
central column
ستونمرکزی
central circle
دایرهوسط
Central America
آمریکایمرکزی
central exchange
مرکزتلکس
central exchange
مرکز تلفن خودکار
central processor
پردازشگر مرکزی
central gyrus
شکنج مرکزی
central incisor
دندانپیشینمرکزی
central convolution
شکنج مرکزی
central city
شهر مرکزی
central city
مرکز شهر
central canal
مجرای مرکزی
weather central
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
central position
قرارگاه مرکزی
central tendency
تمایل به مرکز
central heating
حرارت مرکزی
central strip
نوار میانی
central strip
جداکننده جهات
central station
نیروگاه مرکزی
central purchase
خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
central site
سایت مرکزی
central reserve
سکوی میانی
central reserve
سکوی وسط
central nave
کلیسایمرکزی
central fissure
شیار مرکزی
central pith
هسته یا مغز چوب
central terminal
پایانه مرکزی
central processor
پردازنده مرکزی
central war
جنگ عمومی
central planning
برنامه ریزی مرکزی
central war
جنگ عمده
switching central
مرکز تلفن خودکار
central tendency
احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
central position
وضعیت مرکزی
central heating
گرمایش مرکزی
paching central
سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
central pumping station
تلمبهخانه
central pumping station
مرکزی
central treaty organization
پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
unit central processing
واحد پردازش مرکزی
German Central Bank
بانک مرکزی آلمان
central air data
مرکز تهیه اطلاعات هوایی مرکزی
Central African Republic
جمهوری آفریقای مرکزی
central angle at crest
فرجه ستیغ
central angle of arch
دهانه کمان
central focusing wheel
چرخهزوم مرکزی
Central Intelligence Agency
مرکز اداره اطلاعات
[ایالات متحده آمریکا]
telephone central office
مرکز تلفن خودکار
central treaty organization
انگلستان
top central manhole
حفرهمیانیورودفرد
central heating system
دستگاه حرارت مرکزی
central postal directory
دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
central limit theorem
قضیه حد مرکزی
central processing unit
واحد پردازش مرکزی
central planning team
تیم طرح ریزی مرکزی
central mass storage
انباره انبوه مرکزی
central mixing plant
مرکز اختلاط بتن
central processing unit
واحدپردازنده مرکزی
central railway station
ایستگاه مرکزی راه اهن
central refueling provisions
سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
central telegraph office
مرکز تلگراف اصلی
central pastry kitchen
اشپزخانه ثابت پادگانی اشپزخانه غیر صحرایی
central concrete membrane
پرده میانی بتنی
central tendency measures
اندازههای گرایش مرکزی
measures of central tendency
اندازههای گرایش مرکزی
central treaty organization
سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
central information file
سیستم اصلی ذخیره داده
organization of central american states
سازمان دول امریکای مرکزی
central food preparation facility
کارخانجات مرکزی تهیه موادغذایی
self control
خودداری
self control
کف نفس
self control
قوه خودداری
to keep under control
تحت نظارت نگه داشتن
self control
مسک نفس
I cant help it. It is beyond my control.
دست خودم نیست
control
نظارت و ممیزی کردن
control
نظارت کردن
control
بازرسی کردن
control
کنترل کردن فرمان
control
اختیار
control
بازرسی نظارت جلوگیری
control
بازدید
control
واپاد
control
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
self-control
خودداری
self-control
خودگردانی
control
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
self-control
خویشتنداری
control
توپزن دقیق
control
کنترل بازبینی
control
نظارت کردن تنظیم کردن
control
بازرسی
control
مهار
control
کنترل
control
کاربری
control
نظارت
control
کنترل کردن
control
فرمان
control
وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
control
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control
کنترل کردن مهار کردن
image control
کنترل تصویر
indirect control
کنترل غیرمستقیم
ignition control
کنترل احتراق
delusion of control
هذیان کنترل شدگی
damage control
اسیب گیری
hold control
نافم همزمانی
horizontal control
کنترل افقی در نقشه برداری اندازه گیری بر دو سمت نقشهای
hue control
پیچ فام
shading control
پیچ فام
net control
کنترل شبکه
input control
کنترل ورودی
intensity control
پیچ رنگ
intensity control
کنترل شدت
monetary control
نظارت پولی
monetary control
کنترل پولی
mixture control
کنترل مخلوط
minor control
کنترل کم
minor control
کنترل ضعیف
material control
کنترل مواد
manual control
کنترل دستی
manpower control
کنترل نیروی انسانی
motor control
کنترل حرکتی
movement control
کنترل حرکات و نظارت برحرکت یکانها
cruise control
کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
output control
تنظیم انرژی خروجی
crystal control
تنظیم با بلور
cursor control
کنترل مکان نما
organization control
کنترل سازمانی
numerical control
کنترل عددی
net control
ایستگاه کنترل شبکه
magnetci control
کنترل فرمان مغناطیسی
loop control
کنترل حلقه زنی
lift control
کنترل اسانسور
lever control
کنترل اهرمی
level control
کنترل سطح
lateral control
کنترل در عرض جبهه
lateral control
کنترل جانبی
inventory control
کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
inventory control
کنترل موجودی
decentralized control
کنترل غیر تمرکزی
data control
کنترل داده ها
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com