Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
central mixing plant
مرکز اختلاط بتن
Other Matches
plant mixing
اختلاط در کارخانه
plant mixing
امیختن در کارخانه
mixing
مخلوط کردن
mixing
بهم زدن امیختن
mixing
در هم ریختن
mixing
امیزش
mixing
امیختگی
mixing blade
قاشقک مخلوط کننده
frequency mixing
ترکیب فرکانس
mixing coefficient
ضریب اختلاط
mortar mixing
ملات سازی
mixing chamber
روزنهآمیزش
truck mixing
مخلوط کردن بتن روی کامیون
concrete mixing
ماشین بتن ساز
mixing in place
اختلاط غر سر کار
mixing in place
بهم زدن در سر کار
mixing valve
دریچه اختلاط
mixing valve
دریچه امیزش
mixing in place
اغشتگی درمحل
mixing in place
امیختن در جا مخلوط در جا
central
کلمه با طول کوتاه
central
تلفن چی مرکزی
central
فضایی در حافظه که محل آن مستقیماگ و به سرعت توسط CPU قابل آدرس دهی است
central
گروهی از مدارها که توابع اولیه یک کامپیوتر را انجام می دهند واز سه بخش تشکیل شده اند واحد کنترل
central
واحد ورودی و خروجی
central
متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
central
ترمینالی که ارتباط بین کامپیوتر مرکز و ترمینالهای راه دور را برقرار میکند
central
کامپیوتر مرکزی
central
واحد محاسبات و منط ق
central
مرکزی
central
که برای تولید کلمات بزرگ CPU با استفاده از روش ها تقسم بیت به کار می رود
central canal
مجرای مرکزی
central processor
پردازشگر مرکزی
central city
مرکز شهر
central city
شهر مرکزی
central bank
بانک مرکزی
central position
وضعیت مرکزی
central reserve
سکوی وسط
weather central
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
central circle
دایرهوسط
central column
ستونمرکزی
central defender
مدافعوسطی
central processor
پردازنده مرکزی
Central America
آمریکایمرکزی
central position
قرارگاه مرکزی
central load
بار مرکزی
central office
دفتر مرکزی
central office
مرکز تلفن
central office
تلکس و تلگراف
central government
حکومت مرکزی
central sulcus
شیار مرکزی
central exchange
مرکزتلکس
central exchange
مرکز تلفن خودکار
central gyrus
شکنج مرکزی
central convolution
شکنج مرکزی
central head
فشار مرکزی
central fissure
شیار مرکزی
central pith
هسته یا مغز چوب
central planning
برنامه ریزی مرکزی
central load
نیروی وارد به مرکز
central incisor
دندانپیشینمرکزی
central station
نیروگاه مرکزی
central strip
جداکننده جهات
central strip
نوار میانی
paching central
سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
central tendency
تمایل به مرکز
central tendency
احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
central heating
گرمایش مرکزی
central heating
حرارت مرکزی
central terminal
پایانه مرکزی
central war
جنگ عمومی
central war
جنگ عمده
switching central
مرکز تلفن خودکار
central site
سایت مرکزی
central reserve
سکوی میانی
central reservation
مرکزرزروکردن
central screw
پیچمرکزی
central purchase
خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
central stile
چهارچوبدربمیانی
central nave
کلیسایمرکزی
unit central processing
واحد پردازش مرکزی
telephone central office
مرکز تلفن خودکار
central treaty organization
پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
central pastry kitchen
اشپزخانه ثابت پادگانی اشپزخانه غیر صحرایی
Central African Republic
جمهوری آفریقای مرکزی
central treaty organization
انگلستان
central treaty organization
سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
central angle at crest
فرجه ستیغ
central refueling provisions
سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
central postal directory
دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
central railway station
ایستگاه مرکزی راه اهن
central processing unit
واحد پردازش مرکزی
central planning team
تیم طرح ریزی مرکزی
central tendency measures
اندازههای گرایش مرکزی
central processing unit
واحدپردازنده مرکزی
measures of central tendency
اندازههای گرایش مرکزی
central telegraph office
مرکز تلگراف اصلی
central mass storage
انباره انبوه مرکزی
battery control central
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
central pumping station
تلمبهخانه
central pumping station
مرکزی
top central manhole
حفرهمیانیورودفرد
Central Intelligence Agency
مرکز اداره اطلاعات
[ایالات متحده آمریکا]
German Central Bank
بانک مرکزی آلمان
central air data
مرکز تهیه اطلاعات هوایی مرکزی
central focusing wheel
چرخهزوم مرکزی
central heating system
دستگاه حرارت مرکزی
central information file
سیستم اصلی ذخیره داده
central limit theorem
قضیه حد مرکزی
central control panel
تابلوی مرکزی کنترل
central control panel
مرکز کنترل
central control desk
میزفرمان مرکزی
central control desk
اطاق فرمان اصلی
central concrete membrane
پرده میانی بتنی
central angle of arch
دهانه کمان
central food preparation facility
کارخانجات مرکزی تهیه موادغذایی
organization of central american states
سازمان دول امریکای مرکزی
to plant out
درفاصلههای معین کاشتن
plant out
در فواصل معین کاشتن
plant
محل کارخانه یا کارگاه
to plant out
از گلدان در اوردن ودرزمین کاشتن
plant out
نشا کردن
in plant
درحال رویش درحال رشد
plant
تجهیزات کارگاه
in plant
رویان
plant
تاسیسات
f. plant
گیاه برگی یابرگ دار
plant
دستگاه
plant
ماشین الات کارخانه
plant
کارگاه
plant
ماشین
plant
غرس کردن
plant
نبات کارخانه
plant
رستنی
plant
گیاه نهال
plant
مستقر کردن
plant
در زمین قراردادن
plant
کشت و زرع کردن نهال زدن
plant
کاشتن
plant
کارخانه
plant
ذخیره نتیجه در حافظه برای استفاده بعدا
plant
گیاه
plant
واحد صنعتی
plant
وسایل
to plant oneself
جابگیر شدن
ordnance plant
کارخانجات اردنانس
plant oneself
مستقر شدن
plant louse
شپشه
ordnance plant
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
pilot plant
کارخانه نمونه
plant food
غذای گیاه
plant mix
مواد سنگی اغشته شده درماشین اسفالت
plant ecology
بوم شناسی گیاهی
plant food
غذای گیاهی
plant construction
ساختمان کارخانه
pilot plant
کارگاه نمونه
pilot plant
واحد ازمایش صنعتی
plant records
امار تجهیزات کارگاه
to plant down ther
اینه کردن
to plant oneself
مستقرشدن
to pull up a plant
گیاهی را ازریشه دراوردن
vinegar plant
بچه سرکه
plant-dyes
رنگینه های گیاهی
pot plant
گیاهخانگی
plant pot
دیگپلاستیکی
bedding plant
گیاهیگلدار
treatment plant
طرزعملدستگاهماشین
structure of a plant
ساختمانگیاه
plant cell
سلولگیاهی
lubricants plant
گیاهروغنی
to plant down ther
پول نقد دادن
xerophylus plant
گیاه خشک دوست
to miss plant
سبز نشدن
refining plant
پالایشگاه
seed plant
گیاه تخم دار
seed plant
بذر گیاه
sensitive plant
حساسه
to plant down ther
اخ کردن
sensitive plant
گیاه حساس
sintering plant
تاسیسات زینتر
smelting plant
کارخانه ذوب
telephone plant
تشکیلات مراکز تلفن خودکار
the stem of a plant
ساقه گیاه
to lose plant
مردن
to lose plant
پژمرده شدن
plant louse
شته
egg plant
بادنجان
desalination plant
واحدی جهت گرفتن املاح
power plant
دستگاه تولیدنیروی
dressing plant
تاسیسات تهیه سنگ معدن
electric plant
نیروگاه
electric plant
کارخانه برق
energy plant
نیروگاه
energy plant
کارخانه تولید نیرو
foliage plant
گیاهی که برای برگش پرورش دادن شود
galvanizing plant
واحد اب روی کاری
gas plant
fraxinella=
generating plant
کارخانه برق
generating plant
نیروگاه
desalination plant
واحد ملح گیری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com