Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 171 (8 milliseconds)
English
Persian
central planning
برنامه ریزی مرکزی
Search result with all words
central planning team
تیم طرح ریزی مرکزی
Other Matches
planning
سازماندهی نحوه انجام کاری
planning
طرح ریزی
planning
طراحی
overall planning
برنامه ریزی کلی
planning
طرحریزی طرح نقشه
planning
<adj.>
برنامه ریزی
planning
نقشه کشی
planning
زمینه سازی
fire planning
طرح ریزی اتش
centralized planning
برنامه ریزی متمرکز
optimal planning
برنامه ریزی بهینه
optimal planning
برنامه ریزی مطلوب
adhoc planning
برنامه ریزی روزمره
planning comission
هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
planning cycle
دوره برنامه ریزی
planning directive
دستورالعمل طرح ریزی راهنمای طرح ریزی
planning factor
معیارهای طرح ریزی عوامل طرح ریزی
planning guidance
راهنمای طرح ریزی راهنمای طرح ریزی فرمانده
planning horizon
افق برنامه ریزی
planning horizon
مدت برنامه ریزی
national planning
برنامه ریزی ملی
manpower planning
برنامه ریزی نیروی انسانی
economic planning
برنامه ریزی اقتصادی
fire planning
طرح ریزی کردن اتش
financial planning
برنامه ریزی مالی
educational planning
برنامه ریزی اموزشی
directive planning
برنامه ریزی هدایت شده
development planning
برنامه ریزی توسعه
generalized planning
برنامه ریزی تعمیم یافته
decentralized planning
برنامه ریزی غیر متمرکز
imperative planning
برنامه ریزی اجباری
corporate planning
برنامه ریزی شرکت
consolidated planning
برنامه ریزی تلفیقی
comprehensive planning
برنامه ریزی جامع
planning model
الگوی برنامه ریزی
planning organization
سازمان برنامه
rural planning
برنامه ریزی روستائی
regional planning
برنامه ریزی منطقهای
project planning
نقشه کشی ساختمان
family planning
برنامه ریزی خانواده
planning permission
اجازه عمران و ابادی اراضی
product planning
برنامه ریزی محصولات
spatial planning
امایش سرزمین
population planning
برنامه ریزی جمعیت
production planning
برنامه ریزی تولید
sectoral planning
برنامه ریزی بخشی
family planning
تنظیم خانواده
town planning
شهرسازی
planning principles
اصول برنامه ریزی
system planning
طرح ریزی سیستم
state planning
برنامه ریزی دولتی
planning staff
ستاد طرح ریزی کننده
centeralized planning
برنامه ریزی متمرکز
career planning
طرح ریزی تهیه تخصصهای نظامی
career planning
طرح ریزی مشاغل
planning system
نظام برنامه ریزی
social planning
برنامه ریزی اجتماعی
agricultural planning
برنامه ریزی کشاورزی
long run planning
برنامه ریزی بلند مدت
family planning programs
برنامههای تنظیم خانواده
short run planning
برنامه ریزی کوتاه مدت
production planning and control
برنامه ریزی و کنترل تولید
financial planning system
سیستم برنامه ریزی مالی
planning programming budgetting
system
planning programming budgetting
نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
basic planning guide
راهنمای اولیه طرح ریزی
multi level planning
برنامه ریزی چند سطحی
military planning process
مراحل طرح ریزی نظامی
medium term planning
برنامه ریزی میان مدت
materials requirements planning
برنامه ریزی مواد مورد نیاز
material requirements planning
برنامه ریزی نیازمندیهای کالا
inter sectoral planning
برنامه ریزی بین بخشی
production resource planning
برنامه ریزی منابع تولید
central
مرکزی
central
واحد ورودی و خروجی
central
تلفن چی مرکزی
central
متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
central
فضایی در حافظه که محل آن مستقیماگ و به سرعت توسط CPU قابل آدرس دهی است
central
کلمه با طول کوتاه
central
که برای تولید کلمات بزرگ CPU با استفاده از روش ها تقسم بیت به کار می رود
central
گروهی از مدارها که توابع اولیه یک کامپیوتر را انجام می دهند واز سه بخش تشکیل شده اند واحد کنترل
central
واحد محاسبات و منط ق
central
ترمینالی که ارتباط بین کامپیوتر مرکز و ترمینالهای راه دور را برقرار میکند
central
کامپیوتر مرکزی
central convolution
شکنج مرکزی
central gyrus
شکنج مرکزی
central exchange
مرکز تلفن خودکار
central load
بار مرکزی
central exchange
مرکزتلکس
central fissure
شیار مرکزی
central sulcus
شیار مرکزی
central government
حکومت مرکزی
central circle
دایرهوسط
weather central
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
Central America
آمریکایمرکزی
central head
فشار مرکزی
switching central
مرکز تلفن خودکار
central heating
حرارت مرکزی
central heating
گرمایش مرکزی
central bank
بانک مرکزی
central canal
مجرای مرکزی
central city
مرکز شهر
central city
شهر مرکزی
central strip
جداکننده جهات
paching central
سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
central load
نیروی وارد به مرکز
central column
ستونمرکزی
central stile
چهارچوبدربمیانی
central terminal
پایانه مرکزی
central tendency
احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
central tendency
تمایل به مرکز
central defender
مدافعوسطی
central strip
نوار میانی
central station
نیروگاه مرکزی
central site
سایت مرکزی
central reserve
سکوی میانی
central reserve
سکوی وسط
central purchase
خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
central processor
پردازشگر مرکزی
central processor
پردازنده مرکزی
central screw
پیچمرکزی
central reservation
مرکزرزروکردن
central war
جنگ عمومی
central office
دفتر مرکزی
central office
مرکز تلفن
central office
تلکس و تلگراف
central incisor
دندانپیشینمرکزی
central position
وضعیت مرکزی
central pith
هسته یا مغز چوب
central position
قرارگاه مرکزی
central nave
کلیسایمرکزی
central war
جنگ عمده
central telegraph office
مرکز تلگراف اصلی
central focusing wheel
چرخهزوم مرکزی
Central African Republic
جمهوری آفریقای مرکزی
German Central Bank
بانک مرکزی آلمان
central pumping station
مرکزی
top central manhole
حفرهمیانیورودفرد
Central Intelligence Agency
مرکز اداره اطلاعات
[ایالات متحده آمریکا]
central pumping station
تلمبهخانه
unit central processing
واحد پردازش مرکزی
battery control central
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
telephone central office
مرکز تلفن خودکار
central mixing plant
مرکز اختلاط بتن
central pastry kitchen
اشپزخانه ثابت پادگانی اشپزخانه غیر صحرایی
central processing unit
واحدپردازنده مرکزی
central postal directory
دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
central processing unit
واحد پردازش مرکزی
central treaty organization
پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
central treaty organization
انگلستان
central treaty organization
سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
measures of central tendency
اندازههای گرایش مرکزی
central tendency measures
اندازههای گرایش مرکزی
central refueling provisions
سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
central mass storage
انباره انبوه مرکزی
central air data
مرکز تهیه اطلاعات هوایی مرکزی
central angle at crest
فرجه ستیغ
central concrete membrane
پرده میانی بتنی
central control desk
اطاق فرمان اصلی
central control desk
میزفرمان مرکزی
central control panel
مرکز کنترل
central angle of arch
دهانه کمان
central control panel
تابلوی مرکزی کنترل
central heating system
دستگاه حرارت مرکزی
central information file
سیستم اصلی ذخیره داده
central limit theorem
قضیه حد مرکزی
central railway station
ایستگاه مرکزی راه اهن
central food preparation facility
کارخانجات مرکزی تهیه موادغذایی
organization of central american states
سازمان دول امریکای مرکزی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com