English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 191 (10 milliseconds)
English Persian
centre span مرکزپل
Other Matches
span دهنه
span تاق بستن
span پل بستن
span وجب کردن
span فاصله معین
span مدت معین
span وجب یک وجب
span فرفیت
span گستردگی
span افسار
span مهار
span دهانه
span مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
span جفت
span وجب
span پل زدن روی رودخانه
span فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
span باراویز
span فاصله دو تکیه گاه تیر
span دهانه نظری
span چشمه
span محدوده
span اندازه گرفتن
span saw اره قابدار
span saw اره قاب دار
span پوشش اندازه
span new تروتازه
span new کاملا تازه
span new خیلی تازه
cantilever span گستردگیپایه
spic and span کاملاتازه
time span دوره زمان
interior span دهانه داخلی
spic and span اراسته ومرتب
the span of a bridge چشمه یا دهانه پل
theoretical span دهانه نظری
spic and span <idiom> خیلی تمیز ومرتب
clear span دهانه ازاد
lift span پلبالارو
visual span فراخنای دیداری
spic and span تروتمیز
spic and span نو
span wire سیم بکسل
mid span مرکزفاصله افقی بین دو پایه متوالی پل
mid span نقطه وسط دهانه
memory span فراخنای یاد
life span عمر
effective span دهانه موثر
span wire سیم مهار
reading span فراخنای خواندن
recognition span فراخنای بازشناخت
clear span دهانه موثر
shear span دهانه نیروی برشی
suspended span دهانهدروا
span of consciousness فراخنای هشیاری
span of control حوزه نظارت
adjacent span دهانه متصل
side span دهانهجانبی
spun or span گذشته
span of attention فراخنای توجه
spick-and-span تروتمیز
adjacent span دهانه متصل
time span فاصله زمان
spick-and-span کاملاتازه
time span گذشت زمان
spick-and-span نو
spick and span اراسته ومرتب
arch span دهانه طاق
spick and span تروتمیز
arch span فاصله داخلی پشت بندها
spick and span کاملاتازه
spick and span نو
attention span فراخنای توجه
spick-and-span اراسته ومرتب
blade span axis محور تغییر گام ریشه تیغه
digit span test ازمون فراخنای ارقام
word span test ازمون فراخنای واژه ها
arresting sheave span محوطه ریل و سرسره مهارهواپیما
multi span bridge پل چند دهانه
single span deep beam تیر تیغه یک دهانه
multiple-span beam bridge پلمیلهایچنددهانهای
single-span beam bridge پلمیلهایتکدهانهای
multi span deap beam تیر تیغه چند دهانه
centre third سومینخطمیانی
centre درمرکز قرارگرفتن
centre وسط ونقطه مرکزی
centre مرکز
centre میان
off-centre لنگی
off-centre لنگ زدن
off centre لنگی
off centre لنگ زدن
right centre مرکزقائم
right-of-centre جناحراست محافظهکاران
centre تمرکز یافتن
centre وسط
centre نقط ه میانی چیزی
centre قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
centre قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
centre محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centre شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centre سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre محل
centre-aisle راهرویمیانی
centre wheel چرخهمیانی
centre strap نوارمیانی
centre spot خالوسط
community centre محلاجتماعات
centre post قسمتبدونآرایش
centre point نقطهمرکزی
centre mark نقطهمرکزی
centre pocket مرکزی
centre pocket گودال
centre-back میانیعقب
conference centre مرکزکنفرانس
left centre مرکزچپ
remand centre بازداشتگاهموقت
garden centre مکاندفنزباله
centre-stage شرائطبسیار حساسو مهم
detention centre پذیرشهتل
health centre مرکز سلامتی
left-of-centre معتقدبهسوسیالیزم
leisure centre مرکزتفریحیورزشی
reception centre مکانیکهبرایافرادبیخانماناقامتگاهموقتیفراهممیآورد
Take me to the city centre? مرا به مرکز شهر ببرید.
shopping centre مرکزخرید
How far is it to city centre? تا مرکز شهر چقدر راه است؟
centre line خطمرکزی
centre lane بیندوخط
centre game بازی مرکزی
nerve centre مرکز فرمان
cost centre مرکز هزینه یابی
profit centre قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
profit centre واحد دخل و خرج کننده
profit centre مرکز سود
centre of gravity گرانیگاه
off centre load بار خارج از مرکز
fluid centre مرکز سیال
civic centre میانگاه شهر
civic centre مرکز شهر
centre plate keel drop
centre pawns پیادههای مرکزی شطرنج
centre of pressure مرکز فشار
centre castle پل فرماندهی
centre of activities مرکز عملیات
surrending the centre تفویض مرکز
centre of mass مرکز ثقل
centre back نیمهعقب
centre Keelson مرکزالوارکیل
centre hole مرکزگودال
centre half نیمهمیانی
centre forward مرکز
centre flag پرچموسطی
centre fielder بازیکنمرکزی
centre circle دایرهمرکزی
centre field مرکززمین
centre of gravity مرکز ثقل
centre electrode الکترودمرکزی
centre court حیاطمیانی
centre console میزفرمانمرکزی
centre chief مهاجممیانی
centre of mass گرانیگاه
centre base ستونمرکزی
retail centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
centre counter defence دفاع متقابل مرکزی
retail centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
centre service line خطسویسزنیمیانی
in the centre near the railway station در مرکز شهر نزدیک ایستگاه قطار
What's the fare to city centre? نرخ کرایه تا مرکز شهر چقدر است؟
centre holding variation واریاسیون حفظ مرکز درجوئوکو پیانو
centre of crest circle مرکز خمیدگی
centre of crest circle مرکز انحنای ستیغ
principal centre of affairs مرکز مهم امور
urban centre of a community مرکز شهرک
centre back vent پیلیپشت
centre face-off circle دایرهمرکزیمحلروبروشدنحریفها
Which bus goes to the town centre? کدام اتوبوس به مرکز شهر میرود؟
Can I drive to the centre of town? آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
retail centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
runway centre line markings خطوسطخیابان
retail shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
He was spending money right,left and centre. چپ وراست پول خرج می کرد
retail shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com