English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (14 milliseconds)
English Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Search result with all words
off centre لنگ زدن
off centre لنگی
off-centre لنگ زدن
off-centre لنگی
centre میان
centre مرکز
centre وسط ونقطه مرکزی
centre درمرکز قرارگرفتن
centre تمرکز یافتن
centre وسط
centre محل
centre سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centre محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centre قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
centre قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
centre نقط ه میانی چیزی
centre of gravity گرانیگاه
centre of gravity مرکز ثقل
centre of mass گرانیگاه
centre of mass مرکز ثقل
nerve centre مرکز فرمان
centre castle پل فرماندهی
centre counter defence دفاع متقابل مرکزی
centre game بازی مرکزی
centre holding variation واریاسیون حفظ مرکز درجوئوکو پیانو
centre of activities مرکز عملیات
centre of crest circle مرکز خمیدگی
centre of crest circle مرکز انحنای ستیغ
centre of pressure مرکز فشار
centre pawns پیادههای مرکزی شطرنج
centre plate keel drop
civic centre مرکز شهر
civic centre میانگاه شهر
cost centre مرکز هزینه یابی
fluid centre مرکز سیال
off centre load بار خارج از مرکز
principal centre of affairs مرکز مهم امور
profit centre مرکز سود
profit centre واحد دخل و خرج کننده
profit centre قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
surrending the centre تفویض مرکز
urban centre of a community مرکز شهرک
centre back نیمهعقب
centre back vent پیلیپشت
centre base ستونمرکزی
centre chief مهاجممیانی
centre circle دایرهمرکزی
centre console میزفرمانمرکزی
centre court حیاطمیانی
centre electrode الکترودمرکزی
centre face-off circle دایرهمرکزیمحلروبروشدنحریفها
centre field مرکززمین
centre fielder بازیکنمرکزی
centre flag پرچموسطی
centre forward مرکز
centre half نیمهمیانی
centre hole مرکزگودال
centre Keelson مرکزالوارکیل
centre lane بیندوخط
centre line خطمرکزی
centre mark نقطهمرکزی
centre pocket گودال
centre pocket مرکزی
centre point نقطهمرکزی
centre post قسمتبدونآرایش
centre service line خطسویسزنیمیانی
centre span مرکزپل
centre spot خالوسط
centre strap نوارمیانی
centre third سومینخطمیانی
centre wheel چرخهمیانی
centre-aisle راهرویمیانی
centre-back میانیعقب
conference centre مرکزکنفرانس
left centre مرکزچپ
right centre مرکزقائم
runway centre line markings خطوسطخیابان
centre-stage شرائطبسیار حساسو مهم
community centre محلاجتماعات
detention centre پذیرشهتل
garden centre مکاندفنزباله
health centre مرکز سلامتی
left-of-centre معتقدبهسوسیالیزم
leisure centre مرکزتفریحیورزشی
reception centre مکانیکهبرایافرادبیخانماناقامتگاهموقتیفراهممیآورد
remand centre بازداشتگاهموقت
right-of-centre جناحراست محافظهکاران
shopping centre مرکزخرید
He was spending money right,left and centre. چپ وراست پول خرج می کرد
How far is it to city centre? تا مرکز شهر چقدر راه است؟
Take me to the city centre? مرا به مرکز شهر ببرید.
What's the fare to city centre? نرخ کرایه تا مرکز شهر چقدر است؟
in the centre near the railway station در مرکز شهر نزدیک ایستگاه قطار
Which bus goes to the town centre? کدام اتوبوس به مرکز شهر میرود؟
Can I drive to the centre of town? آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
Other Matches
retail centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
L-plate تحتتعلیم
x plate صفحات قائم موازی در لوله اشعه کاتدی
a plate یک بشقاب
Could we have a plate please? ممکن است لطفا یک بشقاب برایمان بیاورید؟
plate تسمه
plate زره پوش کردن
plate اندودن
plate پلیت
plate اب دادن
plate پلاک
plate زره
plate ورقه
plate :بشقاب
plate ورقه اهن
plate صفحه فلزی ورقه
plate صفحه
plate صفحه اند
plate کلیشه
plate قاب
plate شیشه
plate لوح
plate لوحه
plate پلاکهای توضیحات دستگاهها
plate ورقه تنکه
plate روپوش دادن
plate : روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
plate نعل اسب
plate روکش کردن
plate لوحه روکش
plate بقدر یک بشقاب
plate متورق کردن
bearing plate صفحه اتکاء
bed plate پایه یا شاسی فولادی پیش ساخته که به عنوان فونداسیون به کار برده میشود
battery plate صفحه باتری
base plate صفحه زیر ستون
baffle plate موج گیر
baffle plate سپر
bearing plate صفحه تکیه گاه
base plate صفحه پای ستون
bed plate صفحه فلزی که در کف ابگیرنصب میشود تا از فرسایش جلوگیری کند
bridge plate پل بین سکوی بارگیری وخودرو
butt plate صفحه کف قنداق
wobble plate دیسکی که بصورت لولایی یاصلب به عنوان مکانیزم حرکت دهنده روی شفت نصب شده است
wobble plate صفحه جنبان
water plate بشقابی که ته ان دو طبقه وبرای انست که اب گرم درمیان ان بریزند...نگاه دارند
wall plate زیرسری
butt plate صفحه ته قنداق تفنگ
union plate صفحه چند چشمی
tin plate حلبی
tie plate بالشتک ریل
book plate برچسب کتاب
license plate نمرهی اتومبیل
license plate پلاک
block the plate موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
boiler plate سطح یخزده و سفت برف
bolster plate صفحه برای مهار کردن
bottom plate صفحه مبنا
breast plate زره سینه
breast plate سینه بند اسب
buckled plate صفحه دولا شده
buckled plate صفحه تاشده
armoured plate ورقهزرهی
theoretical plate بشقابک نظری
The plate is chipped. لبه بشقاب پریده است
warming plate صفحهگرم کننده
top plate صفحهبالایی
strike plate صفحهتوپی
splash plate صفحهآبپاش
specification plate صفحهاختصاصی
slide plate صفحهلغزان
sill plate صفحهپایه
Could we have a plate for the child? آیا ممکن است بشقابی برای بچه مان به ما بدهید؟
side plate پیشدستی
salad plate بشقابسالادخوری
hot plate چراغ خوراک پزی برقی یانفتی ویا گازی
plate current جریان صفحه اند
plate mill غستگاه نورد صفحه
hot plate صفحه داغ
hot plate اجاق برقی
hot-plate چراغ خوراک پزی برقی یانفتی ویا گازی
hot-plate صفحه داغ
hot-plate اجاق برقی
accumulator plate صفحه اکومولاتور
active plate صفحه موثر
anchor plate سپر
anchorage plate صفحه مهاری
angle plate صفحه زاویه دار
plate saturation اشباع اند
plate supply تغذیه صفحه
reel plate صفحهقرقرهای
There is a plate missing. یک بشقاب کم است.
escutcheon plate صفحهروقفلی
double plate صفحهیدوبله
dinner plate بشقابپلوخوری
arched plate صفحه قوس دار
armor plate زره
armor plate حفاظ یا پوشش زرهی
armor plate زره دار کردن پوشاندن بازره
armor plate ورق زرهی
back plate صفحه متحرکی که سیلندرچرخ و کفشکها روی ان سوار میشوند
foot plate صفحه پایه
home plate صفحهبازی
plate voltage ولتاژ اندی
pressure plate صفحهنگهدار
plate glass شیشه سنگ شیشه تختهای
plate grid صفحهمشبک
pitcher's plate صفحهاتصال
pad plate صفحهلایی
plate glass شیشه لوحی
number plate پلاک علائم مشخصه
needle plate صفحهسوزنی
mounting plate صفحهپایه
number plate پلاک شماره
backing plate صفحه تقویتی در هنگام تعمیرورقههای فلزی
plate basket سبد قاشق و چنگال
gusset plate صفحه سه گوش
gusset plate ورق نبشی
gusset plate صفحه اتصال
warning plate صفحههشدار
ground plate صفحه زمین
crown-plate بالشتک
grid plate صفحه شبکه
chrome plate روکش کردن با کروم
fish plate وصله
fish plate لبه گیر
heavy plate ورق فلزی سنگین
image plate الکترود تصویر
pattern plate صفحه مدل
chain plate صفحه فلزی کنار قایق برای بستن بادبان
nickel plate اب نیکل دادن گالوانیکی
negative plate صفحه منفی
shamrock plate plate union eyed three
mica plate ورق میکا
licence plate پلاک اتومبیل
kicking plate ورق پاخور
iron plate ورق اهنی
intermediate plate صفحه میانی
fish plate پشت بند
finger plate قطعهای ازفلزیاچینی یاشیشه که بالاوپایین دسته درمیگذارندکه از
pasted plate صفحه باتری خمیری
door plate پلاک در
dog plate صفحه نوک گیر
crowd the plate نزدیک به پایگاه اصلی قرارگرفتن
cover plate پشت بندصفحه بست
cover plate صفحه سرپوش
copper plate ابکاری مس
copper plate صفحه مس
plate of a capacitor جوشن خازن
condenser plate جوشن خازن
draw plate صفحه حدیده کن
draw plate اهن کشش
faure plate صفحه باتری خمیری
fashion plate ادم شیک پوش
fashion plate شکل یا عکس ژونال مد
fascia plate تابلوی مقابل دریک وسیله
face plate صفحه گیره
end plate صفحه انتهایی
finger-plate ورق دست خور
paper plate بشقاب کاغذی
drip plate صفحه چکانش
drip plate صفحه قطران
plate mill دستگاه فرز غلطکی
plate capacitor خازن صفحهای
tally plate برچسب تست
shielded plate صفحه محافظ
absorbing plate صفحه جاذب
screw=plate حدیده
screw plate حدیده
screw plate مفتول کش
rating plate پلاک قدرت
rating plate پلاک مشخصات
rating plate صفحه مشخصات
cadminum plate ابکاری کادمیومی کردن
cap plate سرستون
silver plate نقره اندود
silver plate اب نقره
tally plate برچسب ازمایش
butt plate صفحه فلزی روی ته قنداق تفنگ
surface plate تراز فلزی یا اهنی
surface plate تراز
stencil plate الگوی نقشه برداری
spring plate صفحه فنری
sole plate کف پنجره
sole plate بالشتک
silver plate بانقره اندودن
silver plate فرف نقره
positive plate صفحه مثبت
pole plate حمال تیر شیروانی که سرلاپه هارا نگاه میدارد
plate press پرس صفحه باتری
plate point نقطه پلیت
plate mark طرف ودولت روی سیمینه وزرینه گذاشته میشود
plate mark انگ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com