Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
centrifugal casting machine
دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
Other Matches
centrifugal casting
ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
centrifugal casting process
فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal casting process
طریقه ریخته گری گریز از مرکز
hot mold centrifugal casting process
فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
pig casting machine
دستگاه ریخته گری شمش
die casting machine
دستگاه ریخته گری حدیدهای
pressure die casting machine
دستگاه ریخته گری حدیدهای فشاری
centrifugal
فرار از مرکز
centrifugal
گریزنده از مرکز
centrifugal
مرکز گریز
centrifugal
گریز از مرکزی
centrifugal
گریز از مرکز
centrifugal
با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
centrifugal compressor
کمپرسور سانتریفوژ
centrifugal pump
تلمبه مرکز گریز
centrifugal pump
پمپ دورانی
centrifugal cutout
فیوز مرکزگریز
centrifugal pump
پمپ سانتریفوژ
centrifugal lubrication
روغنکاری گریز از مرکز
centrifugal pump
پمپ گریز از مرکز
centrifugal force
نیروی گریز از مرکز
centrifugal acceleration
شتاب گریز از مرکز
centrifugal force
نیروی مرکزگریز
centrifugal force
نیروی مرکز گریز
centrifugal starting switch
سوئیچ راه اندازی گریز ازمرکز
centrifugal moisture equivalent
مقدار ابی که توسط دستگاه سانتریفوژ از یک نمونه خاک مرطوب گرفته میشود
casting
قطعه ریخته گی
casting
ریخته گی
casting
روش قلاب اندازی
casting
ریختن فلز مذاب به داخل قالب
casting
ریخته گری
casting
چدن ریزی
steel casting
پروفیل فولادی ریخته گری
precision casting
ریخته گری دقیق
fly casting
استفاده از حشره مصنوعی درماهی گیری
fly casting
مسابقه پرتاب طعمه مصنوعی بدون قلاب برای سنجش دقت
non ferrous casting
قطعه ریخته گی غیراهنی
fusion casting
ریخته گری ذوبی
bait casting
پرتاب نخ ماهیگیری با طعمه
casting out nines
مقابله نه نهی
group casting
ریخته گری
group casting
ریخته گری گروهی
metal casting
ریخته گری فلز
mallable casting
ریخته گری چکش خوار
casting rod
چوب ماهیگیری
bottom casting
قطعات ریخته گی بسته
ingot casting
ریخته گری شمش
iron casting
ریخته گری اهن
press casting
ریخته گری فشاری
casting vote
رای قاطع
shell casting
ریخته گری پوستهای
die casting
ریختن فلزات تحت فشار ریخته گری حدیدهای
tournament casting
مسابقه قلاب اندازی
direct casting
ریخته گری مستقیم
down hill casting
ریخته گری مستقیم
die casting
روشی که در ان فلز مذاب بافشار هیدرولیکی به داخل قالبهایی رانده میشود
slip casting
روش ریخته گری لغزشی
sand casting
ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
spin casting
پرتاب قلاب ماهیگیری باوسایل چرخان
composite casting
ریخته گری مرکب
composite casting
ترکیبی
pressure casting
قطعه ریخته گری فشاری
pump casting
بدنه پمپ
art casting
ریخته گری صنعتی
sand casting
ریخته گری ماسهای
casting votes
رای قاطع
mis run casting
ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
brass pressure casting
برنج ریختگی فشاری
die casting process
فرایند ریخته گری حدیدهای
ingot casting car
واگن ریخته گری شمش
gravity die casting
ریخته گری حدیدهای ثقلی
mis run casting
ریخته گری غلط
permanent mold casting
ریجه
pressure die casting
ریخته گری حدیدهای فشاری
dry sand casting
ریخته گری ماسهای خشک
rate of die casting
سرعت ریخته گری حدیدهای
direct chill casting
ریخته گری مستقیم تبریدی
shell moulded casting
قطعه ریختگی قالب گیری پوستهای
steel casting foundry
ریخته گری پروفیل فولاد
spin casting rod
چوب ماهیگیری با قرقره چرخان
continous casting method
روش ریخته گری دائمی
continous casting plant
تاسیسات ریخته گری دائمی
spin casting reel
قرقره چرخان ماهیگیری
die casting alloy
الیاژ ریخته گری حدیدهای
pressure die casting process
فرایند ریخته گری حدیدهای فشاری
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
machine sensible
قابل درک توسط کامپیوتر
machine
ماشین
two way machine
ماشین دو راهه
machine
شیارانداختن روی فلز
machine
تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
machine
کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machine
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machine
یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
machine
زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machine
دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است
machine
دستگاه
machine
خطای ناشی خرابی سخت افزار
machine
که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
فرمولی که کامپیوتر آنالوگ نوشته است تا حل کند
machine
تراشیدن ماشین
machine
براده برداشتن
machine
تراشکاری کردن صیقل کردن
machine
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machine
زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
machine
بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
بیت اجرا میشود
machine
کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machine
ماشین شبیه سایز شده و عملیات آن
machine
دستوری که مستقیما CPU را کنترل میکند و بدون نیاز به ترجمه تشخیص داده میشود
machine
ذخیره شده روی یک رسانه که مستقیما وارد کامپیوتر میشود
machine
خطای ناشی از خرابی قطعه
machine
کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machine
شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند
machine
سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
machine
تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machine
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine
عمل پردازش دستورات در برنامه توسط کامپیوتر
mowing machine
علف چین
printer machine
ماشین چاپ
printer machine
دستگاه چاپ
planer machine
ماشین صفحه تراش
milling machine
ماشین فرز
milling machine
ماشین تراش
milking machine
ماشین قابل حمل که داده ماشینهای مختلف را می پذیرد و به کامپیوتر بزرگتر ارسال میکند
milling machine
دستگاه فرز
machine recognization
بازشناختی توسط ماشین
planing machine
ماشین کندگی
open machine
ماشین باز
mowing machine
ماشین علف چینی
multi way machine
دستگاه چند راهه
mortising machine
دستگاه کام کنی
punching machine
ماشین سوراخکن
object machine
ماشین مقصود
machine frame
چارچوب دستگاه
molding machine
دستگاه قالب گیری
machine independent
مستقل از ماشین
machine instruction
دستورالعمل ماشین
machine intelligence
هوش ماشین
machine interupption
وقفه ماشین
machine language
زبان ماشین
machine learning
فراگیری ماشین
machine gunner
مسلسل چی
machine foundation
پایه دستگاه
machine fault
نقص ماشین
machine dependent
وابسته ماشین
machine dependent
وابسته به ماشین
machine designer
طراح ماشین
machine down time
زمان توقف ماشین
machine down time
زمان معطلی دستگاه
machine equipment
تجهیزات ماشین
machine error
خطای ماشین
machine fault
عیب ماشین
machine number
عدد سرعت هواپیما
machine ringing
زنگ ماشینی
machine run
رانش ماشین
machine run
اجرای ماشین
machine shop
کارگاه محاسبات ماشینی
machine time
وقت ماشین
machine time
زمان ماشین کاری
machine translation
ترجمه ماشینی
machine welding
جوشکاری ماشینی
machine word
کلمه ماشین
machine representation
نمایش ماشیی
machine readable
قابل خواندن توسط ماشین
machine number
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
machine oil
روغن ماشین
machine operating
عملکرد ماشین
machine operator
کارگردان ماشین
machine operator
اپراتوردستگاه
machine operator
اپراتور ماشین
machine operator
متصدی ماشین
machine oriented
ماشین گرا
machine readable
خواندنی توسط ماشین
punching machine
دستگاه منگنه
fuelling machine
ماشینسوخت
fax machine
فاکس
accept machine
دستگاه پذیرنده
tabulating machine
جدول بند
tabulating machine
جدول نویس
sub-machine guns
تیربار خودکار
talking machine
گرامافون
talking machine
دستگاه ضبط صوت
teaching machine
ماشین اموزش
machine hall
راهرویماشین
rowing machine
ماشینپایی
pleating machine
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
plaiting machine
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
pleating machine
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
plaiting machine
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
cog in the machine
<idiom>
قطرهای از دریا
kidney machine
ماشینکمکیبرایافرادبیمار
teaching machine
ماشین تدریس
sub-machine guns
تیربار دستی
sub-machine guns
مسلسل دستی
virtual machine
ماشین مجازی
virtual machine
دستگاه مجازی
sub-machine gun
مسلسل دستی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com