Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
chain of command
سلسله مراتب
chain of command
سلسله مراتب فرماندهی
Other Matches
command.com
COCO.ANDفایل
self command
خودفرمانی
self command
کف نفس
self command
خودداری
second in command
معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
specified command
فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
specified command
نیروی اختصاصی
second in command
معاون
under command
تحت کنترل
under command
زیرفرماندهی
at my command
به فرمان من
command.com
در -MS DOS فایل برنامهای که حاوی مفسر دستورات سیستم عامل است این برنامه همیشه در حافظه مقیم است و دستورات سیستم را تشخیص میدهد و به عمل تبدیل میکند
command
کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
command
فرمایش
command
سرکردگی فرماندهی
command
فرمان دادن
command
حکم کردن
command
امرکردن
command
فرمان
command
فرماندهی
command
یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
command
فرمان دستوردادن
command
امر
command
حکم
command
یکان قرارگاه عمده
command
امریه
command
دستور
chain
چاپگری که حروف آن به ترتیب پشت سر هم قرار دارند
chain
لیستی از دستورات در فایل که به ترتیب در یک سیستم دستهای اجرا می شوند
chain
روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
chain
لیستی از داده که در آن هر اطلاع حاوی آدرس موضوع بعدی در لیست است
chain
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain
متصل کردن فایل و داده ها پشت سر هم به طوری که به هر فایل یا داده بعدی یک اشاره گر وجود دارد
chain
مراجعه کنید به CATENA
chain saw
اره زنجیری
chain saw
اره برقی
chain
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain
رکود داده در یک فایل زنجیری
chain
دارد.
chain
زنجیر
chain
سلسله کوه
chain
سری
chain
کند وزنجیز حلقه
chain
سلسله سلسله مراتب
chain
سری عکسهای یک منطقه زنجیر
chain
رشته
chain
سلسله
chain
شبکه زنجیری
chain
: زنجیرکردن
chain
زنجیره
chain
زنجیر
chain
مجموعهای از کلمات که هر کلمه مشتق شده
chain
لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
chain
زنجیر 09 متری برای اندازه گیری خط پیشروی
chain
زنجیر مساحی
chain
فایلی که در آن هر ورودی داده و آدرس ورودی بعدی را که همان محتوای داده را دارد
chain
از کلمه قبلی
combined command
یکان مرکب
channel command
فرمان کانال
national command
یکان یا قسمت نظامی مربوط به هر ملت در عملیات چندکشور
operational command
فرماندهی از نظر عملیاتی
major command
فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
command altitude
ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
major command
یکان عمده
logistical command
یکان لجستیکی
command axis
محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
combined command
فرماندهی مرکب
command axis
محور حرکت یکان
command automatism
فرمانبری مطلق
operator command
فرمان متصدی
oversea command
یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
dosmount command
فرمان پیاده کردن
direct command
فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
embeded command
فرمان تعبیه شده
external command
فرمان برونی
external command
فرمان خارجی
command heading
مسیرپیش بینی شده
sealift command
یکان حمل و نقل دریایی
sealift command
فرماندهی حمل و نقل دریایی
scheme of command
طرح فرماندهی
scheme of command
طرح عملیاتی یکان
retraining command
قسمت ندامتگاه
retraining command
یکان بازاموزی
resume command
به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
preparatory command
فرمان حاضرباش
preparatory command
فرمان خبر
command and control
کنترل و فرماندهی
command channels
ردههای فرماندهی
command of execution
ریاست اجرایی
command of execution
فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
command processing
پردازش دستورالعمل
command processor
سیستم عامل فرمانی
command report
گزارش فرماندهی
command signal
علامت فرمان
command socialism
سوسیالیسم دستوری
command speed
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
command strength
استعداد یکان
command unit
واحد فرمان
commodity command
فرماندهی اماد
commodity command
یکان امادکالاهای مصرفی
comp command
COفرمان P
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
continuity of command
مداومت فرماندهی
full command
اداره کامل
full command
کنترل کامل
command net
شبکه یکان
command net
شبکه فرماندهی
command channels
سلسله مراتب فرماندهی سلسله مراتب
logistical command
فرماندهی لجستیکی
command detonated
منفجر شونده از راه دور قابل انفجار با فرمان دور
command ejection
پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
command group
گروه فرماندهی
command heading
مسیر تعیین شده برای هواپیماتوسط برج کنترل
joint command
یکان مشترک
joint command
فرماندهی مشترک
command key
کلید فرمان
command language
زبان فرماندهی
command language
زبان فرمان
command language
زبان دستوری
command liaison
افسر رابط فرماندهی
command liaison
شبکه رابط یکان
internal command
فرمان درونی
command mode
حالت فرماندهی
command mode
وضعیت دستوری
filter command
فرمان FILTER
high command
سرفرماندهی
area command
فرماندهی منطقه
word of command
فرمان نظامی
unified command
نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
command module
نقشهراهنما
AT command set
حالتی در مودم که آماده پذیرش دستورات با استفاده از مجموعه دستورات Hayes AT است
AT command set
مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
unified command
فرماندهی متحد
base command
فرماندهی پایگاه
type command
نوع یکان ناو گروه
type command
فرماندهی ناو گروه
airlift command
فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
command post
پست فرماندهی
administrative command
یکان اداری
administrative command
فرماندهی اداری
high command
فرماندهی عالی
command posts
پاسگاه فرماندهی
air command
فرماندهی نیروی هوایی
air command
یکان هوایی
air command
فرماندهی هوایی
command posts
پست فرماندهی
command post
پاسگاه فرماندهی
word of command
فرمان انتصاب
transient command
فرمان ناپایدار
support command
یکان پشتیبانی
support command
فرماندهی پشتیبانی
tactical command
یکان تاکتیکی
support command
فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
tactical command
فرماندهی تاکتیکی
command economies
اقتصاد دستوری
terminal command
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
command economy
اقتصاد دستوری
sequence of command
ترتیب توالی فرامین
to perform a command
فرمانی را اجرا کردن
Send To command
دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
heteroatomic chain
زنجیر ناجور اتمی
elevating chain
زنجیر بالابر
chain stitch
گره یا کوک زنجیره ای جهت جلوگیری از باز شدن گلیم بافت و تزیین و یا کناره بافی و شیرازه بافی مورد استفاده قرار می گیرد
hoisting chain
زنجیر بالابر
drag chain
عایق
chain rule
قاعده زنجیری
[ریاضی]
drag chain
زنجیرکشش
homoatomic chain
زنجیر جور اتم
grab chain
زنجیر قلاب دار
chain of dunes
زنجیرتلمسه
lifting chain
زنجیربالابر
drive chain
زنجیرهراندن
mooring chain
زنجیرمهار
safety chain
زنجیرهامنیت
He is a chain smoker.
پشت سرهم سیگار می کشد
endless chain
زنجیر مدور
chainsaw chain
تیغهارهدرختبری
chain wheel B
زنجیریچرخهیب
gunter's chain
متر فلزی نقشه برداری
chain wheel A
زنجیریچرخهیA
chain stitch
بافت زنجیری
chain stay
محلقرارگیریزنجیر
chain of neurons
نرونهایزنجیرهای
gunters chain
زنجیرزمین پیمایی
chain guide
محافظزنجیر
chain drive
زنجیرهکششی
chain brake
عایقزنجیر
markov chain
زنجیره مارکف
print chain
زنجیر چاپ
measuring chain
زنجیر مساحی
tire chain
زنجیر یخ شکن
tire chain
زنجیر چرخ
parent chain
زنجیر مادر
parent chain
زنجیر اصلی
pawn chain
زنجیر پیادهای شطرنج
pointer chain
زنجیر اشاره گرها
surveyor's chain
زنچیر سنجش
surveyor's chain
پاپیمایشگری
surveyor's chain
زنجیر مساحی
studded chain
حلقه زنجیر میان دار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com