English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 190 (9 milliseconds)
English Persian
character guidance راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
Other Matches
guidance رهنمود
guidance هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
guidance راهنما رهبری
guidance هدایت
guidance راهنمایی
guidance هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance راهنمای طرح ریزی راهنمایی
guidance دستورالعمل راهنما
laser guidance سیستم هدایت لیزری
homing guidance هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
pathfinder guidance هدایت هواپیماها به وسیله هواپیمای راهنمای مسیر یاراهیاب
inertial guidance سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
laser guidance هدایت لیزری بمب یا موشک
planning guidance راهنمای طرح ریزی راهنمای طرح ریزی فرمانده
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
midcourse guidance هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
azimuth guidance هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
commander's guidance دستورالعمل فرماندهی راهنمای طرح ریزی فرمانده
vocational guidance راهنمایی شغلی
stellar guidance سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
turn off guidance هدایت هواپیماروی باند تاکسی کردن
turn off guidance راهنمای تاکسی کردن هواپیما
terminal guidance هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
educational guidance راهنمایی اموزشی
celestial guidance سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
active homing guidance هدایت خودکار با استفاده ازامواج ارسالی یا دریافتی
child guidance clinic درمانگاه راهنمایی کودک
character عدد صحیح خصوصیت
character دخشه
character مونه
character مجسم کردن شخصیت
character رقم
character شخصیتهای نمایش یا داستان نوشتن
character خط
character صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
character نهاد سیرت
character خیم
character منش
character سیرت
character صفت
character یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
character دخشه کاراکتر
character علامت
character نویسه
in character <idiom> مثل معمول
character نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
character صفت اختصاصی
character per second کاراکتر درثانیه
character per second دخشه در ثانیه
character حرف
membership character ویژگی عضویت
magnetic character کاراکتر مغناطیسی
most significant character رقم سمت چپ عدد که ارزش بیشتر را در پایه دارد.
illigal character کاراکتر غیر مجاز
identification character علامت مشخصه
ionic character خصلت یونی
illigal character کاراکتر غیرقانونی
illigal character دخشه غیر مجاز
enquiry character کاراکتر پرس و جو
erase character دخته پاک کن
erase character حرفی که به معنای انجام هیچ کار است
escape character کلیدی روی صفحه کلید که به کاربر امکان وارد کردن کد espace را میدهد برای کنترل حالت ابتدایی یا عملیات کامپیوتر
escape character ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
escape character حرفی که نشان دهنده کد espace باشد
escape character کاراکتر گریز
exploitative character منش بهره کش
forbidden character دخشه ممنوعه
functional character دخشه وفیفه بندی
gap character دخشه شکاف پر کن
genital character منش تناسلی
global character کاراکتر سراسری
graphic character دخشه نگارهای
magnetic character دخشه مغناطیسی
new line character دخشه تعویض سطر
nongraphic character کاراکتر غیر گرافیکی
special character دخشه
special character ویژه
special character دخشه ویژه
special character علامت ویژه کاراکتر مخصوص
substitute character حرفی که در صورتی که حرف دریافت شده تشخیص داده نشود نمایش داده میشود
sync character کاراکتر همگام
character actor هنرپیشه ای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
character actors هنرپیشهای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
character correction نمایشتغییرات
extended character دکمهبازکنندهصفحه
He has a clean character. اخلاقا" آدم سالمی است
historic character [شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]
out of character [OOC] دور از منش من
sign character دخشه علامت نما
separating character دخشه جدا ساز
rub out character دخشه پاک کن
null character دخشه پوچ
null character کاراکتر تهی
numeric character دخشه عددی
numeric character کاراکتر عددی
optical character دخشه نوری
optical character کاراکتر نوری
oral character منش دهانی
pad character حرف اضافی افزوده شده به رشته یا بسته یا فایل تا به اندازه مورد نظر برسد
pad character کاراکتر میانگیر برای پر کردن فصای خالی
receptive character منش پذیرا
reserved character کلمه یاعبارتی که به عنوان مشخصه درزبان برنامه سازی به کارمی رود.
reserved character فضایی ازدیسک که برای کنترل ذخیره داده به کارمی رود
reserved character حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
aknowledge character کاراکتر مورد قبول
character generator دخشه زا
character graphics نگاره سازی دخشهای
character map شبکهای از بلوک ها روی صفحه نمایش
character neurosis روان رنجوری منش
bell character کد کنترلی که باعث میشود ماشین یک سیگنال قابل شنیدن ایجاد کند
character per inch دخشه در اینچ
character per inch کاراکتر دراینچ
character pitch تعداد کاراکترها در واحد اینچ در یک خط متن
character pitch pica
character printer چاپگر دخشهای
character printer چاپگرعلامتی
character printer چاپگر کاراکتری
character reader دخشه خوان
character fill پر کردن کاراکترها
character disorder اختلال منش
alphanumeric character دخشههای الفبا عددی
anal character منش مقعدی
backspace character دخشه پسبرد
blank character دخشه
blank character فاصله
blank character کاراکتر تهی
blank character کاراکتر جای خالی
blank character دخشه فاصله
character analysis تحلیل منش
character checking تست کاراکتری
character code رمز دخشهای
character code کد کاراکتری
character code رمز کاراکتر
character density تراکم دخشه ها
character density تراکم کاراکترها
character generator مولد کاراکتر
character set دخشکان
character table جدول شناسایی
character template مبدل کاراکتری
control character دخشه کنترلی
character training پرورش منش
character trait صفت منشی
check character دخشه مقابلهای
check character علامت مقابلهای
control character علامت کنترلی
control character دخشه کنترل
check character کاراکتر مقابلهای
character pitch type elite
compliant character منش تسلیم گر
crc character کاراکتر CRC
coded character دخشه رمزی
character recognition دخشه شناسی
character string رشته کاراکتری
character recognition تشخیص کاراکتر
control character کاراکتر کنترلی
character set مجموعه علائم
character set دخشگان مجموعه دخشه ها مجموعه کاراکترها
character sketch شمایل
character string رشته دخشهای
numeric character set دخشگان عددی
There is not a single stain on your character . هیچ لکه ننگه به شما نمی چسبد
error control character کاراکتر کنترل خطا
optical character reader دخشه خوان نوری
accuracy control character دخشه یا کاراکتر کنترل دقت
alphabetic character set حروفی که
alphabetic character set رشتهای که فقط حروف الفبا را دارد
ascii character set مجموعه کاراکترهای اسکی
universal character set مجموعه کاراکترهای جهانی
wild card character نشانهای که در هنگام جستجوی فایل یا داده استفاده میشود و تمام فایل ها را نشان میدهد
alphabetic character set الفبا را می سازند
communication control character کاراکتر کنترل ارتباطی
character based program برنامه دخشه
negative acknowledge character کاراکتر تصدیق منفی
character oriented protocol پروتکل با گرایش کاراکتری پروتکل کاراکترگرا
dot matrix character کاراکتر ماتریس نقطهای
optical character reader کاراکترنوری خوان
optical character recognition تشخیص نوری دخشه تشخیص کاراکتر نوری شناسایی نوری دخشه بازشناسی نوری دخشه بازشناسی کاراکتر نوری
character mapped display نمایش طرح دخشهای
partial ionioc character خصلت جزیی یونی
passive aggressive character منش نافعال- پرخاشگر
print control character کاراکتر کنترل چاپ
fully formed character کاراکتر تمام شکل یافته
form feed character کاراکتر تغذیه فرم
extended character set مجمگعه کاراکترهای توسعه یافته
character based program برنامه مبتنی بر کاراکتر
line feed character دخشه تعویض پذیر
magnetic ink character recognition تشخیص کاراکترهای جوهرمغناطیسی بازشناسی کاراکتربا جوهر مغناطیسی دخشه شناسی مرکب مغناطیسی
variable length character encoding رمزگذاری کاراکتر با طول متغیر
magnetic ink character reader دستگاه ورودی که مستندات چاپ شده با کاراکترهای جوهر مغناطیسی را می خواند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com