Total search result: 201 (16 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
charge carrier |
حامل بار [فیزیک] [شیمی] [مهندسی] |
|
|
Other Matches |
|
carrier |
برنامه حامل میکرب |
carrier |
فرستنده بار شرکت حمل و نقل |
carrier |
نامه بر |
carrier |
وسیله حمل و نقل |
carrier |
مکاری |
carrier |
ترک بند |
carrier |
حمل کننده |
carrier |
carrier aircraft |
carrier |
حامل غلطک حمال |
carrier |
باربر |
carrier |
ناو هواپیمابر |
carrier |
دستگاه کاریر |
carrier |
حامل |
carrier |
موج حام-ل |
carrier |
موسسه حمل و نقل |
carrier |
وسیلهای که بخشی از میکروفیلم را نگه می دارد |
carrier |
حالت موج پیاپی و با فرکانس بالا که توسط یک سیگنال قابل تقسیم است |
carrier |
سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است |
carrier |
فرکانس سیگنال پیش از تقسیم شدن |
carrier |
پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت |
carrier |
ارسال داده ساده |
carrier |
مشابه 1595 |
carrier |
متصدی حمل و نقل |
carrier |
روش ارسال سیگنالهای متفاوت روی یک کانال با داده ارسالی با فرکانسهای مختلف |
T carrier |
استاندارد آمریکا برای خط وط ارسال داده دیجیتال مثل T, TC و استانداردهای سیگنال مربوط DS, DSC |
carrier |
سیگنال RSC از مودم به کامپیوتر برای بیان دریافت یک موج داده ارسالی |
carrier |
1-هر رسانه یا وسیلهای که قادربه ذخیره سازی داده است . 2-سیگنالهای دادهارسالی موج مانند |
carrier |
داده ارسالی موج مانند |
carrier's risk |
ریسک به عهده شرکت حمل ونقل |
carrier pigeons |
کبوتر قاصد |
carrier pigeons |
کبوتر نامه بر |
carrier pigeon |
کبوتر قاصد |
carrier pigeon |
کبوتر نامه بر |
carrier frequency |
فرکانس موج حامل |
ammunition carrier |
خودرو مهمات کش |
carrier sense |
detect collision accesswith multiple دستیابی چندتایی با کشف تلاقی |
carrier handle |
دسته حمل |
carrier handle |
دستگیره حمل |
attack carrier |
ناو هواپیمابر افندی |
carrier gas |
گاز حامل |
carrier frequency |
فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار |
ball carrier |
بازیگری که با توپ میدود |
carrier frequency |
فرکانس حامل |
battery carrier |
شاسی باتری |
carrier frequency |
بسامد حامل |
carrier detect |
تشخیص حامل |
carrier detect |
کشف حامل |
ammunition carrier |
مهمات بیار |
carrier system |
سیستم حامل |
air carrier |
شرکت ترابری هوایی |
piton-carrier |
میخحامل |
suit carrier |
پوششکتوشلوار |
letter carrier |
چاپار |
aircraft carrier |
ناو هواپیمابر |
aircraft carrier |
carrier : syn |
carrier's risk |
خطرات به عهده حمل کننده |
carrier's lien |
در گرو شرکت حمل |
carrier wave |
موج حامل امواج رادار یا بی سیم |
carrier wave |
موج حامل |
actual carrier |
موسسه حمل و نقل واقعی |
carrier company |
تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند |
bulk carrier |
وسیله حملی که کالای فله حمل میکند |
oxygen carrier |
اکسیژن بر |
data carrier |
حامل داده |
video carrier |
حامل ویدئو |
free carrier |
یکی از قرارداد-های اینکوترمزکه در ان فروشنده کالا را به اولین حمل کننده تحویل می نماید |
troop carrier |
نیرو بر |
destination carrier |
کشتی حامل ناو تعمیراتی بمقصد یاتعمیرگاه |
sound carrier |
حامل صوت |
fuse carrier |
نگهدارنده فیوز |
fuse carrier |
فیوزگیر |
helicopter carrier |
ناو هلیکوپتر بر |
hod carrier |
ناوه کش |
puck carrier |
گوی دار |
image carrier |
حامل تصویر |
letter carrier |
نامه رسان پستچی |
luggage carrier |
ترک بند موتورسیکلت |
lumber carrier |
کشتی تیر بر |
personnel carrier |
خودرو نفربر |
personnel carrier |
نفربر |
data carrier |
حامل داده ها |
data carrier |
داده بر |
water carrier |
دلو |
common carrier |
متصدی حمل ونقل |
common carrier |
موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل |
common carrier |
متصدی حمل ونقل حامل مشترک |
common carrier |
گاراژ دار |
combination carrier |
کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید |
free carrier |
تحویل به حمل کننده کالا |
color carrier |
حامل رنگ |
bulk carrier |
کشتی که کالای فله حمل مینماید |
common carrier |
مکاری |
common carrier |
موسسه حمل و نقل عمومی |
common carrier |
شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک |
weapon carrier |
حامل جنگ افزار |
weapon carrier |
کامیون حامل جنگ افزار کامیون حامل توپ |
contracting carrier |
موسسه حمل و نقل موردقرارداد |
log carrier |
حاملچوبگرد |
negative carrier |
محلقرارگیرینگاتیو |
carrier striking force |
نیروی ضربتی متشکل ازناوهای هواپیمابر ناوگان هواپیمابر ضربتی |
carrier chrominance signal |
پیام رنگ تابی |
carrier color signal |
پیام رنگ تابی |
carrier color signal |
پیام رنگی حامل |
three-tier car carrier |
حملماشینسهطبقه |
carrier task force |
گروه رزمی هواپیمابر دریایی |
color carrier reference |
فاز مبنای حامل رنگ |
telephone carrier current |
جریان حامل تلفنی |
carrier air group |
دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر |
breech block carrier |
الات متحرک |
antisubmarine carrier group |
ناو گروه هواپیمابر ضدزیردریایی |
anti submarine carrier |
ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی |
attack aircraft carrier |
ناو هواپیمابر تهاجمی |
attack nuclear carrier |
ناو هواپیمابر افندی هستهای |
brake shoe carrier |
نگهدارنده کفشک ترمز |
breech block carrier |
حامل کولاس |
high frequency carrier cable |
کابل کاریر فرکانس بالا |
attack carrier striking forces |
نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک |
automatic carrier landing system |
سیستم کنترل فرود خودکاربرای هواپیما |
charge |
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر |
charge |
وسیله الکترونیکی که با بار الکتریکی کار میکند |
charge |
که برای ذخیره سازی داده و امکان دستیابی ترتیبی وتصادفی به کار می رود |
charge |
محفظهای |
charge |
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد |
charge |
موردحمایت |
charge |
زیربار کشیدن |
charge |
متهم ساختن |
charge |
مطالبه بها |
in the charge of <idiom> |
تحت مراقب یا نظارت |
in charge <idiom> |
مسئول بودن |
(in) charge of something <idiom> |
مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن |
charge some one with |
به عهده کسی گذاشتن |
take over in charge |
تحت اختیار دراوردن |
charge |
پرکردن |
charge |
مین وسایل با بار الکتریکی شارژ می شوند |
charge |
خرج گذاری کردن شارژ کردن |
charge |
خرج منفجره |
charge |
بار |
charge |
پر کردن |
charge |
خرج |
charge |
متهم کردن |
charge |
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد |
charge |
بار الکتریکی |
charge |
خطای حمله |
charge |
حمله به حریف |
charge |
اتهام |
charge |
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند |
charge |
شارژ کردن شارژ |
charge |
بدهکار کردن |
take over in charge |
تصدی |
in charge |
متصدی |
charge |
گماشتن |
like charge |
قطبهای همنام |
like charge |
شارژ همنام |
charge |
بار مسئولیت |
charge |
وزن |
charge |
دستگاه با ماده منفجره |
be charge with |
متهم شدن به |
charge |
تصدی |
charge |
هزینه |
charge |
بار کردن |
charge |
عهده داری |
charge |
حمله اتهام |
in charge <adj.> |
پاسخگو |
in charge <adj.> |
مسئول |
charge |
عهده دارکردن |
on charge of |
به اتهام |
space charge |
بار پیرامونی |
sticky charge |
خرج انفجاری قابل چسباندن در محل انفجار |
sticky charge |
خرج چسبنده |
sprining charge |
خرج چال کننده یا گود کننده |
officer in charge |
افسر مسئول اجرا |
static charge |
برق ساکن |
statement of charge |
اعلام اتهامات |
officer in charge |
افسر مسئول |
space charge |
ناحیه بار فضا |
statement of charge |
مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت |
spinning charge |
بار چرخان |
soaking charge |
بار سولفات زدای |
snow charge |
بار برف |
section charge |
خرج چند قسمتی |
propelling charge |
خرج پرتاب |
satchel charge |
خرج کیسهای |
powder charge |
خرج باروت |
satchel charge |
خرج خورجینی |
residual charge |
بار الکتریکی مانده |
powder charge |
خرج پرتاب گلوله |
propellant charge |
خرج پرتاب |
reduced charge |
خرج کمتر یا پایین تر توپ |
section charge |
خرج جزء جزء |
positive charge |
بار مثبت |
plaster charge |
خرج شراپنل |
shaped charge |
خرج مقعر |
shaped charge |
خرج گود |
plaster charge |
خرج انفجاری افشان |
partial charge |
بار جزیی |
point charge |
بار نقطهای |
pole charge |
خرج دستکی |
pole charge |
خرج میلهای |
propelling charge |
خرج |
import charge |
تعرفه واردات |