Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
charge cavity
فرفیت بار
Other Matches
cavity
گودال
cavity
گودال محل نصب ماسوره در روی گلوله
cavity
مقر ماسوره
cavity
کرم خوردگی دندان
cavity
حفره
cavity
کاواک
cavity
فضای خالی
cavity
محفظه
cavity
سوراخ حفره یا محفظه قالب
cavity
فضای مجوف
cavity wall
دیوار صندوقهای
mold cavity
حفره قالب
cavity walls
دیوارتوخالی
cavity walls
دیوار صندوقهای
mould cavity
محفظه قالب
cavity wall
دیوار دو جداره
cavity wall
دیوارتوخالی
open cavity
گودال باز
fuze cavity
سوراخ جای ماسوره
fuze cavity
حفره نصب ماسوره
resonating cavity
محفظه تشدید
cavity resonator
همنواگر جعبهای
cavity magnetron
ماگنترون با همنواگرهای جعبهای
filled cavity
گودال پر
pleural cavity
حفرهدیافراگم
cavity walls
دیوار دو جداره
abdominal cavity
حجرهبطنی
oral cavity
حفرهدهانی
nasal cavity
حفرهبینی
glenoid fossa or cavity
تقعیرمفصل
glenoid fossa or cavity
گودی مفصل کاسه مفصل
take over in charge
تحت اختیار دراوردن
take over in charge
تصدی
charge some one with
به عهده کسی گذاشتن
in the charge of
<idiom>
تحت مراقب یا نظارت
in charge
<adj.>
پاسخگو
(in) charge of something
<idiom>
مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
in charge
<idiom>
مسئول بودن
in charge
<adj.>
مسئول
be charge with
متهم شدن به
like charge
قطبهای همنام
like charge
شارژ همنام
on charge of
به اتهام
charge
دستگاه با ماده منفجره
in charge
متصدی
charge
پرکردن
charge
وزن
charge
خرج گذاری کردن شارژ کردن
charge
بار
charge
هزینه
charge
پر کردن
charge
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charge
خطای حمله
charge
موردحمایت
charge
حمله به حریف
charge
بار مسئولیت
charge
گماشتن
charge
متهم ساختن
charge
زیربار کشیدن
charge
عهده دارکردن
charge
عهده داری
charge
بار الکتریکی
charge
متهم کردن
charge
خرج
charge
مطالبه بها
charge
خرج منفجره
charge
اتهام
charge
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge
محفظهای
charge
که برای ذخیره سازی داده و امکان دستیابی ترتیبی وتصادفی به کار می رود
charge
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge
وسیله الکترونیکی که با بار الکتریکی کار میکند
charge
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charge
تصدی
charge
حمله اتهام
charge
بار کردن
charge
مین وسایل با بار الکتریکی شارژ می شوند
charge
شارژ کردن شارژ
charge
بدهکار کردن
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
statement of charge
مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
space charge
ناحیه بار فضا
shaped charge
خرج گود
static charge
برق ساکن
shaped charge
خرج مقعر
sticky charge
خرج چسبنده
statement of charge
اعلام اتهامات
snow charge
بار برف
supplementary charge
خرج یدکی خرج اضافی
supplementary charge
خرج تکمیلی
sticky charge
خرج انفجاری قابل چسباندن در محل انفجار
spotting charge
خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
space charge
بار پیرامونی
spinning charge
بار چرخان
soaking charge
بار سولفات زدای
section charge
خرج جزء جزء
pole charge
خرج دستکی
point charge
بار نقطهای
plaster charge
خرج انفجاری افشان
plaster charge
خرج شراپنل
partial charge
بار جزیی
nuclear charge
بار هسته
officer in charge
افسر مسئول اجرا
officer in charge
افسر مسئول
negative charge
بار منفی
normal charge
خرج معمولی توپ
pole charge
خرج میلهای
positive charge
بار مثبت
powder charge
خرج باروت
section charge
خرج چند قسمتی
satchel charge
خرج کیسهای
satchel charge
خرج خورجینی
residual charge
بار الکتریکی مانده
reduced charge
خرج کمتر یا پایین تر توپ
propelling charge
خرج
propelling charge
خرج پرتاب
propellant charge
خرج پرتاب
powder charge
خرج پرتاب گلوله
nucleon charge
بار نوکلئون
surface charge
بار سطحی
export charge
هزینه صادرات
export charge
تعرفه صادرات
import charge
تعرفه واردات
import charge
هزینه واردات
import charge
حقوق واردات
electrostatic charge
بار الکتریسیته ساکن
[که در اثر مالش بوجود می آید.]
export charge
حقوق صادرات
charge carrier
حامل بار
[فیزیک]
[شیمی]
[مهندسی]
elementary charge
بار بنیادی
[فیزیک]
elementary charge
بار الکترون
[فیزیک]
explosive charge
دستگاه با ماده منفجره
bursting charge
دستگاه با ماده منفجره
to charge the battery
باتری را بار کردن
physician in charge
دکتر پاسخگو
[در بیمارستان]
charge indicator
اندازهشارژ
zero charge potential
پتانسیل بار صفر
volume charge
بار حجمی
unlike charge
قطب غیر همنام
trickle charge
پر کردن اهسته
total charge
بارگذاری کامل
toll charge
باج
to give in charge
سپردن
to give in charge
تسلیم کردن
to charge a gun
خرج در تفنگ گذاشتن
telephone charge
هزینه تلفن
baton charge
حرکترو بهجلو بوسیلهپلیسباتونبدست
charge hand
کارگر معمولی
charge nurse
سر پرستار
doctor in charge
دکتر پاسخگو
[در بیمارستان]
What's the charge per hour?
کرایه هر ساعت چقدر است؟
minimum charge
حداقل هزینه
minimum charge
حداقل قیمت
What's the charge per day?
اجاره آن برای یک روز چقدر است؟
What's the charge per week?
اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
What's the charge per mile?
اجاره هر مایل چقدر است؟
Do you charge for the baby?
آیا برای بچه ها هم پول میگیرید؟
What is the charge per day?
کرایه روزانه چقدر است؟
community charge
گونهایمالیات
tapering charge
پر کردن شیبدار
multisection charge
خرج چندقسمتی
charge density
چگالی بار
charge with a fault
تخط ئه کردن
charge pits
چالههای خرج
charge of the electron
بار الکترون
charge neutrality
خنثایی بار
charge neutrality
تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
charge daffaires
شارژدافر
charge d'affaires
شارژ دافر
charge d'affaires
کاردار سفارت
charge d'affaires
نایب وزیر مختار
coke per charge
ذغال کک شارژ
collection charge
هزینه وصول
density of charge
چگالی بار برقی
deep charge
خرج عمیق دریایی
deep charge
خرج گود
cratering charge
خرج مخصوص تهیه چاله تخریب
cratering charge
خرج تخریب
counter charge
دعوی متقابل در امر جزایی
counter charge
تهمت متقابله
conservation of charge
بقای بار الکتریکی
condenser charge
بار خازن
collection charge
هزینه وصول مطالبات
charge d'affaires
نایب سفارت
charge d'affaires
کاردار
charge balance
موازنه بار
cover charge
مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
accumulator charge
بارگیری اکومولاتور
service charge
سرویس مهمانخانه وغیره
service charge
اضافه کار
service charge
انعام
tas de charge
پاطاق
charge sheets
ورقه حاوی مشخصات متهم
charge sheet
ورقه حاوی مشخصات متهم
depth charge
بمب ضد زیر دریایی machine sounding echo
depth charge
خرج زیرابی بمب زیرابی
bank charge
هزینههای بانکی
boost charge
ولتاژ ثابت و اولیهای که به باطری داده میشود تا انرابرای استارت موتور اماده نگه دارد
charge and discharge
محل بارگیری و باراندازی
charge account
حساب بدهی مشتری
charge a sum to
مبلغی را به حساب .....گذاشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com