English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
charge exchange phenomenon پدیده تبادل بار
Other Matches
phenomenon حادثه
phenomenon عارضه
phenomenon نمود تجلی
phenomenon اثر طبیعی
phenomenon نمود
phenomenon پدیدار
phenomenon پدیده
antecendent phenomenon پدیده پیشین
social phenomenon پدیده اجتماعی
phi phenomenon پدیده فی
purkinje phenomenon پدیده پورکینجه
reacting phenomenon پدیده واکنشی
aubert phenomenon پدیده اوبرت
valsalva phenomenon پدیده والسالوا
aperiodic phenomenon پدیده بی نوسان
staircase phenomenon پدیده پلکانی
wever bray phenomenon پدیده وور- بری
aubert forster phenomenon پدیده اوبرت- فورستر
re exchange برات رجوعی
exchange value ارزش مبادلهای
first of exchange نسخه اصلی برات
to exchange something [for something] معاوضه کردن [چیزی را با چیز دیگری]
to exchange something [for something] مبادله کردن [چیزی را با چیز دیگری]
value in exchange ارزش مبادله
in exchange for درعوض
in exchange for بجای
exchange value ارزش مبادله
exchange جابه جایی داده بین دو محل
exchange معاوضه
exchange مبادله کردن تعویض
exchange تبدیل ارز فروشگاه پادگان
exchange معاوضه کردن
exchange مبادله کردن
exchange تبادل
exchange صرافی
exchange ارز معاوضه
exchange مبادله پول
exchange مبادله
exchange تبادل ردوبدل ارز
exchange اسعار
exchange صرافخانه
exchange صرافی مبادله کردن
exchange عوض کردن تسعیر یافتن
exchange جای معاملات ارزی و سهامی بورس
exchange رد و بدل کننده
exchange تهاتر تسعیر
exchange ارز
exchange مرکز مبادله
exchange روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchange دادن چیزی به جای چیز دیگر
exchange دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchange معاوضه و مبادله پول
exchange رد کردن چوب امدادی به یار تعویض
exchange تفاوت
like charge شارژ همنام
in charge متصدی
charge خرج گذاری کردن شارژ کردن
take over in charge تصدی
be charge with متهم شدن به
on charge of به اتهام
in charge <adj.> پاسخگو
take over in charge تحت اختیار دراوردن
like charge قطبهای همنام
charge some one with به عهده کسی گذاشتن
in charge <adj.> مسئول
(in) charge of something <idiom> مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
in the charge of <idiom> تحت مراقب یا نظارت
in charge <idiom> مسئول بودن
charge گماشتن
charge جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charge خطای حمله
charge حمله به حریف
charge اتهام
charge وزن
charge عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge بار کردن
charge شارژ کردن شارژ
charge بار
charge بار مسئولیت
charge عهده دارکردن
charge زیربار کشیدن
charge متهم ساختن
charge مطالبه بها
charge پرکردن
charge موردحمایت
charge بار الکتریکی
charge متهم کردن
charge خرج
charge پر کردن
charge بدهکار کردن
charge خرج منفجره
charge دستگاه با ماده منفجره
charge عهده داری
charge تصدی
charge حمله اتهام
charge مین وسایل با بار الکتریکی شارژ می شوند
charge محفظهای
charge که برای ذخیره سازی داده و امکان دستیابی ترتیبی وتصادفی به کار می رود
charge ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge وسیله الکترونیکی که با بار الکتریکی کار میکند
charge هزینه
charge 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
exchange of views رایزنی
exchange of pleadings تبادل لوایح
exchange of notes نوعی ازموافقتهای سیاسی است که به وسیله مبادله اسنادی بامضمون واحد و حاوی مواردو مطالب مورد توافق طرفین متبادلین انجام میشود
exchange of views تبادل نظر
exchange of notes مبادله یادداشتها
exchange point نقطه تعویض
exchange office مرکز تلفن خودکار
exchange service بنگاه معاوضه
exchange selector سلکتور در دستگاههای مراکزتلفن خودکار
exchange restriction کنترل مبادله ارز
exchange restricition ممنوعیت ارزی
exchange restricition محدودیت ارزی
exchange register ثبات معاوضهای
exchange rationing جیره بندی ارز
exchange parity نرخ برابری ارز
exchange restriction محدودیت ارزی
exchange parity برابری ارز
par of exchange نرخ برابری ارز
exchange services خدمات فروشگاهی فروشگاهها
exchange of flags مبادله پرچمها
exchange market بازار اسعار
exchange control کنترل ارز
exchange cable کابل اتصال بین مرکز تلفنی ومشترک تلفنی
exchange buffering زنجیرهای کردن داده
exchange buffering میانگیری معاوضهای
exchange broker دلال ارز
exchange battery باطری
equation of exchange به این ترتیب معادله عبارت از : PQ=V
equation of exchange متوسط قیمت کالاها و خدمات نهائی و مقدار تولید کالاها وخدمات
equation of exchange همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
energy exchange تبادل انرژی
electron exchange تبادل الکترون
direct exchange تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
exchange control نظارت ارز
exchange control نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
exchange market بازار داد و ستد
exchange intervention دخالت در بازار ارز
exchange integral بر هم کنش تبادلی
exchange force نیروی تبادلی
exchange energy انرژی تبادل
exchange economy اقتصاد مبادلهای
exchange devaluation تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
exchange depreciation کاهش ارزش پول خارجی
exchange depareciation تنزل ارزش پول خارجی تنزل قیمت ارز
exchange control کنترل ارزی
exchange control جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
direct exchange تعویض باداغی
to exchange blows جنگ کردن
to exchange blows دست بگریبان شدن
through bill of exchange بارنامه سراسری
teletype exchange مرکز تله تایپ
tandom exchange مرکز تلفن خودکار تاندوم
symmetrical exchange تعویض قرینه
social exchange تبادل اجتماعی
rate of exchange نرخ ارز
rate of exchange نرخ تسعیر
rate of exchange نرخ مبادله
toll exchange مرکز تلفن
trunk exchange مرکز تلفن با سیستم الکترونیکی
unvisual exchange مبادله نامرئی چوب
outside [stock exchange] <adj.> خارج از بورس [فروخته شده ]
stock exchange بورس اوراق بهادار
stock exchange بورس سهام
What is the exchange rate? نرخ تبدیل چقدر است؟
To greet someone . To exchange greetings with someone. با کسی سلام وتعارف کردن
currency exchange تبدیلپول
rate of exchange نرخ مبادله ارز
post exchange فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
international exchange مرکز تلفن بین المللی
intermediate exchange مرکز
heat exchange تبادل گرما
heat exchange تبادل حرارت
futures exchange خرید اتی
futures exchange مبادله سلف
forign exchange ارز
exchange zone فاصله 02 متری خط کشی شده برای ردکردن چوب
exchange variation واریاسیون تعویضی
exchange transactions معاملات برواتی
ion exchange تبادل یونی
ion exchange تبادل یون
local exchange ردوبدل کننده محلی
money exchange تبدیل پول
money exchange صرف
minor exchange تفاوت کوچک
medium of exchange وسیله مبادله
medium of exchange وسیله داد وستد
manual exchange مرکز دستی
main exchange مرکز اصلی
magneto exchange مرکز تلفن خودکار با تلفن اندوکتوری
losing the exchange تفاوت دادن
exchange sort جورکردن معاوضهای
foreign exchange تعویض خارجی
broadband exchange تعویض پهن باند
telephone exchange مرکز تلفن
exchange rates نرخ تبدیل ارز
exchange rates نرخ تسعیر ارز
chemical exchange تبادل شیمیایی
branch exchange رد و بدل کننده شعبهای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com