Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
charter party
قرارداد اجاره کشتی تجارتی
charter party
قرارداد اجاره دربست
Other Matches
The party was latched on to him. He was saddled with the party.
میهمانی را بگردنش گذاشتند ( ترغیب یا وادار شد )
to charter
کرایه کردن
charter
دربست اجاره کردن یا دادن
to charter
اجاره کردن
charter
بین افراد دلالت کند
charter
منشور اجازه نامه
charter
فرمان
charter
دربست کرایه دادن
charter
پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
charter
امتیاز
charter
اجاره کشتی
charter
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
space charter
اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
bareboat charter
اجاره دربست
barehull charter
اجاره دربست
time charter
اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
slot charter
اجاره قسمتی از وسیله نقلیه
barepole charter
اجاره دربست
time charter
اجاره کردن وسیله نقلیه برای مدت معین
bareboat charter
اجاره کشتی بدون خدمه ان
bareboat charter
ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
atlantic charter
منشور اتلانتیک
voyage charter
اجاره دربست کشتی برای سفری مشخص
time charter
کرایه کردن موقت کشتی
voyage charter
کرایه کشتی جهت سفری خاص
bare boat charter
اجاره دربست وسیله نقلیه
charter of the united nations
منشور ملل متحد
lump sum charter
اجاره دربست به طور مقطوع
the a party
طرف مخالف
The party is getting under way .
جشن میهمانی دارد گرم می شود
party
تیم
the a party
مدعی خصم
party
قسمت
party
طرفدار
party
دسته متشکل جمعیت
party
طرف یارو
party
مهمانی دادن یارفتن
party
گروه
party
عده نظامی
party
طرف شریک
party
گروه مخصوص انجام یک ماموریت
party
هیات
party
پارتی متخاصم
party
بزم
party
بخش
The party is over!
<idiom>
خوشگذرانی تمام شد و حالا وقت کار است
[باید جدی بشویم]
[اصطلاح]
party
دسته
party
دسته همفکر
party
حزب
third party
شخص ثالث
party
مهمانی
supply party
گروه تدارکات
shore party
گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
special party
گروه ویژه
rear party
قسمت عقبه
the lead of a party
پیشوا یا رئیس حزب
the liberal party
حزب یا دسته ازادی خواه
the party is led by him
او بر ان حزب ریاست دارد
shipwright's party
گروه تعمیرات
permanent party
جمعی دایمی یکان
permanent party
پرسنل دایمی
party to a transaction
متعامل
party to a suit
متداعی
party to a suit
طرف دعوی
party to a lawsuit
خصم
party parpet
دست انداز مشترک
party parpet
جانپناه مشترک
party spirit
تعصب حزبی
rading party
قسمت مامور دستبرد
rading party
قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
raiding party
قسمت مامور دستبرد یا تاخت
republican party
یکی از دوحزب بزرگ ایالات متحده امریکا
republican party
حزب جمهوریخواه
recovery party
گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
reconnaissance party
قسمت شناسایی
reconnaissance party
گروه شناسایی
rear party
نیروی پوششی عقب نشینی یا عقب دار
rear party
عقب دار
raiding party
قسمت مامور کمین
party spirit
روحیه تحزب
party spirit
طرفداری حزبی
third party insurance
بیمه شخص ثالث
She wrecked the party for us.
مهمانی رابه مازهر کرد
To jazz up the party .
مجلس را گرم کردن
opposition party
حزب مخالف
[سیاست]
to join a party
عضو حزبی شدن
to crash in
[to a party]
سر زده وارد شدن
to crash in
[to a party]
بدون دعوت وارد شدن
to throw a party
مهمانی دادن
party political
مربوطبهاحزابسیاسی
party piece
قطعهموسیقییاشعریکهدرمهمانیاجراگردد
Liberal Party
فراهمآوریرفاهوآزادیشخصی
third party lease
توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
third party vendor
فروشنده دسته سوم
thrid party
شخص ثالث
wedding party
مجلس عروسی یا عقد کنان
winning party
محکوم له
winning party
دادبرده
party politics
سیاست بازیهای حزبی
party politics
حزب بازی
search party
گروه پیگرد
search party
دستهی جستار گرد
dinner party
میهمانیشام
Green Party
حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
Liberal Party
حزبسیاسیمعتقدبهکنترلمحدودصنعت
party boat
قایق بزرگ حامل مشتریان
cable party
گروه لنگر
adherence to party
هواخواهی یاتبعیت ازحزبی پیوستگی به حزبی
injured party
طرف خسارت دیده
injured party
طرف صدمه دیده
house-party
مجالس خانگی
house-party
دوره خانگی
house party
مجالس خانگی
house party
دوره خانگی
garden party
گاردن پارتی
advance party
گروه پیشرو
advance party
قسمت پیشرو
an eveing party
شب نشینی
boatswain's party
گروه ملوان
billeting party
گروه پیشرو
billeting party
گروه یورتچی
beaching party
گروه پیاده شونده
beach party
گروه پیشرو اب خاکی
beach party
گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
beach party
تیم ساحل
evening party
شب نشینی
party lines
خط دستهای
party lines
مرز مشترک
party lines
خط مشترک
tea party
عصرانه چای
party walls
دیوار مشترک
party wall
دیوار مشترک
Labour Party
حزب کارگر
working party
گروه کار
boarding party
گروه پژوهش
tea party
مهمانی چای
Conservative Party
حزب محافظه کار
Conservative Party
یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
party lines
خط خصوصی تلفن
party line
خط دستهای
party line
مرز مشترک
party line
خط مشترک
party line
خط خصوصی تلفن
hen party
مجلس رقص زنانه
hen party
مهمانی زنانه
the offending party
متخلف
boarding party
تیم تفتیش
head's party
گروه نظافت
minor party
حزب اقلیت
major party
حزب اکثریت
major party
حزب سیاسی پیرو درانتخابات
losing party
دادباخته
losing party
محکوم علیه
labor party
حزب کارگر
fire party
تیم اطفای حریق
fire party
تیم اتش نشانی
liberty party
حزب مخالف سیستم برده داری که در سال 0481 در ایالات متحده امریکاتشکیل شد
liberty party
حزب ازادی
landing party
گروه پیاده شونده به ساحل تیم فرود
landing party
گروه اب خاکی
intervance of third party
ورود ثالث
gunner's party
گروه توپخانه
mistaken party
اشتباه کننده
country party
حزب هواخواه پیشرفت فلاحتی
democratic party
یکی از دو حزب بزرگ سیاسی ایالات متحده امریکا که به صورت فعلیش از 8281 تاسیس شده لیکن از 7871 عملا" موجود بوده است
contracting party
طرف قرارداد
contact party
گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
contact party
گروه تماس
side party
گروه رنگ زن
coleague in a party
هم مسلک
clean up party
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
chater party
اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
democratic party
حزب دمکرات
fire party
گروه اتش نشانی
notify party
فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
party coloured
ابلق
party coloured
رنگارنگ
tailgate party
[American E]
پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی
[در آمریکا]
executive
[of a political party]
مجلس اجرائی
[سیاست]
executive
[of a political party]
شورای مجریه
[سیاست]
naval landing party
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
passing on the oath to the other party
رد قسم به طرف مقابل
party against whom a protest is made
واخوانده
acid house party
نوعی مهمانی که به صورت مخفی برگزار میشود و در آن موسیقی
camp color party
دسته پرچم یورتچی
The Republican party came to power .
حزب جمهوریخواه سر کار آمد
In this contract , there are no loopholes for either party .
دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
The party to the contract (agreement).
طرف قرارداد
She enchanted (lived up ) our party.
شور وحالی به جمع ما داد
damage control party
گروه اسیب گیر
party against whom a protest is made
معترض علیه
party political broadcast
تبلیغاتانتخاباتیاحزابدررادیویاتلویزیون
demolition firing party
گروه مسئول انفجارخرج
demolition firing party
گروه مسئول تخریب
fire control party
تیم کنترل اتش دریایی
All the world and his wife were at this party .
هر کی را بگویی دراین میهمانی بود
acid house party
نواخته میشود
camp color party
گروه پرچم
the party rallied round him
ان دسته دوباره دور اوجمع شدند
the deceived party in a transaction
مغبون
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com