Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
cheap shot artist
بازیگر خشن بصورت عمد
Other Matches
cheap shot
خشونت عمدی
artist
هنرمند
artist
هنرپیشه صنعتگر
artist
نقاش و هنرمند موسیقیدان
artist
هنرور
martial artist
جودوکار
computer artist
هنرمند کامپیوتر
pavement artist
نقاشیکهدرپیادهروباگچرنگینقاشیمیکشدتامردم بهاوپولدهند
commercial artist
فردیکهکارتبلیغاتیمیکند
pickup artist
مردلاس زن
pickup artist
مرد زن پرست
pick-up artist
مردلاس زن
pickup artist
مشتاق زن
pickup artist
زن دنبال کن
rip-off artist
کلاهبردار
[گوشبر]
pick-up artist
زن دنبال کن
pick-up artist
مرد زن پرست
pick-up artist
مشتاق زن
cheap
کم ارزش پست
cheap
ارزان
cheap
جنس پست
artist's workshop studio
کارگاه هنری
to work cheap
بامزدکم کارکردن
cheap money
پول با بهره کم
dog cheap
مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
dog cheap
بسیارارزان
dirt cheap
مفت
cheap labor
کار ارزان
cheap shotter
بازیگر خشن بصورت عمد
cheap labor
نیروی کار ارزان قیمت
cheap money
پول ارزان
dirt cheap
بسیار ارزان
cheap copy
بدل قلابی
Cheap is beautiful.
کنس بودن محشر است.
Cheap is cool.
کنس بودن محشر است.
cheap jack
دوره گرد
dirt-cheap
مفت مسلم
to hold cheap
حقیرشمردن
dirt-cheap
بسیارارزان
to hold cheap
ناچیزشمردن
It is dirt cheap . It is a give - away .
مفت است ( بی نهایت ارزان )
To belittle one self . To make oneself cheap . To lower oneself .
خود را کوچک کردن (سبک حقیر پست )
To belittle oneself . To make oneself cheap.
خود را سبک کردن ( تحقیر نمودن )
to be shot
ازکارافتادن
to be shot
خراب بودن
Take my shot
بند کفشم باز شده
He shot himself.
او به خودش شلیک کرد.
one shot
یک بارهای
like a shot
بیدرنگ
within shot
در تیررس
like a shot
بی تامل
shot
برد
shot
یک طول زنجیر لنگر
shot
امپول
shot
تیرپرتاب شده
shot
گلوله تیراندازی شده
shot
ضربه
shot
شوت
shot
پرتاب وزنه گلوله سربی
shot
تیراندازی تیرانداز ماهر
shot
ساچمه وزنه برای مردان 62/7 کیلوگرم وبرای زنان 520/4 کیلوگرم
shot
اسم مفعول shoot
shot
تیرزدن
shot
تزریق
shot
جرعه
shot
ساچمه
shot
تیر
shot
گلوله
shot
تیراندازی شده تیرخورده
shot
یک گیلاس مشروب
shot
فرصت ضربت توپ بازی
shot
منظره فیلمبرداری شده
shot
جوانه زده
shot
اصابت کرده
shot
رهاشده
shot
عکس
shot
رسایی پرتابه
single shot
گلوله منفرد
slap shot
ضربه محکم که تیغه چوب هاکی پشت گوی به زمین می خورد و ان را بلند میکند
single shot
تک گلولهای تک تیر
small shot
ساچمه
smell shot
ساچمه
snap shot
عکس فوری
snap shot
بعجله انجام شده
snap shot
فوری
snap shot
عکس فوری گرفتن
spot shot
ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده
stop shot
ضربه با چرخش که گوی اصلی بیلیارد بعد از تماس می ایستد
stuff shot
شوت ابشاری
tee shot
ضربه از نقطه شروع بازی گلف
single shot
اسلحه تک تیر
single shot
یکبارهای
shot clock
ساعت مسابقه
shot blast
ساچمه پاشیدن
shot blasting
براده اهن
shot effect
اثر ساچمهای
shot noise
اثر ساچمهای
shot group
گروه گلوله هایی که نزدیک هم به هدف خورده باشند
shot gun
تفنگ شکاری
shot line
نخ تفنگ
shot line
نخ پران
shot maker
فشنگ ساز
shot silk
ابریشمی که چون از چند سوبدان نگاه کنندچند رنگ نشان میدهد
shot string
ساچمههای دراز خارج شده از تفنگ
sighting shot
تیرهای قلق گیری یا تنظیم وسایل نشانه روی
she was shot for a spy
اورابه تهمت جاروزی تیرباران کردند
to fire a shot
شلیک کردن
hollow shot
گودالساچمه
mug shot
عکسیکهدرزمانارتکابجنایتگرفتهشود
As soon as a shot was heard …
تا صدای تیر شنیده شد …
To fire a shot
تیر انداختن ( درکردن ، شلیک کردن )
A shot in the dark
تیری درتاریکی
She shot up last year .
پارسال یکدفعه قد کشید
big shot
<idiom>
شخص مهم وقدرتمند
give it your best shot
<idiom>
سخت سعی کردن
long shot
<idiom>
شرط بندی روی چیزی که بنظر میآید ناموفق باشد
long shot
کسیکه درمسابقات
shot in the dark
<idiom>
تیری درتاریکی
shot in the arm
<idiom>
تشویق یا برانگیختن چیزی
bar shot
ساچمهیمیلهای
wood shot
ضربه با قسمت چوبی راکت
with in gun shot
درمیدان تیر درتیررس
to fire a shot
تیرخالی کردن
pot-shot
تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot shot
تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
shot put
پرتاب وزنه
trap shot
ضربه به گوی از محدوده ماسهای
trial shot
گلوله ازمایشی
trial shot
تیر ازمایشی
trial shot
تیر قلق گیری
wedge shot
ضربه برشی در گلفV
wild shot
تیر پراکنده
wild shot
تیر بی هدف
with in ear shot
در حدود صدا رس
solid shot
ساچمهخالص
gather shot
ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
drop shot
ضربه اهسته بالای حد مرزی و افتادن به زمین
drop shot
ضربه دراپ
draw shot
ضربه با پیچش به عقب
shot peen
ساچمه پاشیدن
acrack shot
تیراندازماهر
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
dismantling shot
تیر تخریب کننده
alley shot
ضربه شدید کم ارتفاع به دیوار مقابل که بعد به دیوارکناری می خورد
bank shot
پرتابی که به تخته بخورد
drop shot
جاخالی
drop shot
ضربه اهسته روی تور والیبال
dunk shot
گل ابشاری
forcing shot
ضربهای که حریف را واداربه دفاع میکند
follow shot
ضربه با دادن پیچ به بالای گوی بیلیارد
flying shot
تیر سر پرواز
flip shot
ضربه با استفاده از مچ
flight shot
تیرپرتاب
eye shot
تیرداخل خال سیاه
eye shot
زدن بخال
eye shot
تیررس
explosion shot
ضربه چوب به ماسه
dead shot
تیر اشتباه
dead shot
تیر خطا
break shot
نخستین ضربه برای پراکندن گویهای بیلیارد
call one's shot
مشخص کردن هدف
called shot
ضربه معین بطرف گوی یاکیسه یا هر دو
cannon shot
گلوله توپ
cannon shot
تیررس توپ شلیک شده از توپ
carom shot
طرز ضربه زدن به گوی بامماس گذاشتن به گوی دیگر
charity shot
پرتاب ازاد
case shot
جای فشنگ
case shot
چارپاره
bounce shot
گویی که به زمین می خورد وبه طرف دروازه می رود
bank shot
ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
chip shot
ضربه کوتاه
dab shot
ضربه ناگهانی از نزدیک تور
crosscourt shot
ضربه کوتاه به دیوار مقابل که به طرف دیگر زمین اسکواش بیافتد
crosscorner shot
ضربه به سمت قطر مخالف
crashing shot
شوت محکم
course line shot
تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
course line shot
مشاهده در خط
corner shot
ضربه به گوشه دیوار جلو
bank shot
ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
combination shot
ضربه مرکب با یک سری حرکات گوی تا به کیسه بیافتد
case shot
چار پاره
grape shot
گلولههای بهم چسبیده چون خوشه انگورکه یکباردرتوپ گذارند
rifle shot
تیر تفنگ تیراندازی با تفنگ
ond shot
یکجا
ond shot
یکمرتبه
ond shot
بیک حمله دریک حمله
one aircraft was shot down
یک هواپیما
one aircraft was shot down
سرنگون گردید
open shot
سیستم باز
open shot
با کارکرد ازاد
parting shot
تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
one shot lubrication
روغنکاری گروهی
one shot multivibrator
نوسانساز یکبارهای
one shot pump
پمپ روغن مرکزی
out of ear shot
بیرون از صدا رس
set shot
شوت درجا
passing shot
ضربه دور از دسترس
pull shot
ضربه با اوردن پای عقب جلومیله و حرکت افقی چوب کریکت
push shot
ضربه فشاری
rifle shot
تیررس تفنگ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com