Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
chip of the old block
بچهای که نشانی ازپدرداردcontribute
Search result with all words
chip off the old block
<idiom>
(هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
Other Matches
chip
لپ پریده کردن یا شدن
chip
خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
to chip off
وراوردن
to chip off
کندن
to chip off
ریختن ورقه شدن
chip
پاس بلند قوسی
chip
طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
chip
کارت پلاستیکی به همراه یک وسیله حافظه یا ریز پردازنده روی آن که برای ارسال الکترونیکی یا مشخصات یک کاربر به کار می رود
chip
تراشه
chip
ژتن ریزه
chip
مهرهای که دربازی نشان بردوباخت است
chip
ژتون
chip
ورقه شدن
chip
رنده کردن
chip
سیب زمینی سرخ کرده
on chip
مدار ساخته شده روی یک قطعه
chip
خرده چوب
chip
پریدگی فلز زدگی فلز لب پریدگی
chip
اتصال به یک قطعه که در صورت فهور یک سیگنال دیگر قادر به انجام عمل نیست
chip
قط عاتی که با هم کاری را انجام می دهند
chip in
contribute=
chip in
<idiom>
شریک شدن
chip
وسیلهای که میتواند صدا تولید کند
chip
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
chip
تعداد قط عات روی یک PCB یا یک وسیله
chip
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip
کامپیوتر کامل ساده شامل CPU حافظه و پورتهای ورودی / خروجی روی یک قطعه
boiling chip
سنگ جوش
chip spreader
جاده صاف کن
chip select
انتخاب تراشه
chip pocket
شیار دندانههای اره
chip seal
شن بخورد راه دادن
chip axe
تیشه
chip board
نئوپان
chip enable
تواناکننده تراشه
silicon chip
تراشه سیلیسی
silicon chip
تراشه سیلیکان
silicon chip
تراشه سیلیکن
chip family
چند تراشه مربوط به هم
blue chip
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
chip shot
ضربه کوتاه
computer on a chip
کامپیوتر روی یک تراشه
memory chip
تراشه حافظه
bargaining chip
انگیزانه
blue-chip
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
bargaining chip
عامل کمک کننده به عقد قرارداد یا دستیابی به شرایط خوب
bargaining chip
مزیت
blue-chip
سهام مرغوب
chip shop
مغازهایکهدر آنموادخوراکیفروختهمیشود
to chip
[to chop off]
لپ پریده شدن
[کردن]
[با ضربه جدا کردن]
[تکه تکه یا ریز ریز کردن]
potato chip
باریکه سیب زمینی سرخ کرده
potato chip
چیپز
one chip computer
کامپیوتر یک تراشهای
music chip
مدار مجتمع قادر به تولید صوت موسیقی و tane
microminiature chip
تراشه ریزمقیاس
continous chip
برادههای قیچی کاری
curly chip
براده پیچیده
discontinuous chip
براده گسسته
flow chip
براده پیوسته
blue chip
سهام مرغوب
fragmental chip
خاک اره
fragmental chip
براده فلز
fragmental chip
خرده
jumbo chip
مدار مجتمع که از مهر نیمه هادی استفاده میکند
wood chip wagon
واگنتراشهچوب
sixteen bit chip
تراشه 61 بیتی
thirty two bit chip
تراشه 23 بیتی
fish and chip shop
جائیکهغذاهاییمثل"ماهیسرخشده" "سوسیس"وغیرهمیفروشد
blue chip personal computer
IB که در کشور کره توسط شرکت HYUNDAI ساخته میشودکامپیوترهای شخصی ارزان سازگار با
self block
خودبندی
v block
گونیای جناقی
the block
مردن بوسیله گردن زنی
on the block
<idiom>
فروخته شده
block
فراکسیون
block
بندال
block out
جاسازی
block
توده
block
قرقره طناب خور
block
سد کردن خطا
block
دفاع
block
بلاک
block
قرقره
block
مانع
block
وقفه
block
منطقه
block
دفاع در مقابل ابشار
block
مانع شدن
block
قالب ریختن
block
قطعه زمین
block
یک دستگاه ساختمان
block
پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
block
سد کردن
block
سد قالب
block
پارازیت
block
کنده
block
مسدودکردن
block
بلوک سیمانی
block
توده قلنبه
block
قالب کردن
block
مانع شدن از بازداشتن
block
بنداوردن
block
انسداد
block
توقف رویدادن چیزی
block
کنده مانع ورادع
block
بلوک
block
اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
block
جعبه قرقره
block
سدکردن غیرمجاز حریف
block
مجموعهای از موضوعات در یک گروه
block
قطعه
block
تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
block
بستن مسدود کردن
block
بلوک ساختن
block
سد
block
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
cutoff block
سد کردن راه مدافع به وسیله مهاجم
fuse block
بلوک فیوز
tackle block
دستگاه قرقره جرثقیل
fuse block
قالب فیوز
snatch block
قرقره فلزی چفت دار
storage block
بلوک ذخیره
fuse block
خانه فیوز
snatch block
قرقره پران
fuse block
چینی فیوز
punch down block
وسیلهای که در شبکه محلی برای اتصال کابل UTP
starting block
سکوی شروع
swage block
قالب سوراخ سوراخ
starting block
تخته استارت
stone block
قالبسنگ
spike over the block
ابشار از بالای دفاع
hat block
قالب کلاه
leg block and under over
فن تندر با گرفتن بازوهای حریف از بیخ شانه و از تو وپیچاندن او
nerve block
وقفه عصبی
keel block
تیر حمالی که به کشش کارمیکند
nested block
بلوک تو در تو
input block
بلاک ورودی
offensive block
دفاع تهاجمی
input block
واحد ورودی
one man block
تک دفاع
pierce the block
شکافتن دفاع
pierce the block
ابشار محکم غیرقابل دفاع
plummer block
کنده محور
plummer block
کنده شفت
power block
سد کرپدن راه مدافع بوسیله مهاجم با راندن او به عقب بابکنار
pully block
قرقره مرکب
radium block
بلوک شعاعی
radius block
بلوک شعاعی
shoulder block
سد کردن حریف با ضربه شانه
breeze-block
خاکه زغال نیمه سوز
tail block
قرقره طناب دار
to block
[to block up]
[to clog]
[to clog up]
something
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
block letter
حروف درشت وسیاه نوعی حروف بدون زیر وزبر
knock one's block off
<idiom>
خیلی سخت به کسی صدمه زدن
tower block
ساختمانبرجمانند
breeze-block
آجرسیمانی
block vote
رایفردیبهگروهی
block capitals
حروفبزرگسادهوبدونهیچگونهنشانوتزئینی
swivel block
قرقره گردان
travelling block
بستانتقال
tension block
کششقرقره
block-capital
سرستون بالشتکی
block-cornice
قرنیز بلوکی
to walk around the block
دور بلوک خیابان راه رفتن
block letters
حروف جداودرشت
building block
کنده ساخت
building block
بنا کنده
building block
واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
key-block
سنگ تاج
cluster-block
چندین طبقه آپارتمان
block-plan
نقشه اولیه ساختمان
block-house
دژ چوبی
pulley block
کلیدسایهروشن
pin block
بخشسوزنی
hoisting block
گیرهجرثقیل
two man block
دفاع دونفره
chock-a-block
مملو
to block out an inage
دراوردن یک تصویردرذهن
to block out an inage
طرح کردن یک فکر
to block a passage
مسدود کردن یک راه
to block a hat
قالب کردن یک کلاه
to block a ball
نگهداشتن توپ در بازی
title block
قسمت عنوان نامه
title block
قسمت مربوط به درج اطلاعات
three man block
دفاع سه نفره
wood block
قاب چوبی سقف و کف اتاق قطعه چوب
block and tackle
طناب و قرقره
block and tackle
قرقره و زنجیر
earth block
پلاکزمینی
crown block
قرقرهراس
anchorage block
بستلنگرگاه
chock-a-block
به هم چپیده
chock-a-block
کیپ
chock-a-block
پر
chock-a-block
بالا کشیده
chock-a-block
کاملا افراشته
chock-a-block
خفت
chock-a-block
کاملا کشیده
tail block
قلاب عقب هواپیما
cable block
قسمت کابل
block structured
با ساخت کندهای
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com