English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 88 (5 milliseconds)
English Persian
chip spreader جاده صاف کن
Other Matches
spreader میله افقی که بادبان را از دکل جدا نگاه می دارد
spreader منتشر کننده
spreader دستگاه پخش کننده شن
spreader بار پخش کن
spreader پخش کن کلاف
spreader پخش کننده
spreader گسترشگر
spreader شایع کننده
load spreader بار پخش کن هواپیما
straw spreader چنگکافشان
manure spreader کودافشان
spreader beam تیر زیر سری
spreader beam تیر تقویتی
spreader rig میلهای که نخها جداگانه به ان وصل میشود
flame spreader شعلهپخشکن
macadam spreader ماکادام پخش کن
spreader adjustment screw پیچ تنظیم پخش
on chip مدار ساخته شده روی یک قطعه
chip رنده کردن
chip in contribute=
to chip off وراوردن
to chip off کندن
to chip off ریختن ورقه شدن
chip in <idiom> شریک شدن
chip وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
chip تعداد قط عات روی یک PCB یا یک وسیله
chip تراشه
chip مهرهای که دربازی نشان بردوباخت است
chip ژتون
chip ورقه شدن
chip سیب زمینی سرخ کرده
chip پریدگی فلز زدگی فلز لب پریدگی
chip قط عاتی که با هم کاری را انجام می دهند
chip خرده چوب
chip خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
chip کارت پلاستیکی به همراه یک وسیله حافظه یا ریز پردازنده روی آن که برای ارسال الکترونیکی یا مشخصات یک کاربر به کار می رود
chip پاس بلند قوسی
chip طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
chip قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip اتصال به یک قطعه که در صورت فهور یک سیگنال دیگر قادر به انجام عمل نیست
chip کامپیوتر کامل ساده شامل CPU حافظه و پورتهای ورودی / خروجی روی یک قطعه
chip وسیلهای که میتواند صدا تولید کند
chip لپ پریده کردن یا شدن
chip ژتن ریزه
continous chip برادههای قیچی کاری
blue chip سهام مرغوب
blue-chip ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
blue-chip سهام مرغوب
to chip [to chop off] لپ پریده شدن [کردن] [با ضربه جدا کردن] [تکه تکه یا ریز ریز کردن]
chip off the old block <idiom> (هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
potato chip باریکه سیب زمینی سرخ کرده
bargaining chip عامل کمک کننده به عقد قرارداد یا دستیابی به شرایط خوب
bargaining chip مزیت
chip shop مغازهایکهدر آنموادخوراکیفروختهمیشود
potato chip چیپز
bargaining chip انگیزانه
jumbo chip مدار مجتمع که از مهر نیمه هادی استفاده میکند
chip shot ضربه کوتاه
chip select انتخاب تراشه
chip seal شن بخورد راه دادن
chip pocket شیار دندانههای اره
chip of the old block بچهای که نشانی ازپدرداردcontribute
chip family چند تراشه مربوط به هم
chip board نئوپان
chip axe تیشه
boiling chip سنگ جوش
silicon chip تراشه سیلیسی
silicon chip تراشه سیلیکان
silicon chip تراشه سیلیکن
chip enable تواناکننده تراشه
computer on a chip کامپیوتر روی یک تراشه
curly chip براده پیچیده
one chip computer کامپیوتر یک تراشهای
music chip مدار مجتمع قادر به تولید صوت موسیقی و tane
microminiature chip تراشه ریزمقیاس
memory chip تراشه حافظه
blue chip ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
fragmental chip خرده
fragmental chip براده فلز
fragmental chip خاک اره
flow chip براده پیوسته
discontinuous chip براده گسسته
wood chip wagon واگنتراشهچوب
sixteen bit chip تراشه 61 بیتی
thirty two bit chip تراشه 23 بیتی
fish and chip shop جائیکهغذاهاییمثل"ماهیسرخشده" "سوسیس"وغیرهمیفروشد
blue chip personal computer IB که در کشور کره توسط شرکت HYUNDAI ساخته میشودکامپیوترهای شخصی ارزان سازگار با
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com