Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 158 (8 milliseconds)
English
Persian
circular bench
نیمکت گرد
[دایره ای]
Search result with all words
circular saw bench
اره کمانهای میزی
Other Matches
tree bench
[bench encircling a tree trunk]
نیمکت
[دور تنه ]
درخت
bench
نیمکت
bench
سکو
bench
روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
bench
نیمکت گذاشتن
bench
بر کرسی نشستن
bench
میز کار دستگاه
bench
نیمکت ذخیره ها
bench
تعویض بازیگر نیمکت تمرین وزنه برداری
bench
هیات قضات محکمه
bench
میز
bench
میز قالب گیری
bench
میز کار
bench
کرسی قضاوت جای ویژه
bench
میز ابزار
bench
مسند قضاوت
bench
سکوی کوهستانی
bench mark
علائمی که در روی انها ارتفاع محل نشان داده شده است
bench micrometer
میکرومتر رومیزی
bench press
پرس میزی
bench stone
سنگ سمباده رومیزی
park bench
نیمکت پارک
bench wall
دیوار تکیه گاه
bench warrant
حکم دادگاه یا قاضی علیه شخص گناهکار
carpenter's bench
دستگاه نجاری
carpenter's bench
خرپشت
carpenter's bench
میزکار
carpenters bench
میز درودگری
to sit on the bench
روی نیمکت نشستن
backless bench
نیمکت
[صندلی]
بدون پشتی
clear the bench
استفاده از ذخیره ها
cross bench
نیمکت بیطرفان در مجلس
draw bench
میز رسم
incline bench
تخته وزنه برداری
penalty bench
منطقه پنالتی که بازیگراخراجی انجامینشیند
ride the bench
بازیگر ذخیره
widow bench
میراث زوجه
bench height
ارتفاعگسل
bench seat
صندلیاتومبیل
officials' bench
نیمکتمربیان
players' bench
نیمکتبازیکنان
team bench
نیمکتبازیکنان
front bench
اعضایپارلمانیکهدردولتهممسئولیتدارند
drawing bench
میز رسم
garden bench
نیمکت باغ
bench mark
نشانه
bench jockey
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
bench mark
نشان
bench warmer
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
bench lathe
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
bench check
کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
bench mark
انگپایه
bench mark
رپر
bench mark
نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
bench mark
شاخص مبداء
bench mark
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
be raise to the bench
بر مسند قضاوت تکیه زدن دادرس شدن
assembly bench
میز مونتاژ
bench mark
نشانه مبنا
bench check
ازمایش عملی روی قطعه بازشده از بدنه هواپیما به منظور تعیین قابلیت ادامه کار
circular
بخشنامه نشریه
circular
دایرهای شکل
circular
گرد
circular
بخشنامه
circular
دایره وار
circular
مستدیر
circular saw
اره مجمعه
circular saw
اره کمانهای
circular
مدور
circular
لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
circular
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circular
موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
circular
چرخش بیتها در کلمه که آخرین بیت در محل اولین بیت قرار می گیرد
circular
آنچه در یک دایره می چرخد
circular
صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
circular
دایرهای
cold drawing bench
میز سردکشی
bench tapping machine
ماشین مته رومیزی
bench scale process
فرایند کارگاهی
bench drilling machine
میز دستگاه درل
dial bench gage
میز اندازه گیری
bench by a back injury
خارج شدن از مسابقه وزنه برداری به علت اسیب دیدگی
bench type radial
میز نوع شعاعی
bench milling machine
ماشین فرز رومیزی
queens bench division
دادگاه ملکه
double-back bench
نیمکت جفتی
[پشت به پشت یا یک ردیفه]
carver's bench screw
پیچمخصوصنیمکت
tidal bench mark
شاخص جزر و مد
tidal bench mark
انگپایه کشندی
circular body
صفحهمدور
circular needle
میلگرد
circular functions
تابع های مثلثاتی
[ریاضی]
circular shift
شبفت مدور
circular shift
تغییر مکان دایرهای
circular shift
تغییر مکان حلقوی
circular slitting saw
اره کمانهای مخصوص شیار
circular table
میز گرد
circular velocity
سرعت دایرهای
circular weir
سرریز مدور
circular carpet
قالی مدور یا دایره ای شکل که قدیمی ترین آن مربوط به قرن شانزدهم میلادی می باشد
training circular
نشریه اموزش
semi circular a
طاق روی
semi circular
نیم دایرهای
circular shear
قیچی کمانهای
circular arc
طاق
circular flow
جریان دوری
circular psychosis
روان پریشی ادواری
circular frequency
تکرار دورانی
circular friction saw
اره کمانهای اصطکاکی
circular grooving saw
کمان اره ویژه شیار
circular letter
بخشنامه اداری
circular letter
نامه اداری
circular list
لیست دایرهای
circular list
لیست مدور لیست حلقوی
circular flow
جریان دایرهای
circular dispersion
قطر کوچکترین دایرهای که 57% پرتابه ها به ان برخورد میکنند
circular arc
قوس
circular arch
طاق دایرهای
circular arch
قوس دورتمام
circular bending
خمش خالص
circular cell
محفظه گرد
circular cut off saw
اره کمانهای
circular arc
کمانی از دایره
circular definition
تعریف دوری
circular dischroism
دو رنگ نمایی دورانی
circular loom
نای عایق
circular blank
پلاتین
circular reference
ارجاع چرخشی
circular reaction
واکنش چرخشی
circular rip saw
اره کمانهای چاکدار
circular projection
برامدگی گرد
circular saw blade
تیغ اره
circular scanning
تقطیع مدور
circular parry
دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
circular scanning
مراقبت دایرهای منطقه تجسس و مراقبت دایرهای
circular motion
حرکت گردشی
circular motion
حرکت دایرهای
circular measure
اندازه کمان
circular measure
اندازه قوس
circular mil
میل مدور
circular mil
مساحت دایرهای به قطر یک میل
circular reasoning
استدلال دوری
circular milling
فرز مدور
circular motion
حرکت مستدیر
circular seam welding
جوشکاری درزی کمانهای
circular casing pump
تلمبه پا بده دایرهای
semi circular parry
دفاع نیمدایره
circular cross section
مقطع گرد
circular type gates
دریچههای نوع استوانهای
circular cutter head
چاقوی گرد
circular flow of income
جریان دوری درامد
cold circular sam
اره کمانهای سردکار
circular probable error
دایره پراکندگی گلوله ها اشتباه احتمالی دایرهای
circular flow of income
گردش دورانی درامد
circular mil foot
پا- میل مدور
circular sawing machine
اره کمانهای
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com