English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
circular letter بخشنامه اداری
circular letter نامه اداری
Other Matches
i wrote letter a letter هی کاغذ نوشتم
Get the letter to him . Have the letter handed to him. نامه را بدستش برسان
i wrote letter a letter چندین کاغذ پشت سرهم نوشتم
Read out the letter. Read the letter aloud. نامه را بلند بخوان
circular saw اره کمانهای
circular saw اره مجمعه
circular آنچه در یک دایره می چرخد
circular صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
circular موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
circular فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circular چرخش بیتها در کلمه که آخرین بیت در محل اولین بیت قرار می گیرد
circular لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
circular مدور
circular مستدیر
circular دایره وار
circular بخشنامه
circular گرد
circular دایرهای
circular دایرهای شکل
circular بخشنامه نشریه
circular list لیست دایرهای
circular measure اندازه کمان
circular loom نای عایق
circular shear قیچی کمانهای
circular grooving saw کمان اره ویژه شیار
circular cut off saw اره کمانهای
circular definition تعریف دوری
circular dischroism دو رنگ نمایی دورانی
circular dispersion قطر کوچکترین دایرهای که 57% پرتابه ها به ان برخورد میکنند
circular flow جریان دایرهای
circular flow جریان دوری
circular frequency تکرار دورانی
circular cell محفظه گرد
circular measure اندازه قوس
circular scanning تقطیع مدور
circular saw blade تیغ اره
circular rip saw اره کمانهای چاکدار
circular reference ارجاع چرخشی
circular reasoning استدلال دوری
circular reaction واکنش چرخشی
circular psychosis روان پریشی ادواری
circular projection برامدگی گرد
circular parry دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
circular motion حرکت گردشی
circular motion حرکت دایرهای
circular motion حرکت مستدیر
circular saw bench اره کمانهای میزی
circular milling فرز مدور
circular mil مساحت دایرهای به قطر یک میل
circular mil میل مدور
circular scanning مراقبت دایرهای منطقه تجسس و مراقبت دایرهای
circular arc کمانی از دایره
circular shift شبفت مدور
circular shift تغییر مکان حلقوی
circular slitting saw اره کمانهای مخصوص شیار
circular table میز گرد
semi circular نیم دایرهای
circular velocity سرعت دایرهای
circular weir سرریز مدور
circular body صفحهمدور
circular needle میلگرد
circular list لیست مدور لیست حلقوی
circular bench نیمکت گرد [دایره ای]
circular functions تابع های مثلثاتی [ریاضی]
training circular نشریه اموزش
circular blank پلاتین
circular bending خمش خالص
semi circular a طاق روی
circular arch قوس دورتمام
circular carpet قالی مدور یا دایره ای شکل که قدیمی ترین آن مربوط به قرن شانزدهم میلادی می باشد
circular arch طاق دایرهای
circular arc قوس
circular arc طاق
circular shift تغییر مکان دایرهای
circular friction saw اره کمانهای اصطکاکی
circular probable error دایره پراکندگی گلوله ها اشتباه احتمالی دایرهای
circular seam welding جوشکاری درزی کمانهای
semi circular parry دفاع نیمدایره
circular mil foot پا- میل مدور
circular cross section مقطع گرد
circular cutter head چاقوی گرد
circular casing pump تلمبه پا بده دایرهای
circular flow of income گردش دورانی درامد
circular flow of income جریان دوری درامد
circular type gates دریچههای نوع استوانهای
cold circular sam اره کمانهای سردکار
circular sawing machine اره کمانهای
letter of a اطلاع نامه
to the letter <idiom> طبق قانون
d. letter حرفی که درسالنامه دلالت برروز یک شنبه میکند
to a. letter روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
to a. letter فرستادن
to the letter طابق النعل بالنعل
letter no نامه شماره 5
letter of a اگاهی نامه
letter حرف چاپی
letter باحروف نوشتن باحروف علامت گذاشتن اجازه دهنده
letter حروف ارسالی به چندین آدرس با نام بدون تغییر در متن
letter نوشته
letter سند
letter معرفی نامه
letter نویسه
letter معرفت دانش
letter اثارادبی
letter کاغذ ادبیات
letter مراسله
letter نامه
letter نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letter حرف
letter for letter <adv.> مو به مو
letter for letter <adv.> کلمه به کلمه
letter for letter <adv.> نکته به نکته
to the letter <adv.> نکته به نکته
to the letter <adv.> کلمه به کلمه
to the letter <adv.> مو به مو
letter حرف الفباء
take this letter to the post این نامه راببرید به پستخانه
small letter حرف ریز
send a letter کاغذ بدهید
the letter is urgent نامه فوری است
the letter of the law لفظ یا نص قانون
the letter of the law نص یا لفظ شریعت
the letter of the law عبارت قانون
to readdress a letter عنوان نامهای را عوض کردن
He signed with the letter امضاء با حرف او
letter of dismissal خاتمه
letter of dismissal انقضا
the original letter عین نامه
letter sheet نامه تمبردار پستی
letter testamentary تصدیق انحصار وراثت
letter weight کاغذ نگاه دار
send a letter نامهای بفرستید
letter of dismissal الغا
letter of dismissal بطلان
near letter quality خروجی چاپ شده توسط چاپگرهای نقطه ماتریسی که به اندازه خروجی چاپگرهای با کیفیت حروف عالی خوانانمیباشد
nundinal letter حرفی برای نامیدن هریک ازهشت روز بازار بکار میرفت
omission of a letter انداختن یا حذف یک حرف
letter writer نامه نویس
recredential letter recredential
red letter با حروف قرمز
letter writer نامه نگاری
referring to your letter of با اشاره بنامه .......عطف بنامه ....... راجع بنامه .......
letter writer کاغذ نویس
registered letter نامه سفارشی
repetitive letter یات آدرس
letter writer کتاب
repetitive letter نوشته شده است
scarlet letter حرف A برنگ سرخ که روی سینه زناکاران نصب میشده
sea letter سند بیطرفی کشتی
letter of dismissal انفصال
red letter مربوط به روزهای تعطیل و اعیاد مخصوص ایام خوشحالی فراموش نشدنی
letter writing نامه نگاری
four-letter words واژهی قبیح
under cover of letter no ضمن نامه شماره
Has a letter arrived for me? آیا برای من نامه ای رسیده است؟
letter of attorney وکالت نامه
letter of attorney اختیار نامه
letter of attorney اجازه نامه
letter of dismissal رها سازی
letter of dismissal متارکه
to kern a letter فاصله دخشه ای را با کاهش منظم کردن
letter of reference معرفی نامه
letter of reference توصیه نامه
letter of dismissal ترک
I read through the letter. من این نامه را کاملا میخوانم.
The letter is well typed . نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
I had a letter from my father . از پدرم کاغذ داشتم
with reference to letter no با اشاره بنامه شماره ....عطف بنامه .......نسبت بنامه ......
chain letter نامهی زنجیری
four-letter word واژهیچهار حرفی
four-letter word واژهی قبیح
four-letter words واژهیچهار حرفی
letter-bomb بمب نامهای
letter-bombs بمب نامهای
letter opener سرنامهبازکن
letter scale مقیاسنامهها
To mail a letter. نامه ای رابه پست انداختن
I have just received your letter. کاغذت تازه به دستم رسیده است
Letter of recommendation. توصیه نامه
The letter is in his own handwriting . نامه بخط خودش است
This letter has been tampered with . در این نامه دست برده شده
The letter is addressed to you . نامه بعنوان شما نوشته شده است
letter of credence credence
letter missive امر نامه
letter head کاغذیکه نشان چاپی دارد
letter head سر کاغذ
letter founder حروف ریز
letter de chancellerie نامهای است که در مناسبات مهم جهانی مورد استفاده قرار می گیرد
letter de chancellerie نامه رسمی
black letter حرف سیاه
letter carrier چاپار
letter missive اجازه نامه ابلاغیه
letter missive امریه
letter of admission اقرارنامه
letter of credence اعتبارنامه
letter of attrney وکالتنامه
letter of attorney مدعی
back letter گواهی تضمین
letter of attorney وکیل
letter of attorney نیرو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com