Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
clamping device
وسایل قید و بست
Other Matches
clamping
بست کامل
clamping
مهار گیره عقربک
clamping
بندزدن فشار دادن
clamping
مهار کردن
clamping
محکم کردن
clamping
قید
clamping
چفت
clamping
با قید ومنگنه محکم بستن
clamping
باگیره نگاهداشتن
clamping
انبرک
clamping
گیره
clamping
بند
clamping
بیرون کشیدن
clamping
در قید گذاشتن ترمینال
clamping
بست
clamping jaw
فکهای مهار کننده گیره
clamping screw
پیچگیره
clamping chuck
سه نظام بست دار
clamping circuit
مدار محدودکننده
clamping sleeve
مفصل مهار کننده
clamping fixture
وسایل قید و بست
clamping fixture
گیره مهار کننده
clamping jaw
فک گیره
clamping tool
قید و بست
device name
نام دستگاه
v , device
ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
I/O device
دستگاه داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
device
اپارات
device
تمهید
device
حیله
device
الت
device
دستگاه اسباب وسیله
device
تجهیزات
device
فزاره
device
شیوه
device
چاشنی
device
خارضامن
device
عامل
device
ضامن
device
وسیله
device
ابزار
device
اسباب
device
شعار دستگاه
device
اختراع
device
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device
مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
device
اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است
device
PRN برای پورت چاپگر
device
CON برای صفحه کلید و صفحه نمایش
device
دستگاه
device
ماشین یا وسیله کارا
device
لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
device
وسیلهای مثل صفحه تصویر یا چاپگر که اجازه نمایش اطلاعات میدهد
device
روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
device
کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
device
کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
device
کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
device
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device
وسیله جانبی
device
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
device
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
pull device
عامل کششی
pull device
ماسوره کشش مین
point device
بی عیب
pressure device
عامل فشاری مین
pressure device
ماسوره فشاری
pointing device
دستگاه اشاره گر
MCI device
وسیله چند رسانهای قابل تشخیص که با درایور درست در کامپیوتر نصب شده است
point device
کاملا راست
pointing device
وسیله ورودی که محل نشانه گر را روی صفحه کنترل میکند طبق حرکت آن توسط کاربر
point device
بسیار درست
picking device
دستگاه ورودی برای واردکردن داده روی صفحه نمایش
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
homing device
رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
illuminating device
تجهیزات روشنایی
input device
دستگاه ورودی
logic device
دستگاه منطقی
mapping device
دستگاه نگاشت
measuring device
تجهیزات اندازه گیری
nonohmic device
دستگاه غیر اهمی
output device
دستگاه خروجی
overcurrent device
دستگاه حفافت
overload device
فیوز گرمایی
passive device
دستگاه منفعل
peripheral device
دستگاه جنبی
ignition device
وسیله احتراق
safety device
دستگاه ضامن
safety device
ضامن
synchronous device
دستگاه همزمان
fastening device
پوچگیره
locking device
ابزار
warning device
وسیلههشدار
timing device
وسیله
timing device
ساعتی
So dont try to device yourself .
سعی نکن خودت را گول بزنی
To take someone in . to device ( fool ) someone .
کسی را گول زدن
physical device
ابزار مادی
military device
اسباب ارتشی
lifting device
ابزار بالا بر
synchronous device
دستگاه همگام
symbolic device
دستگاه سمبلیک
safety device
خارضامن
semiconductor device
دستگاه نیمه هادی
send only device
دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
sequential device
دستگاه ترتیبی
sighting device
وسیله نشانه روی
sighting device
دوربین دستگاه نشانه روی
spooling device
وسیلهای که نوار را نگه می دارد و اطلاعات را از دیسک برای ذخیره سازی دریافت میکند
storage device
دستگاه انبارش
storage device
دستگاه ذخیره
storage device
دستگاه ذخیره سازی
storage device
انباره
storage device
دستگاه انباره
switching device
تجهیزات سوئیچینگ
gripping device
متعلقات گیره و بست
auctioneering device
وسیلهای که بیشترین یا کمترین سیگنال را از تعدادی سیگنال ورودی انتخاب میکند
electroreceptive device
وسیله برقی
audio device
دستگاه سمعی
dedicated device
دستگاه اختصاصی
device cluster
گروه دستگاه
device code
کد دستگاه
device dependent
وابسته به دستگاه
antifriction device
وسیله ضد اصطکاک
device driver
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
device driver
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device driver
محرک دستگاه
device driver
برنامه راه اندازی دستگاه
device flag
پرچم دستگاه
communication device
دستگاه ارتباطی
combination device
ماسوره ترکیبی مین ماسوره مرکب
antifriction device
مکانیسم ضد اصطکاک
asynchronous device
دستگاه غیرهمزمان
asynchronous device
دستگاه ناهمگام
bending device
کج گیر
binary device
دستگاه دو حالته
bistable device
دستگاه دوپایا
antiwithdrawal device
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
antiwatching device
ضامن ضد اکتشاف مین وسیله ضد کشف مین
antisweep device
ضامن ضد جمع اوری مین
antisweep device
ضامن ضد مین روبی
antirecovery device
ضامن ضد جمع اوری مین ضامن ضد باز و بسته کردن مین
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
antilift device
ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین
anticountermining device
وسیله ضد انفجار مین دریایی در اثر ضربه ضامن انفجارضربتی مین
device handler
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
device handler
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
firing device
عامل منفجرکننده
analog device
دستگاه انالوگ
firing device
ماسوره مین
firing device
ماسوره
analog device
دستگاه قیاسی
active device
دستگاه کنشی
active device
دستگاه فعال
dressing device
دستگاه مستقیم کنی
display device
دستگاه نمایش
discrete device
دستگاه گسسته
device independence
استقلال دستگاه
device independence
مستقل از دستگاه
microcoding device
دستگاه ریزبرنامه نویسی
device status
وضعیت دستگاه
device number
شماره دستگاه
drawing device
دستگاه ترسیمه
safety locking device
قفل ایمنی
[تکنیک و تکنولوژی]
acoustic resonance device
دستگاه همنوایی صوتی
slat tilt device
وسیلهسرازیریمیله
peripheral device port
قسمتاصلیتنظیماتمحیط
audio response device
دستگاه جواب دهنده سمعی
anti interference device
دستگاه ضد تداخل
input/output device
دستگاه داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
mass storage device
دستگاه انبوه ذخیره
output
[of a circuit or device]
خروجی
[مهندسی برق]
[الکترونیک]
metal detecting device
دستگاه فلزیاب
metal detection device
دستگاه فلزیاب
coupling guide device
دستگاهحافظاتصال
data entry device
دستگاه داده دهی
high lift device
وسایل برای زیاد
secondary storage device
دستگاه حافظه ثانوی
data preparation device
دستگاه اماده سازی داده
data storage device
دستگاه ذخیره داده
positional protection device
دستگاه حفافت درگاه
pipe bending device
لوله خمکن
head cleaning device
وسیله هد پاک کن
optical recognition device
دستگاه تشخیص نوری
mass storage device
دستگاه تل انبارش
installable device driver
درایور وسیلهای که در حافظه بار شده است و مقیم است و با تابع مشابه به درون سیستم عامل جایگزین میشود
input output device
دستگاه ورودی و خروجی
firing pressure device
ماسوره فشاری مین
ingot conveying device
تجهیزات انتقال شمش
firing pull device
ماسوره کششی مین
graphic input device
دستگاه ورودی گرافیکی
graphic output device
دستگاه خروجی گرافیکی
current consuming device
وسیله برقی
sequential access device
دستگاه با دستیابی ترتیبی
control panel device
ابزار تابلوی کنترل
air navigation device
دستگاههدایتهوایی
voice operated device
دستگاه با کار افت صدایی
automatic steering device
سکان خودکار
unit record device
دستگاه ضبط واحد
time delay device
دستگاه تاخیردار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com