English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English Persian
clean bill of lading بارنامه بی نقص
clean bill of lading بارنامه بدون قیدوشرط
clean bill of lading بارنامه تمیز
clean bill of lading بارنامه ساده
clean bill of lading بارنامه بی نقض
Other Matches
bill of lading بار نامه کشتی
bill of lading بار نامه
bill of lading ستمی کشتی
through bill of lading بارنامه سراسری
bill of lading بارنامه
foul bill of lading بارنامه مشروط
foul bill of lading بارنامه نادرست
railway bill of lading بارنامه راه اهن
dirty bill od lading بارنامه مشروط
dirty bill od lading بارنامه مغشوش
inland waterway bill of lading بارنامه ابراه داخلی
fiata combined transport bill of lading بارنامه حمل ترکیبی "فیاتا"
clean bill برات ساده
clean bill of health گواهی نامه بهداشت کشتی
clean bill of exchange بارنامه بی نقص
clean bill of health <idiom> گواهی سلامتی
lading بارکشتی
lading بارگیری عمل بار کردن
lading محموله
lading بار
lading بار کشتی
come clean <idiom> راست گفتن
clean بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
clean تمیز کردن چیزی
clean پاک کردن
to clean down پاک کردن
clean up عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
clean-up عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
Please get it off ! [Please clean it up !] لطفا این را پاک کنید !
to clean down گردگرفتن از
To clean someone out. جیب کسی ؟ ؟ خالی کردن
clean کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean حرکت بدون نقص
clean هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
clean بدون قید و شرط
clean بی نقص
clean شکل مناسب اتومبیل از لحاظ مقاومت هوا دو ضرب
clean تمیز کردن
clean مرتب کردن
clean ساده
clean بی قید و شرط
clean خالص
clean زدودن
clean پاکیزه
clean زدودن
clean تمیز کردن
clean پاکیزه کردن
clean پاک
clean تمیز
clean نظیف طاهر
clean عفیف
clean تمیزکردن
clean پاک کردن
clean درست کردن
clean بی نقض
clean پاک کردن خطا از داده
clean که از زمان خواندن تغییری نکرده است
clean مایع یا پارچهای که کثیفی را از صفحه VDU پاک کند
clean کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
clean فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
clean دیسک مخصوصی که کثیفی را ازنوک خوندن / نوشتن پاک میکند
clean صفحهای
clean sweep بردنهمهجوایزدریکمسابقه
to clean arives رودخانه ایی را لاروبی کردن
clean-cut صریح
spring-clean تمام وکمالتمیزکردن
clean fingered رشوه نگرفته
He has a clean character. اخلاقا" آدم سالمی است
squeaky clean بی عیب
clean slate <idiom> بدون هیچ اشتباهی
clean aircraft هواپیمای اماده بلند شدن هواپیمای بدون مخازن خارجی
clean-cut مشخص واضح
squeaky clean بیکاستی
squeaky clean مثل دستهی گل
dry-clean بابنزین پاک کردن
dry-clean لکه گیری کردن
squeaky clean بسیار تمیز
clean hands بی الایشی
clean house پاکیزه کردن
dry clean لباس را بابخار تمیز کردن
dry clean خشک شویی کردن
clean house تمیز کردن
clean house زدودن
clean-shaven ریش تراشیده
clean weapon جنگ افزار اتمی کم ریزش جنگ اتمی که اثار باقیه کم داشته باشد
clean and jerk حرکت دوضرب وزنه برداری
clean and press حرکت پرس وزنه برداری
clean house پاک کردن
clean handed مبرا
clean handed بیگناه
clean handedness پاکی
clean handedness برائت
clean hands پاکی
clean limbed اراسته
clean limbed پاکیزه
clean payment پرداخت بی قید و شرط
keep one's nose clean <idiom>
clean receipt رسید بی قید و شرط
clean record نداشتن پیشینه بد
clean record عدم سوسابقه حسن پیشینه
clean the bases ضربه زدنی که بازیگران درپایگاهها را به پایگاه اصلی می رساند
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
clean handed پاک
clean collection وصولی ساده
as clean as a new pin <idiom> مثل دسته گل
Clean and tidy. پاک وپاکیزه
clean cut مشخص واضح
This isn't clean. این تمیز نیست.
clean cut صریح
clean cut روشن
clean animal جانورپاک یاحلال
clean-cut روشن
new broom sweeps clean <idiom> شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
The surely clean you out in this nightclub . دراین کارباره آدم را لخت می کنند ( می چاپند )
fair or clean copy پاکنویس
Erase ( clean ) the blackboard. تخته سیاه راپاک کنید
two-hand clean and jerk وزنهبرداریدوضرب
to wipe the slate clean <idiom> شروع تازه ای کردن [تخلفات قبلی را کاملا از پرونده پاک کردن] [اصطلاح]
To pour clean water over some ones hand . <proverb> آب پاکى روى دست کسى ریختن .
Give the room a good clean. اتاق را حسابی جمع وجور کردن
A healthy recreation . Good clean fun. تفریحات سالم
To turn tail . To show a clean pair of heels . فرار را بر قرار ترجیح دادن
bill nye صورتحساب
to f. the bill واجدشرایط بودن
bill حواله
the bill صورت حساب
May I have my bill, please? ممکن است لطفا صورتحسابم را بیاورید؟
got through (the bill got through the ma لایحه از مجلس گذشت
bill اسکناس
bill لایحه
bill سند
bill برات
bill صورتحساب
bill قبض
bill اسنادبازرگانی
bill تهیه کردن صورتحساب
bill دادخواست
bill گزارش جریان دعوی
bill بیجک
bill اعلامیه مربوط به حقوق عمومی و ازادیهای فردی که در مواقع غیر عادی و خاص تصویب میشود
bill صورتحساب دادن
bill قبض صورتحساب
bill of e. برات
way bill بارنامه راه اهن
bill سند مالی لایحه یا طرح قانونی
way bill سند حمل
bill منقار
bill نوعی شمشیرپهن
bill نوک بنوک هم زدن
The bill, please. لطفا صورت حساب.
way bill بارنامه
bill نوک
way bill بارنامه دریایی
road bill بارنامه
stork's bill شمعدانی عطر
retiring a bill براتی را تسویه کردن
members bill member
omnibus bill لایحه قانونی که مسائل گوناگون در بر دارد
protect a bill وجه براتی را تامین کردن
play bill اعلان نمایش
play bill اگهی نمایش
station bill جدول محلها
soft bill مرغ مگس خوار
soft bill پرنده منقار نازک حشره خوار
show bill تابلو اعلان نمایش
short bill برات کم مدت
sets of bill نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
sight bill حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
long bill نوک دراز
hook bill منقارعقابی
member's bill طرح قانونی
station bill لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
sight bill برات دیداری
stork's bill گل عطر
stork's bill برگ عطر
twin bill دو مسابقه توام در یک برنامه
usance bill برات به وعده
victualling bill پروانه حمل کالائی که درانبار گمرکی موجود باشد
wage bill لیست حقوق
watch bill لوحه نگهبانی ناو
bill poster کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
bill posters کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
double bill مسابقهورزشی-تئاتریاسینماکهدرآندوبرنامهاجراشود
fill the bill <idiom> مناسب برای همه جا
foot the bill <idiom> پرداختن
pad the bill <idiom> اضافه شدن هزینههای کاذب
Please have my bill ready. لطفا صورتحسابم را آماده کنید.
How much is my telephone bill? صورتحساب تلفنمان چقدر میشود؟
I think there is a mistake in the bill. من فکر میکنم اشتباهی در صورتحساب هست.
the bill has come to maturity وعده پرداخت برات رسیده است
a hefty bill صورتحساب سنگینی
true bill اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
treasury bill اسناد خزانه
the bill has come to maturity موعد پرداخت برات منقضی شده است
the bill is overdraw سر رسید برات منقضی شده است
the bill is undue وعده برات نرسیده است
the bill of has come to mature وعده پرداخت برات رسیده است
through bill of exchange بارنامه سراسری
time bill سفته مدت دار
time bill برنامه حرکت قطار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com