English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
clearing a bill محاسبه سر رسید برات پرداخت مبلغ برات و تصفیه حساب مربوط به ان
Other Matches
clearing تبرئه
clearing سترده
clearing تسطیح
clearing تهاتر بانکی
clearing تسویه
clearing تعویض اطلاعات در یک ثبات یاخانه حافظه یا واحد ذخیره با صفر یا جای خالی پاک کردن متن و یا تصاویرگرافیکی روی صفحه نمایش
clearing بوته کنی
clearing تخلیه محل تخلیه بیماران
clearing پاک کردن
clearing جمع کردن
clearing مکان مسطح
clearing تسویه تسطیح
clearing نقل وانتقال بانکی
clearing outwards اعلامیه خروج کشتی
clearing station ایستگاه تخلیه بیماران
clearing houses قسمت تهاتر دربانکها
clearing houses اتاق تهاتر
clearing houses شرکتی که حسابها راتسویه میکند
clearing houses شرکتی که چکها را نقد می نماید
clearing houses دفتر تسویه حساب
crest clearing محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
clearing block قطعه ممانعت از بسته شدن کولاس
clearing operations عملیات پاک کردن مین
clearing agreement موافقتنامه بازرگانی بین دوکشور
clearing operations عملیات مین روبی
clearing of jungle پاکسازی جنگل
clearing iron جاده پاک کن
clearing block قطعه بازدارنده
clearing iron سنگ پس زن
clearing houses اطاق پایاپای
clearing banks بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
clearing bank بانک پس انداز
clearing bank بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
clearing station پست تخلیه بیماران
clearing out [of a place] تخلیه [فضایی]
clearing out [of a place] اخراج [از مکانی]
clearing banks بانک پس انداز
clearing house شرکتی که چکها را نقد می نماید
clearing house شرکتی که حسابها راتسویه میکند
clearing house اتاق تهاتر
clearing house قسمت تهاتر دربانکها
clearing house اطاق پایاپای
clearing house دفتر تسویه حساب
clearing and switch buying توافق تجاری دوجانبهای که براساس ان دو کشور متعهدبه مبادله مقدار معینی کالامی گردند
paying off [clearing off] [repayment] بازپرداخت [پرداخت کامل اقساط]
market clearing price قیمت تعادل در بازار
crest clearing graph نمودار تعیین کمترین درجه مربوط به حاشیه امنیت مانع
May I have my bill, please? ممکن است لطفا صورتحسابم را بیاورید؟
bill لایحه
bill nye صورتحساب
to f. the bill واجدشرایط بودن
got through (the bill got through the ma لایحه از مجلس گذشت
bill of e. برات
way bill بارنامه دریایی
way bill بارنامه راه اهن
way bill بارنامه
way bill سند حمل
bill اعلامیه مربوط به حقوق عمومی و ازادیهای فردی که در مواقع غیر عادی و خاص تصویب میشود
bill بیجک
The bill, please. لطفا صورت حساب.
bill صورتحساب دادن
bill اسکناس
bill سند
bill برات
bill قبض صورتحساب
bill نوک بنوک هم زدن
bill نوعی شمشیرپهن
bill منقار
bill نوک
the bill صورت حساب
bill گزارش جریان دعوی
bill سند مالی لایحه یا طرح قانونی
bill دادخواست
bill تهیه کردن صورتحساب
bill اسنادبازرگانی
bill صورتحساب
bill قبض
bill حواله
long bill نوک دراز
hook bill منقارعقابی
hook bill منقار نوک برگشته
hawks bill لاک پشت منقار دار
hawk bill لاک پشت ابی
hard bill پرندگان سخت منقار
currency of a bill مدت برات
protect a bill وجه براتی را تامین کردن
member's bill طرح قانونی
members bill member
omnibus bill لایحه قانونی که مسائل گوناگون در بر دارد
play bill اگهی نمایش
play bill اعلان نمایش
retiring a bill براتی را تسویه کردن
cranes bill شمعدانی
foreign bill برات قابل پرداخت در خارج ازکشور
foreign bill برات خارجی
creditor's bill رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
creditor's bill به ورثه میدهد
cross bill لایحه دفاعیه
cross bill شکایت متقابل
crow bill انبرگلوله کش
dishonour a bill نکول
due bill سند بدهی
due bill در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
due bill برات پرداختنی
financial bill لایحه مالی
first reading of a bill شوراول لایحه
fly bill اعلان دستی
fly bill اگهی دستی
foreign bill حواله ارز خارجی
foreign bill برات ارزی
cranes bill یکجورانبرجراحی
road bill بارنامه
usance bill برات به وعده
twin bill دو مسابقه توام در یک برنامه
true bill اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
treasury bill اسناد خزانه
transit bill اجازه عبور
training bill برنامه اموزشی
to veto a bill لایحه قانونی راردکردن
to talk out a bill مذاکره کردن در باره لایحهای انقدرکه موکول ببعدگرد د
to rush a bill through لایحهای راباشتاب ازمجلس گذرانیدن
to protean a bill وجه براتی راتامین کردن
victualling bill پروانه حمل کالائی که درانبار گمرکی موجود باشد
wage bill لیست حقوق
watch bill لوحه نگهبانی ناو
a hefty bill صورتحساب سنگینی
I think there is a mistake in the bill. من فکر میکنم اشتباهی در صورتحساب هست.
How much is my telephone bill? صورتحساب تلفنمان چقدر میشود؟
Please have my bill ready. لطفا صورتحسابم را آماده کنید.
pad the bill <idiom> اضافه شدن هزینههای کاذب
foot the bill <idiom> پرداختن
fill the bill <idiom> مناسب برای همه جا
double bill مسابقهورزشی-تئاتریاسینماکهدرآندوبرنامهاجراشود
bill posters کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
bill poster کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
to dishonour a bill براتی را فکول کردن
to bill and coo باهم غنج زدن
stork's bill شمعدانی عطر
station bill جدول محلها
station bill لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
soft bill مرغ مگس خوار
soft bill پرنده منقار نازک حشره خوار
sight bill حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
sight bill برات دیداری
show bill تابلو اعلان نمایش
short bill برات کم مدت
sets of bill نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
stork's bill گل عطر
stork's bill برگ عطر
the bill has come to maturity وعده پرداخت برات رسیده است
to bill and coo بوسه بازی کردن
time bill برنامه حرکت قطار
time bill سفته مدت دار
through bill of lading بارنامه سراسری
through bill of exchange بارنامه سراسری
the bill of has come to mature وعده پرداخت برات رسیده است
the bill is undue وعده برات نرسیده است
the bill is overdraw سر رسید برات منقضی شده است
the bill has come to maturity موعد پرداخت برات منقضی شده است
bill of lading بارنامه
bill of exchange حواله یا برات کتبی غیرمشروط
bill of exceptions صورت استثنائات
bill of entry افهارنامه ورودی
bill of entry افهارنامه ورودی افهارنامه گمرکی
bill of divorce طلاق نامه
bill of disfranchise disfranchise
bill of costs صورت هزینه دادرسی
bill of attainder لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
bill hook دهره
bill hook دستعاله
bill exchange برات
bill exchange برات بازرگانی
bill of exchange برات ارزی
bill of exchange برات مبادلهای
bill of exchange برات
bill of indictment کیفر خواست
bill of indictment ادعانامه
bill of indictment کیفرخواست
bill of indicment ادعا نامه
bill of indicment کیفر خواست
bill of guarantee ضمانتنامه
bill of goods فهرست تجارتی
bill of goods صورت کالا
bill of exgchange سفته
bill of exgchange برات
bill broker واسطه تنزیل
bill broker دلال برات
accommodation bill برات دوستانه
bill of fare هزینه سفر
bill of fare برنامه
bill of fare صورت اغذیه مهمانخانه
bill of fare صورت غذا
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
bill of rights منظور هرسندی است که در ان از حقوق و ازادیهای فردی و اجتماعی سخن به میان اید و معمولااین چنین سندی بعد ازانقلابات بزرگ و یا تغییررژیم و یا تغییر قانون اساسی وجود پیدا میکند
bill of rights اعلامیه حقوق
bill of rights قانون اساسی امریکا
bill of rights اعلامیه ده مادهای حقوق اتباع امریکایی
bill of health گواهی صحت مزاج
bill of health گواهی تندرستی
accommodation bill براتی که جهت کمک یا ضمانت فردی تهیه میگردد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com