English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 88 (5 milliseconds)
English Persian
clearing banks بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
clearing banks بانک پس انداز
Other Matches
banks در بانک گذاشتن
banks رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
banks بانک ضرابخانه
banks ساحل
banks لب
banks کنار
banks کرانه دیواری
banks مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
banks مجموعهای از وسایل مشابه
banks کپه کردن بلند شدن
banks بطورمتراکم
banks قسمت برجسته سر پیچ
banks دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
banks کپه کردن
banks سکو
banks کناره توده
banks صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
banks بانک
banks بانکداری کردن
banks انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
member banks بانکهای عضو
data banks پایگاه داده
fog banks تودهی مه
investment banks بانکهای سرمایه گذاری
information banks بانکهای اطلاعاتی
federal banks بانکهای فدرال
member banks در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
commercial banks بانکهای بازرگانی
There was a run on the banks . مردم سرمایه هایشان را از بانکها بیرون می کشند
blood banks بانک جمع اوری خون
merchant banks بانک بازرگانی
data banks بانک اطلاعاتی
data banks پایگاه داده ها
data banks base data
data banks بانک اطلاعات
I have entangled myself with the banks . خودم را گرفتار بانک ها کردم
data banks بانک داده ها
river banks ساحل رودخانه
fog banks مه انباشت
clearing تعویض اطلاعات در یک ثبات یاخانه حافظه یا واحد ذخیره با صفر یا جای خالی پاک کردن متن و یا تصاویرگرافیکی روی صفحه نمایش
clearing سترده
clearing تهاتر بانکی
clearing تسطیح
clearing تسویه
clearing بوته کنی
clearing تبرئه
clearing تخلیه محل تخلیه بیماران
clearing پاک کردن
clearing نقل وانتقال بانکی
clearing تسویه تسطیح
clearing مکان مسطح
clearing جمع کردن
the nile overflows its banks نیل طغیان کرده کرانه خودرافرامیگیرد
clearing operations عملیات پاک کردن مین
clearing out [of a place] اخراج [از مکانی]
clearing outwards اعلامیه خروج کشتی
clearing station ایستگاه تخلیه بیماران
clearing station پست تخلیه بیماران
crest clearing محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
clearing operations عملیات مین روبی
clearing out [of a place] تخلیه [فضایی]
clearing of jungle پاکسازی جنگل
clearing iron سنگ پس زن
clearing iron جاده پاک کن
clearing house اتاق تهاتر
clearing house قسمت تهاتر دربانکها
clearing houses اطاق پایاپای
clearing houses دفتر تسویه حساب
clearing houses شرکتی که چکها را نقد می نماید
clearing houses شرکتی که حسابها راتسویه میکند
clearing houses اتاق تهاتر
clearing houses قسمت تهاتر دربانکها
clearing house شرکتی که حسابها راتسویه میکند
clearing a bill محاسبه سر رسید برات پرداخت مبلغ برات و تصفیه حساب مربوط به ان
clearing agreement موافقتنامه بازرگانی بین دوکشور
clearing block قطعه بازدارنده
clearing bank بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
clearing bank بانک پس انداز
clearing block قطعه ممانعت از بسته شدن کولاس
clearing house اطاق پایاپای
clearing house دفتر تسویه حساب
clearing house شرکتی که چکها را نقد می نماید
market clearing price قیمت تعادل در بازار
clearing and switch buying توافق تجاری دوجانبهای که براساس ان دو کشور متعهدبه مبادله مقدار معینی کالامی گردند
crest clearing graph نمودار تعیین کمترین درجه مربوط به حاشیه امنیت مانع
paying off [clearing off] [repayment] بازپرداخت [پرداخت کامل اقساط]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com