Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
clearing block
قطعه بازدارنده
clearing block
قطعه ممانعت از بسته شدن کولاس
Other Matches
clearing
نقل وانتقال بانکی
clearing
تعویض اطلاعات در یک ثبات یاخانه حافظه یا واحد ذخیره با صفر یا جای خالی پاک کردن متن و یا تصاویرگرافیکی روی صفحه نمایش
clearing
تبرئه
clearing
تسویه
clearing
تهاتر بانکی
clearing
تسطیح
clearing
تسویه تسطیح
clearing
مکان مسطح
clearing
جمع کردن
clearing
پاک کردن
clearing
تخلیه محل تخلیه بیماران
clearing
بوته کنی
clearing
سترده
clearing houses
دفتر تسویه حساب
clearing out
[of a place]
تخلیه
[فضایی]
clearing houses
قسمت تهاتر دربانکها
clearing houses
اتاق تهاتر
clearing houses
شرکتی که حسابها راتسویه میکند
clearing house
اتاق تهاتر
clearing house
شرکتی که حسابها راتسویه میکند
clearing house
شرکتی که چکها را نقد می نماید
clearing house
دفتر تسویه حساب
clearing house
اطاق پایاپای
clearing house
قسمت تهاتر دربانکها
clearing houses
اطاق پایاپای
clearing houses
شرکتی که چکها را نقد می نماید
clearing outwards
اعلامیه خروج کشتی
clearing iron
سنگ پس زن
clearing iron
جاده پاک کن
clearing of jungle
پاکسازی جنگل
clearing agreement
موافقتنامه بازرگانی بین دوکشور
clearing operations
عملیات مین روبی
clearing operations
عملیات پاک کردن مین
clearing station
ایستگاه تخلیه بیماران
clearing station
پست تخلیه بیماران
clearing banks
بانک پس انداز
clearing banks
بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
clearing bank
بانک پس انداز
clearing a bill
محاسبه سر رسید برات پرداخت مبلغ برات و تصفیه حساب مربوط به ان
crest clearing
محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
clearing out
[of a place]
اخراج
[از مکانی]
clearing bank
بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
paying off
[clearing off]
[repayment]
بازپرداخت
[پرداخت کامل اقساط]
market clearing price
قیمت تعادل در بازار
clearing and switch buying
توافق تجاری دوجانبهای که براساس ان دو کشور متعهدبه مبادله مقدار معینی کالامی گردند
crest clearing graph
نمودار تعیین کمترین درجه مربوط به حاشیه امنیت مانع
the block
مردن بوسیله گردن زنی
block out
جاسازی
v block
گونیای جناقی
on the block
<idiom>
فروخته شده
block
اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
block
فراکسیون
block
بندال
self block
خودبندی
block
وقفه
block
سد
block
بنداوردن
block
انسداد
block
پارازیت
block
سد قالب
block
سد کردن
block
مانع شدن
block
جعبه قرقره
block
بلوک
block
کنده
block
منطقه
block
توده قلنبه
block
مانع
block
قالب کردن
block
قرقره
block
مانع شدن از بازداشتن
block
بستن مسدود کردن
block
قطعه
block
کنده مانع ورادع
block
پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
block
قالب ریختن
block
مجموعهای از موضوعات در یک گروه
block
بلاک
block
توقف رویدادن چیزی
block
بلوک سیمانی
block
سد کردن خطا
block
تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
block
دفاع
block
سدکردن غیرمجاز حریف
block
دفاع در مقابل ابشار
block
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
block
بلوک ساختن
block
قرقره طناب خور
block
قطعه زمین
block
توده
block
یک دستگاه ساختمان
block
مسدودکردن
radium block
بلوک شعاعی
leg block and under over
فن تندر با گرفتن بازوهای حریف از بیخ شانه و از تو وپیچاندن او
radius block
بلوک شعاعی
shoulder block
سد کردن حریف با ضربه شانه
snatch block
قرقره فلزی چفت دار
snatch block
قرقره پران
punch down block
وسیلهای که در شبکه محلی برای اتصال کابل UTP
pully block
قرقره مرکب
plummer block
کنده محور
offensive block
دفاع تهاجمی
power block
سد کرپدن راه مدافع بوسیله مهاجم با راندن او به عقب بابکنار
one man block
تک دفاع
plummer block
کنده شفت
pierce the block
شکافتن دفاع
pierce the block
ابشار محکم غیرقابل دفاع
chock-a-block
مملو
spike over the block
ابشار از بالای دفاع
fuse block
چینی فیوز
engine block
بلوک موتور
form block
بلوک فرمکاری
foot block
بالشتک ستون
engine block
قالب یا بدنه موتور
entry block
کنده مدخل
foot block
زیر سری ستون
foot block
قژعه چوبی یا فلزی کوچکی که در زیر ستون و روی خاک کار گذاشته میشود.
erratic block
بلوک نامنظم
fuse block
خانه فیوز
fuse block
بلوک فیوز
fuse block
قالب فیوز
nested block
بلوک تو در تو
nerve block
وقفه عصبی
to walk around the block
دور بلوک خیابان راه رفتن
keel block
تیر حمالی که به کشش کارمیکند
input block
بلاک ورودی
input block
واحد ورودی
hat block
قالب کلاه
erratic block
بلوک جابجا شونده
key-block
سنگ تاج
block capitals
حروفبزرگسادهوبدونهیچگونهنشانوتزئینی
travelling block
بستانتقال
tension block
کششقرقره
pulley block
کلیدسایهروشن
pin block
بخشسوزنی
hoisting block
گیرهجرثقیل
earth block
پلاکزمینی
crown block
قرقرهراس
anchorage block
بستلنگرگاه
chock-a-block
به هم چپیده
block vote
رایفردیبهگروهی
breeze-block
آجرسیمانی
tower block
ساختمانبرجمانند
cluster-block
چندین طبقه آپارتمان
breeze-block
خاکه زغال نیمه سوز
block-plan
نقشه اولیه ساختمان
block-house
دژ چوبی
block-cornice
قرنیز بلوکی
block-capital
سرستون بالشتکی
to block
[to block up]
[to clog]
[to clog up]
something
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
knock one's block off
<idiom>
خیلی سخت به کسی صدمه زدن
chip off the old block
<idiom>
(هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
chock-a-block
کیپ
chock-a-block
پر
chock-a-block
بالا کشیده
title block
قسمت مربوط به درج اطلاعات
three man block
دفاع سه نفره
tail block
قلاب عقب هواپیما
tail block
قرقره طناب دار
tackle block
دستگاه قرقره جرثقیل
swivel block
قرقره گردان
swage block
قالب سوراخ سوراخ
storage block
بلوک ذخیره
stone block
قالبسنگ
starting block
تخته استارت
title block
قسمت عنوان نامه
to block a ball
نگهداشتن توپ در بازی
to block a hat
قالب کردن یک کلاه
chock-a-block
کاملا افراشته
chock-a-block
خفت
chock-a-block
کاملا کشیده
block and tackle
قرقره و زنجیر
block and tackle
طناب و قرقره
wood block
قاب چوبی سقف و کف اتاق قطعه چوب
two man block
دفاع دونفره
to block out an inage
دراوردن یک تصویردرذهن
to block out an inage
طرح کردن یک فکر
to block a passage
مسدود کردن یک راه
starting block
سکوی شروع
block size
اندازه بلاک
block length
درازای کنده
block house
موضع مستحکم
block heel
نعلبند پاشنه اسب
block header
سر بلوک
block graphics
نگاره سازی بلوک
block gap
gap interrecord شکاف بین بلاک
block gap
شکاف بین کندهای
block diagram
نمودار بلوکی نمودار کلی
block diagram
بلوک دیاگرام
block diagram
نمودار کلی
block diagram
نمودار بلوکی
block length
درازای بلوک طول بلوک
block length
طول کندهای طول بلاک
block size
اندازه کندهای
block size
اندازه کنده
block shipment
ارسال تدارکات به طور یکجا ارسال اماد به طور قوال
block ship
سد کردن دهانه کانال
block protection
حفافت بلوک
block plot
صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
block operation
عملیات بلوک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com