Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
closed area
منطقه بسته
closed area
منطقه ممنوعه
Other Matches
closed
<adj.>
<past-p.>
مسدود شده
closed
پای جلو را نزدیک خط گذاشتن
closed
<adj.>
<past-p.>
سد شده
closed
مسابقه محدود به سن یاجنس
closed
ممنوع الورود
closed
محرمانه بسته
closed
مسدود
closed
محصور
closed
<adj.>
<past-p.>
مانع شده
closed
<adj.>
<past-p.>
بلوکه شده
closed
وضع اماتوری یاحرفهای
closed
<adj.>
<past-p.>
بندآورده شده
closed
بسته
closed
<adj.>
<past-p.>
بسته شده
closed variation
دفاع تاراش
closed chain
زنجیر حلقهای
closed defence
دفاع بسته در روی لوپس
closed economy
اقتصاد بسته
closed file
ستون بسته
closed universe
جهان متناهی
normally closed contact
اتصال معمولا بسته
to have a closed meeting
نشست محرمانه داشتن
[بخصوص سیاست]
closed conference
نشست مسدود
closed meeting
نشست مسدود
closed conference
گردهمایی محرمانه
closed meeting
گردهمایی محرمانه
He is closed -fisted.
<proverb>
آدم خسیسى است .
to be closed to
[all]
traffic
برای
[همه نوع]
ترافیک بسته بودن
closed back
بافت پشت بسته که در آن گره های نامتقارن بدور تارهای مخالف گره خورده و در نهایت خود تار دیده نمی شود
closed to trucks
عبورکامیونممنوع
closed to pedestrians
عبورپیادهممنوع
closed to motorcycles
موتورسواریممنوع
closed to bicycles
دوچرخهسواریممنوع
closed file
فایل بسته
closed fist
مشت بسته
closed stock
اجناس ذخیره
closed stock
اجناس انبارشده ثابت
closed subroutine
زیرروال بسته
closed subroutine
زیرروال مسدود
closed system
نظام اقتصادی بسته
closed system
منزوی
closed system
نظام بسته
closed system
سیستم بسته
closed system
سازگان بسته
closed traverse
خطوط متقاطع
closed traverse
پیمایش بسته
closed society
جامعه بسته
closed season
فصل منع ماهیگیری یا شکار
closed sea
دریایی که جزو قلمرو کشوری باشد
closed variation
واریاسیون بسته
closed formation
فرم بسته پیادهای
closed game
بازی بسته
closed group
گروه بسته
closed height
حداکثر ارتفاع لیفتراک
closed indent
دستور خرید خارجی ازفروشنده یا سازندهای خاص
closed joint
کوربند
closed loop
حلقه بسته
closed loop
حلقه مسدود
closed mind
ذهن بسته
closed mortgage
سند رهنی غیر ازاد
closed network
شبکه بسته
closed routine
روال بسته
closed sea
دریای غیر ازاد
closed universe
جهان بسته
closed shops
موسسه کارشناسی
closed circuits
مدار بسته
closed shops
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed shop
با کارکردانحصاری
closed shops
با کارکردانحصاری
closed shop
موسسه کارشناسی
closed shops
سیستم بسته
closed shop
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed shop
سیستم بسته
closed circuit
تلویزیون مداربسته
closed circuit
مدار بسته
closed circuits
تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed circuit
تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed circuits
تلویزیون مداربسته
closed interval
فاصله محدود
[کراندار]
[ریاضی]
closed magnetic core
هسته مغناطیسی بسته
closed bus system
سیستم گذر بسته
closed circuit battery
باتری با مدار بسته
closed circuit tunnel
تونل مدار بسته
closed magnetic circuit
مدار مغناطیسی بسته
closed loop gain
بهره تقویت درطبقه بسته
closed footed magnet
اهنربای چنبری
closed coil armature
ارمیچر مدار بسته
closed jet tunnel
تونل بادی نه الزاما با مداربسته بلکه قسمت اصلی ان کاملا بسته است
closed-circuit television
تلویزیون مدار بسته
closed circuit television
تلویزیون مدار بسته
abel closed tester
دستگاه ابل
closed-door meeting
مجلس جدا از مردم عمومی
[سیاست]
closed-circuit camera
دوربین نظارت
closed-circuit camera
دوربین امنیتی
closed-circuit camera
دوربین مدار بسته
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
cubic closed packed structure
ساختار مکعبی تنگچین
He closed the door against the peace agreement.
تمام درها را بروی موافقتنامه صلح بست
closed cycle reactor system
در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
area
حوزه
area
پهنه
area
مساحت
area
شاخه
[دانشی]
area
سطح
area
رشته
[دانشی]
area
ناحیه از صفحه نمایش که حروف قابل نمایش اند
area
فضا
area
ناحیه
area
محوطه
area
اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری
area
دستورالعمل پر کردن یک ناحیه از صفحه یا یک الگوی بسته با یک رنگ یا الگو
area
گرافی خط ی که در آن فضای پایین خط با یک الگو یا رنگی پر شده است
area
جستجو برای داده خاص در بخشی از حافظه یا فایلها
area
پهنک
area
قلمرو
no-go area
منطقهممنوعه
I know the area more or less .
کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
area
بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
area
بخشی از حافظه اصلی که داده ها را از فضای ذخیره سازی در خود نگهداری میکند تا پردازش شوند
area
منطقه
area
مساحت سطح
area
سطح مقطع
area
عرصه
sail area
قسمت بادگیر کشتی
safe area
منطقه امن
germinal area
قسمتی از پلاستودرم که جنین اصلی مهره داران را تشکیل میدهد
safe area
منطقه بی خطر
sail area
سطح بادبان
sales area
بازار فروش
half area
محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
interference area
ناحیه ی تداخل امواج
gross area
پهنه ساختمان
run up area
منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
intake area
منطقه ابگیر
launching area
منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
launching area
منطقه به اب زدن ناوها
launching area
محل پرتاب موشک
leave area
منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
lethal area
منطقه کشندگی
lethal area
منطقه تلفات
living area
منطقه زندگی
lodgment area
منطقه استقرار
lodgment area
منطقه استراحت یا فرود در سر پل
longtour area
منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
magazine area
محل نگهداری مواد منفجره یامهمات
marketing area
منطقه توزیع کالا
launching area
منطقه شروع حمله
landing area
منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
landing area
منطقه فرود
input area
ناحیه ورودی
industrial area
منطقه صنعتی
impact area
منطقه اصابت گلوله ها
impact area
محل اصابت
homogeneous area
منطقه هموارو بدون پست و بلندی
homogeneous area
منطقه یکدست
holding area
منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
intermediate area
منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
irrigable area
زمین قابل ابیاری
keel area
ناحیه برجسته جانبی تیرک زیر هواپیماهای دریایی که اغلب زیر سطح اب قرارمیگیرد
kill area
منطقه کشندگی
kill area
منطقه خطر منطقه تلفات
military area
منطقه نظامی
military area
حوزه جغرافیایی نظامی
rear area
منطقه عقب
rendezvous area
منطقه تجمع موقت
rendezvous area
منطقه تجمع
rendezvous area
وعده گاه
rendezvous area
موضع انتظار
rendezvous area
نقطه الحاق یکانها
reserved area
مناطق حفافت شده ارتشی مناطق ممنوعه
residential area
ناحیه مسکونی
restricted area
منطقه ممنوعه
restricted area
منطقه اتش محدود
restricted area
منطقه منع عبور ومرور
retention area
قسمتهایی از دیسک توربین دراطراف ریشه تیغه ها که تحت نیروی زیادی قرار دارند
rainfall area
منطقه بارش ناحیه بارندگی
rainfall area
پهنه باران
pyramidal area
ناحیه هرمی
motor area
ناحیه حرکتی
mounting area
منطقه سوار شدن یکانهای اب خاکی یا هوابرد
open area
فضای ازاد
output area
ناحیه
output area
خروجی
output area
ناحیه خروجی
overflow area
ناحیه سرریز
piston area
سطح پیستون
playing area
محدوده زمین
position area
منطقه مواضع
prohibited area
منطقه منع اتش
prohibited area
منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
roof area
سطح بام
rest area
منطقهاستراحت
pressed area
ناحیهفشردهشده
precipitation area
منطقهبارش
picnic area
منطقهپیکنیک
parking area
فضایپارکینگ
maintenance area
قسمتنگهداریوتنظیم
loading area
قسمتلودینگ
hitting area
سطحضربه
games area
محوطهبازی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com