Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English
Persian
closed loop
حلقه بسته
closed loop
حلقه مسدود
Search result with all words
closed loop gain
بهره تقویت درطبقه بسته
Other Matches
closed
<adj.>
<past-p.>
بلوکه شده
closed
<adj.>
<past-p.>
مانع شده
closed
<adj.>
<past-p.>
بسته شده
closed
<adj.>
<past-p.>
مسدود شده
closed
<adj.>
<past-p.>
سد شده
closed
وضع اماتوری یاحرفهای
closed
<adj.>
<past-p.>
بندآورده شده
closed
بسته
closed
مسابقه محدود به سن یاجنس
closed
ممنوع الورود
closed
محرمانه بسته
closed
مسدود
closed
محصور
closed
پای جلو را نزدیک خط گذاشتن
closed economy
اقتصاد بسته
closed file
ستون بسته
closed file
فایل بسته
closed fist
مشت بسته
closed system
سازگان بسته
closed universe
جهان متناهی
closed variation
دفاع تاراش
closed interval
فاصله محدود
[کراندار]
[ریاضی]
closed shops
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed area
منطقه بسته
closed area
منطقه ممنوعه
closed variation
واریاسیون بسته
closed chain
زنجیر حلقهای
closed shops
موسسه کارشناسی
closed universe
جهان بسته
closed traverse
پیمایش بسته
closed traverse
خطوط متقاطع
closed defence
دفاع بسته در روی لوپس
closed formation
فرم بسته پیادهای
closed game
بازی بسته
closed group
گروه بسته
closed sea
دریای غیر ازاد
closed sea
دریایی که جزو قلمرو کشوری باشد
closed season
فصل منع ماهیگیری یا شکار
closed society
جامعه بسته
closed stock
اجناس ذخیره
closed stock
اجناس انبارشده ثابت
closed subroutine
زیرروال بسته
closed subroutine
زیرروال مسدود
closed routine
روال بسته
closed network
شبکه بسته
closed height
حداکثر ارتفاع لیفتراک
closed indent
دستور خرید خارجی ازفروشنده یا سازندهای خاص
closed joint
کوربند
closed system
سیستم بسته
closed system
نظام بسته
closed system
منزوی
closed mind
ذهن بسته
closed mortgage
سند رهنی غیر ازاد
closed system
نظام اقتصادی بسته
normally closed contact
اتصال معمولا بسته
closed conference
گردهمایی محرمانه
closed meeting
گردهمایی محرمانه
to be closed to
[all]
traffic
برای
[همه نوع]
ترافیک بسته بودن
closed back
بافت پشت بسته که در آن گره های نامتقارن بدور تارهای مخالف گره خورده و در نهایت خود تار دیده نمی شود
He is closed -fisted.
<proverb>
آدم خسیسى است .
closed to trucks
عبورکامیونممنوع
closed to pedestrians
عبورپیادهممنوع
closed to motorcycles
موتورسواریممنوع
closed to bicycles
دوچرخهسواریممنوع
closed meeting
نشست مسدود
closed conference
نشست مسدود
closed shop
موسسه کارشناسی
closed shop
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed circuits
تلویزیون مداربسته
closed circuits
تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed circuits
مدار بسته
closed shops
سیستم بسته
closed circuit
مدار بسته
closed shop
سیستم بسته
closed circuit
تلویزیون مداربسته
closed circuit
تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
to have a closed meeting
نشست محرمانه داشتن
[بخصوص سیاست]
closed shops
با کارکردانحصاری
closed shop
با کارکردانحصاری
to be in the loop
<idiom>
در جریان بودن
[موضوع ویژه ای]
[اصطلاح روزمره]
do while loop
لوپ WHILE/DO
while loop
دستورات برنامه شرطی که در صورت درست بودن یک شرط, یک قطعه را اجرا میکند
to be in the loop
<idiom>
آگاه بودن از
[موضوع ویژه ای]
[اصطلاح روزمره]
do while loop
حلقه WHILE/DO
for next loop
حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند
inner loop
حلقه داخلی
inner loop
حلقه درونی
inner loop
حلقهای درون حلقه دیگر
for/next loop
حلقه NEXT/FOR
loop
گریز
to keep somebody in the loop
<idiom>
کسی را در جریان گذاشتن
[موضوع ویژه ای]
[اصطلاح روزمره]
to keep somebody in the loop
<idiom>
کسی را در جریان نگه داشتن
[گذاشتن]
[موضوع ویژه ای]
[اصطلاح روزمره]
loop
حلقه
loop
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop
چرخش نیمدایره و برگشت اسکیت
loop
درو در انتهای خرک
loop
حلقه شدن
loop
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loop
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
loop
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
loop
دستور با حلقه که دستورات دیگر یا داده را در برنامه تغییر میدهد
loop
حلقه درون حلقه دیگر
loop
ضربه بلند قوس دار
loop
سوراخ
loop
دریچه
loop
حلقه طناب
loop
گره
loop
خمیدگی
loop
حلقه دارکردن
loop
گره زدن
loop
پیچ خوردن حلقه زنی
loop
کمند
loop
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loop
پیچ چرخ
loop
حلقه زدن
loop
مهاری
loop
ساخت یک قطعه سیم یا نوار به شکل دایره
loop
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop
ثباتی که حاوی تعداد دفعات تکرار حلقه است
loop
برنامه کامپیوتری که مرتب تکرار شود
loop
ترتیب دستورات که تا وقوع یک شرط تکرار می شوند
loop
برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
closed circuit tunnel
تونل مدار بسته
closed coil armature
ارمیچر مدار بسته
closed-circuit camera
دوربین نظارت
closed magnetic circuit
مدار مغناطیسی بسته
closed-circuit camera
دوربین امنیتی
closed jet tunnel
تونل بادی نه الزاما با مداربسته بلکه قسمت اصلی ان کاملا بسته است
closed circuit battery
باتری با مدار بسته
closed footed magnet
اهنربای چنبری
closed bus system
سیستم گذر بسته
closed-circuit camera
دوربین مدار بسته
closed-door meeting
مجلس جدا از مردم عمومی
[سیاست]
closed magnetic core
هسته مغناطیسی بسته
closed circuit television
تلویزیون مدار بسته
abel closed tester
دستگاه ابل
closed-circuit television
تلویزیون مدار بسته
belt loop
حلقهکمربند
button loop
دکمهرکاب
to stay in the loop
<idiom>
در جریان ماندن
[موضوع ویژه ای]
[اصطلاح روزمره]
wait loop
پردازندهای که یک حلقه برنامه را تکرار میکند تا عملی رخ دهد
uncontrolled loop
حلقه کنترل نشده
subscriber's loop
حلقه متعلق به مشترک
loop-hole
روزنه
loop-hole
سوراخ دیدبانی
to stay in the loop
<idiom>
آگاه ماندن در
[موضوع ویژه ای]
[اصطلاح روزمره]
gun-loop
[دهانه بیضی شکل در دیوار برای تیر اندازی]
arrow-loop
شکاف تهویه
loop pile
پرزهای حلقوی
[این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
peg loop
میخحلقهطناب
loop stitches
کوکطنابی
heel loop
قوس پاشنه
hanger loop
جایآویز
elastic loop
حلقهارتجاعی
prusik loop
گره پلکانی
armature loop
حلقه ارمیچر
infinite loop
حلقه نامحدود
infinite loop
حلقه نامتناهی
local loop
حلقه محلی
loop antenna
انتن حلقوی
loop antenna
انتن حلقهای
loop body
تنه حلقه
loop body
بدنه حلقه
loop checking
مقابله حلقه
loop code
کد حلقوی
loop control
کنترل حلقه زنی
loop counter
شمارنده حلقه
loop drive
ضربه باپیچش زیاد نزدیک تور حریف
loop feeder
سیم تغذیه حلقوی
inductive loop
حلقه ی القائی
induction loop
حلقه القائی
armature loop
پیچک ارمیچر
counting loop
حلقه شمارش
current loop
حلقه جاری
curtain loop
بازوبندپرده
drill loop
حلقه مخصوص چکه اب درسیم کشی
drip loop
حلقه ریزش اب
endless loop
حلقه بی پایان
endless loop
حلقه بی انتها
expansion loop
خم انبساط
feedback loop
حلقه باز خوردی
ground loop
تغییر ناگهانی جهت حرکت هواپیما با ارابه فرود
hysteresis loop
حلقه پسماند
hysteresis loop
منحنی هیسترزیس
loop hole
روزنه
loop hole
گریز
loop initializaion
ارزش دهی اغازی در حلقه
loop sling
بند حلقهای
loop structure
ساختار حلقهای
loop test
ازمایش با حلقه وارلی
nested loop
حلقه اشیانهای
nested loop
حلقه تو درتو
nested loop
حلقه لانهای
open loop
مدار باز
open loop
حلقه باز
overhead loop
گره حلقومی یا گره بالاتنه
loop step
پرش از لبه خارجی یک اسکیت و نیم چرخش و برگشت بافرود به لبه داخلی همان اسکیت
loop sling
مهار حلقوی بار بند حلقوی
loop sling
حلقه بند تفنگ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com