Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
cloud land
عالم خیال یافرض
Search result with all words
cloud-cuckoo-land
سرزمین اوهام
cloud-cuckoo-land
کشور پریون
cloud-cuckoo-land
سرزمین خواب و خیال
Other Matches
under a cloud
<idiom>
سوء فن
cloud
توده انبوه تیره وگرفته
under a cloud
<idiom>
ناراحت وغمگین
on cloud nine
<idiom>
خیلی خوشحال وشاد
to cloud over
ابری شدن
[هوشناسی]
cloud
ابری شدن سایه افکن شدن
cloud
لکه
cloud
تیره شدن
cloud
توده ابرومه
cloud
ابر
cloud
قارچ اتمی
condensation cloud
ابر یا بخار غلیظی از قطرات که اطراف گوی اتشین اتمی رامی گیرد
cloud capt
ابربرسر
cloud attack
تک شیمیایی با مواد سمی
high cloud
ابرهای مرتفع
cloud amount
غلظت ابر اتمی
cloud amount
میزان پوشش ابر اتمی
cloud castle
خیال خام
cloud chamber
اتاقک ابر
cloud cover
غلظت ابر اتمی
mushroom cloud
ابریکهازگردوخاکحاصلازانفجارهستهایتشکیلمیشود
storm cloud
ابرهایسیاهطوفانی
ion cloud
ابر یون
A patch of cloud .
لکه ابر
noctilucent cloud
ابرنوتلیوسنت
nacreous cloud
ابرصدفی
electron cloud
ابر الکترونی
cloud point
دمایی که در ان مایع سردشونده شروع به کدر ومات شدن میکند
cloud forest
جنگل بلند مه الود
cloud drift
ابرمتحرک
cloud cover
سطح ابر زیرپوشش اتمی
cloud burst
رگبار
cloud design
طرح ابری که بیشتر در فرش های چینی دیده می شود و حالتی از ابر را نشان می دهد
star cloud
سحابی ستارهای
star cloud
ابری ستارهای
medium cloud
ابرهای متوسط
cloud attack
تک با ابر شیمیایی
low cloud
ابرهای کم ارتفاع
scattered cloud
ابرپراکنده
wilson cloud
نوعی ابر غلیظ و متراکم
type of low cloud
شکلابرقسمتپائینی
cloud top height
ارتفاع صعود قارچ اتمی
cloud of volcanic ash
خاکسترابریعمودی
type of middle cloud
شکالابرقسمتمیانی
cloud lattice design
طرح ابری شبکه ای که بیشتر بصورت بندی و در فرش چین دیده می شود . زمینه معمولا زرد و شبکه ها آبی رنگ می باشد .
measurement of cloud ceiling
اندازهگیریفشارهوا
lasser magellanic cloud
ابر ماژلانی کوچک
greater magellanic cloud
ابر ماژلانی بزرگ
dust cloud theory
نظریه غباری
every cloud has a silver lining
<idiom>
[خوش بین باش، روزهای سخت نیز جایشان را به روزهای بهتر میدهند]
type of high cloud
شکلابرقسمتبالایی
cloud band border
[حاشیه ترکیبی از شکل نعل اسب و ابر آسمان بصورت امواج و شکل اس لاتین که کل فضای حاشیه را پر می کند . این طرح در قالی بافته شده در قرن شانزدهم میلادی در ایران نیز مشاهده شده است.]
these cloud promise rain
این ابرها خبر از بارندگی میدهند
cloud chamber effect
اثرات حاصله از لایه خارجی قارچ اتمی اثرات پوسته قارچ اتمی
land n
خطه
land vi
پیاده شدن رسیدن
land vi
بخشکی امدن
land n
خاک
land n
خشکی
land n
زمین
never-never land
رویایی
never-never land
تخیلی
land vi
فرود امدن
never-never land
غیر واقعی
land n
ملک
land n
ملت
land n
قوم مردم
land n
کشور
land n
دیار
land n
سرزمین
land vi
پائین امدن
land vi
بزمین رسیدن
land
سطح
land
ارض
land
پشت
land
ملک
land
زمین پیاده شدن برجستگی بین خانها
land
سرزمین عرصه
land
فرودامدن
land
به زمین نشستن
land
به گل نشستن کشتی
land
سطح داخلی لوله بین خانهای تفنگ
land
درست به هدف
land
فرود
land
سرزمین
land
سطح کوچک صاف
land
رسیدن
land
به خشکی امدن پیاده شدن
land
سرزمین دیار
land
خاک
land
خشکی
land
زمین
land
بزمین نشستن
level land
زمین مسطح
submarginal land
زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
survey land
نقشه برداری زمین
land's end
دماغهای که در دورترین قسمت باختر انگلستان واقع است
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
land tie
تیر یا جرزی که قسمتی ازدیوار را بزمین اتصال میدهد
scrub land
زمین بایر
low land
زمین پست
marsh land
زمین شوره زار
mother land
میهن
mother land
وطن
mother land
سرزمین مادری
native land
وطن
native land
میهن
margin land
حالتی که بازده زمین فقط جبران پرداخت هزینه ها واستهلاکات را بکند
margin land
حد نهایی بازده زمین
low land
پستی زمین
no man's land
سرزمین بی صاحب
no man's land
سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
plough land
مقداری زمین که با هشت گاومیتوانستند در یک سال شخم بزنند
registered land
زمین ثبت شده
marsh land
زمین ماندابی
unutilized land
اراضی موات
land masses
سرزمین بزرگ
land masses
اقلیم
land masses
قاره
land masses
کشخر
land masses
خشکسار
to work the land
زمین را زراعت کردن
common land
مکانعمومی
fluted land
سطحمسطحمته
land mass
سرزمین بزرگ
land on one's feet
<idiom>
با موفقیت برشرایط سخت پیروزشدن
Who owns this land ?
این زمین مال کیست ؟
To be in the land of the living .
درقید حیات بودن
I'll need a plot of land .
یک قطعه زمین لازم دارم
Land-Rover
وسیلهنقلیهمورداستفادهدرزمینهایزبر
land registry
دفترنگهداریاطلاعاتمخصوصبهیکمنطقه
land mass
خشکسار
land mass
کشخر
switzer land
سویس
table land
زمین هموار
tenementary land
زمین اجاری
the lie of the land
وضع یا کیفیت طبیعی زمین وضع
the lie of the land
چگونگی اوضاع مهثب
the promised land
ارض موعود
to clear land
زمین راصاف کردن
to sight land
دیدن منظره
waste land
اراضی موات
waste land
زمین موات
wild land
زمین بایر و لم یزرع
wild land
صحرا بیابان
to cultivate land
زمین را کشت کردن
land mass
اقلیم
land mass
قاره
dry land
خشکی
land grant
زمین اعطایی دولت
land carriage
بار کشی زمینی
land capacity
کاراوری زمین
land breeze
باد ساحلی
land breeze
باد خشکی
land bank
بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
land alide
لغزش زمین
land agent
دلال معاملات ملکی
immeasureable land
سرزمین بیکران
high land
زمین کوهستانی
land carriage
حمل و نقل خشکی
land combat
نبرد زمینی
land combat
نبرد در ساحل
land grading
تسطیح زمین
land girl n
دختری که کارهای صحرایی میکرد
land forming
شکل دادن زمین
land forces
نیروی زمینی
land forces
قوای بری
land force n
نیروی زمینی
land distribution
توزیع اراضی
land development
احیای اراضی
land crab n
خرچنگی که در زمین زندگی میکند ولی در دریا تخم می ریزد
head land
پرتگاه
head land
دماغه
border land
زمین مرزی
barren land
زمین لم یزرع
no-man's land
منطقه بین خط سرویس و خط پایانی
land reforms
اصلاحات ارضی
land reform
اصلاحات ارضی
crash land
سقوط کردن هواپیما
hour land
عقربه ساعت شمار
center land
خط میانی
certificate of land
قباله زمین
collctive land
زمین مشاع
fertile land
سرزمین حاصلخیز
fertile land
سرزمین بارور
f.soil or land
خاک یازمین حاصلخیز
dream land
عالم خواب و رویا
cultivated land
اراضی محیات
cultivated land
زمین محیات
crown land
خالصه
conservation of land
حفظ اراضی
collective land
زمین مشاع
crash-land
سقوط کردن هواپیما
land tenure
اجاره داری زمین
land shark
کسیکه ملوانان رادردریاغارت میکندیابمال انها انگل میشود
land surveying
نقشه برداری
land shark
غارتگرکرانه
land service
خدمت نظام در نیروی زمینی
land scaping
محوطه سازی و ایجاد فضای سبز
land restoration
بازسازی زمین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com