English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English Persian
cloud-cuckoo-land سرزمین اوهام
cloud-cuckoo-land کشور پریون
cloud-cuckoo-land سرزمین خواب و خیال
Other Matches
cloud land عالم خیال یافرض
cuckoo دیوانه
cuckoo فاخته
cuckoo صدای فاخته دراوردن
cuckoo تهی مغز
cuckoo flower تره کوهی
cuckoo flower رشاد
cuckoo clock ساعت دیواری زنگی که در سرساعت صدایی شبیه صدای فاخته میکند
cuckoo clocks ساعت دیواری زنگی که در سرساعت صدایی شبیه صدای فاخته میکند
cuckoo flower بولاغ اوتی
on cloud nine <idiom> خیلی خوشحال وشاد
cloud توده ابرومه
under a cloud <idiom> سوء فن
to cloud over ابری شدن [هوشناسی]
under a cloud <idiom> ناراحت وغمگین
cloud قارچ اتمی
cloud توده انبوه تیره وگرفته
cloud ابر
cloud لکه
cloud تیره شدن
cloud ابری شدن سایه افکن شدن
cloud attack تک شیمیایی با مواد سمی
scattered cloud ابرپراکنده
cloud amount غلظت ابر اتمی
cloud amount میزان پوشش ابر اتمی
ion cloud ابر یون
nacreous cloud ابرصدفی
cloud capt ابربرسر
A patch of cloud . لکه ابر
electron cloud ابر الکترونی
storm cloud ابرهایسیاهطوفانی
condensation cloud ابر یا بخار غلیظی از قطرات که اطراف گوی اتشین اتمی رامی گیرد
high cloud ابرهای مرتفع
cloud point دمایی که در ان مایع سردشونده شروع به کدر ومات شدن میکند
cloud forest جنگل بلند مه الود
cloud drift ابرمتحرک
cloud cover سطح ابر زیرپوشش اتمی
cloud cover غلظت ابر اتمی
cloud chamber اتاقک ابر
cloud castle خیال خام
cloud burst رگبار
wilson cloud نوعی ابر غلیظ و متراکم
star cloud سحابی ستارهای
medium cloud ابرهای متوسط
star cloud ابری ستارهای
mushroom cloud ابریکهازگردوخاکحاصلازانفجارهستهایتشکیلمیشود
low cloud ابرهای کم ارتفاع
cloud attack تک با ابر شیمیایی
noctilucent cloud ابرنوتلیوسنت
cloud design طرح ابری که بیشتر در فرش های چینی دیده می شود و حالتی از ابر را نشان می دهد
measurement of cloud ceiling اندازهگیریفشارهوا
greater magellanic cloud ابر ماژلانی بزرگ
type of middle cloud شکالابرقسمتمیانی
type of low cloud شکلابرقسمتپائینی
every cloud has a silver lining <idiom> [خوش بین باش، روزهای سخت نیز جایشان را به روزهای بهتر میدهند]
lasser magellanic cloud ابر ماژلانی کوچک
cloud top height ارتفاع صعود قارچ اتمی
dust cloud theory نظریه غباری
type of high cloud شکلابرقسمتبالایی
cloud of volcanic ash خاکسترابریعمودی
cloud lattice design طرح ابری شبکه ای که بیشتر بصورت بندی و در فرش چین دیده می شود . زمینه معمولا زرد و شبکه ها آبی رنگ می باشد .
cloud chamber effect اثرات حاصله از لایه خارجی قارچ اتمی اثرات پوسته قارچ اتمی
cloud band border [حاشیه ترکیبی از شکل نعل اسب و ابر آسمان بصورت امواج و شکل اس لاتین که کل فضای حاشیه را پر می کند . این طرح در قالی بافته شده در قرن شانزدهم میلادی در ایران نیز مشاهده شده است.]
these cloud promise rain این ابرها خبر از بارندگی میدهند
never-never land رویایی
land vi بخشکی امدن
land n زمین
land vi فرود امدن
land vi پیاده شدن رسیدن
never-never land تخیلی
land vi بزمین رسیدن
land n خشکی
never-never land غیر واقعی
land n ملک
land n خطه
land n ملت
land n قوم مردم
land n دیار
land n کشور
land n سرزمین
land n خاک
land vi پائین امدن
land به گل نشستن کشتی
land سرزمین عرصه
land ارض
land پشت
land سرزمین
land زمین پیاده شدن برجستگی بین خانها
land سطح کوچک صاف
land به زمین نشستن
land ملک
land فرودامدن
land سطح داخلی لوله بین خانهای تفنگ
land فرود
land سطح
land درست به هدف
land رسیدن
land به خشکی امدن پیاده شدن
land سرزمین دیار
land خاک
land بزمین نشستن
land خشکی
land زمین
no man's land سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
submarginal land زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
level land زمین مسطح
switzer land سویس
land's end دماغهای که در دورترین قسمت باختر انگلستان واقع است
table land زمین هموار
the lie of the land وضع یا کیفیت طبیعی زمین وضع
mother land میهن
low land زمین پست
mother land وطن
mother land سرزمین مادری
native land وطن
native land میهن
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
no man's land سرزمین بی صاحب
marsh land زمین ماندابی
marsh land زمین شوره زار
margin land حالتی که بازده زمین فقط جبران پرداخت هزینه ها واستهلاکات را بکند
margin land حد نهایی بازده زمین
plough land مقداری زمین که با هشت گاومیتوانستند در یک سال شخم بزنند
registered land زمین ثبت شده
low land پستی زمین
scrub land زمین بایر
survey land نقشه برداری زمین
waste land زمین موات
land masses کشخر
land masses خشکسار
to cultivate land زمین را کشت کردن
to work the land زمین را زراعت کردن
fluted land سطحمسطحمته
dry land خشکی
crash land سقوط کردن هواپیما
land on one's feet <idiom> با موفقیت برشرایط سخت پیروزشدن
Who owns this land ? این زمین مال کیست ؟
To be in the land of the living . درقید حیات بودن
I'll need a plot of land . یک قطعه زمین لازم دارم
Land-Rover وسیلهنقلیهمورداستفادهدرزمینهایزبر
common land مکانعمومی
land masses قاره
land masses اقلیم
tenementary land زمین اجاری
the lie of the land چگونگی اوضاع مهثب
the promised land ارض موعود
to clear land زمین راصاف کردن
to sight land دیدن منظره
unutilized land اراضی موات
waste land اراضی موات
wild land زمین بایر و لم یزرع
wild land صحرا بیابان
land mass سرزمین بزرگ
land mass اقلیم
land mass قاره
land mass کشخر
land mass خشکسار
land masses سرزمین بزرگ
land registry دفترنگهداریاطلاعاتمخصوصبهیکمنطقه
land grant اعطای اراضی
land carriage حمل و نقل خشکی
land carriage بار کشی زمینی
land capacity کاراوری زمین
land breeze باد ساحلی
land breeze باد خشکی
land bank بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
land alide لغزش زمین
land agent دلال معاملات ملکی
immeasureable land سرزمین بیکران
land combat نبرد زمینی
land combat نبرد در ساحل
land crab n خرچنگی که در زمین زندگی میکند ولی در دریا تخم می ریزد
land grant زمین اعطایی دولت
land grading تسطیح زمین
land girl n دختری که کارهای صحرایی میکرد
land forming شکل دادن زمین
land forces نیروی زمینی
land forces قوای بری
land force n نیروی زمینی
land distribution توزیع اراضی
land development احیای اراضی
high land زمین کوهستانی
head land پرتگاه
center land خط میانی
border land زمین مرزی
barren land زمین لم یزرع
no-man's land منطقه بین خط سرویس و خط پایانی
land reforms اصلاحات ارضی
land reform اصلاحات ارضی
hour land عقربه ساعت شمار
certificate of land قباله زمین
collctive land زمین مشاع
collective land زمین مشاع
head land دماغه
fertile land سرزمین حاصلخیز
fertile land سرزمین بارور
f.soil or land خاک یازمین حاصلخیز
dream land عالم خواب و رویا
cultivated land اراضی محیات
cultivated land زمین محیات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com