English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 96 (7 milliseconds)
English Persian
club player بازیگر باشگاهی
Other Matches
player بازیگر
player نوازنده
player بازیکن
player هنرپیشه بازیکن ورزشی
player بازیکن
exempt player بازیگر معاف از انجام مراحل مقدماتی به علت سوابق او
field player بازیگران جز دروازه بان بازیگر ثابت
protect a player معاف از انتقال
combi player درایو سخت افزاری که دو یا چند فرمت ROM-CD مختلف را می خواند
tennis player بازیکنتنیس
He is an excellent player. عالی بازی می کند ( ورزش )
defensive player شطرنج باز دفاعی
volleyball player والیبالیست
player's stick چوببازیکنهاکی
hunch player شرطبند از روی حدس و گمان
player's number شماره بازیگر
player piano پیانو خودکار
player coach مربی
offensive player شطرنجباز حملهای
money player ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار
Media Player برنامه ویندوز که به کاربر امکان نصب سخت افزار چندرسانهای از قبیل صدا و تصویر متحرک و فایلهای ویدیو
CD/ROM player محلقرارگرفتنسیدی
registration of player نامنویسی بازیگران
cricket player بازیکنگریکت
player [American E] مردلاس زن
player [American E] زن دنبال کن
piano player اسباب پیانو زنی
player [American E] مرد زن پرست
to be sidelined [player] از بازی یا معرکه خارج شدن [ورزشکار]
record player گرامافون
piano player پیانوزن
ball player بازیگر با توپ
player [American E] مشتاق زن
cassette player controls کنترلکنندهاینوار
american football player بازیکنفوتبالآمریکایی
wireless record player گرام پخش کننده
ice hockey player بازیکنهاکیروییخ
compact disc player دستگاهدیسکفشرده
back line player بازیگر خط عقب والیبال
club کلوب
p&l club club indemnity protectionand باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت
club گرز
club : چماق
club باشگاه
club خال گشنیز
club خاج باشگاه
club انجمن
club کانون مجمع
club :چماق زدن تشکیل باشگاه یا انجمن دادن
compact disc player controls دکمههایکنترلکنندهدیسک
attacking [style of play, player] <adj.> حمله
attacking [style of play, player] <adj.> مهاجم
personal radio cassette player رادیووضبطصوتشخصی
attacking [style of play, player] <adj.> تهاجمی
club house رختکن تیم
club moss رضن
club footed پاچنبری
club moss گیاه کبریت
club propeller ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
Join the club! من هم درشرایطی مشابه هستم !
He is an old – timer at this club . از قدیم عضو این با شگاه بو ده است
club rush بته لویی
club foot کجی یاپیچیدگی پا
club fighter بوکسور باشگاهی
fan club باشگاههواداران
club footed کج پا
country club باشگاه ورزشی وتفریحی
country club باشگاه خارج از شهر
golf club چوگان گلف بازی
golf club باشگاه گلف بازان
golf club هر نوع چوب بازی گلف
club car واگن راه اهنی که دارای میزناهارخوری باشد
club chair صندلی دسته دار بزرگ
youth club باشگاهجوانان
warehouse club فروشگاهیکهبهمشتریانیکهحقاشتراکسالیانهخودراپرداختمیکنندتخفیفمیدهد
jockey club باشگاه سوارکاران انگلستان
play club دربازی گلف چوگان
club sodas رجوع شود به water soda
club soda رجوع شود به water soda
yaght club باشگاه تفریحی قایق داران برای انجام مسابقه بین اعضا
play club نوک چوبی
glee club کلوب یا باشگاه اواز و سرود
service club باشگاه افراد
jockey club باشگاه سوار کاران
indian club میل ورزشی
indian club میل زورخانه
strip club باشگاهرقصStriptease
club sport باشگاه ورزشی
club steak قسمتی از گوشت ران گاو گوشت گاو بریان شده
hunt club باشگاه شکارچیان
indian club باشگاه هندیها
service club باشگاه سربازان
hell fire club باشگاه جوانان بی پروا
protection and indemnity club باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت
football club [British Englisch] باشگاه فوتبال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com