English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
clutch pilot bearing بلبرینگ کلاچ
clutch pilot bearing زغال کلاچ
Other Matches
pilot bearing بلبرینگ کلاج
pilot bearing بلبرینگ لغزنده
clutch چنگال
clutch سستی در مسابقه
clutch کلاچ
clutch پیوست
clutch تزویج
to clutch at anything چیزی را چنگ زدن یا قاپیدن
clutch کلاج
clutch گیرپاژکردن
clutch چنگ
clutch وضع دشوار
clutch چنگ زدن
clutch up نامشخص بودن نتیجه
clutch محکم گرفتن
clutch تزویج یا پیوستن دو عضومتحرک کلاج
clutch dog فک اتصال
overrunning clutch کلاچ یک طرفه
plate clutch کلاج صفحهای
overload clutch کلاج بار زیاد
magnetic clutch کلاج مغناطیسی
magnetic clutch کلاچ مغناطیسی
friction clutch کلاچ اصطکاکی
clutch housing جایگاهکلاج
clutch coupling تزویج کلاج
clutch coupling پیوست کلاج
driving clutch کلاج محرکه
dog clutch زبانه
plate clutch کلاج دیسکی
clutch facing صفحه کلاج
clutch pedal پدال کلاج
clutch start روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
dog clutch پیوست دندانهای
fluid clutch کلاج روغنی
freewheel clutch کلاج در حالت خلاص
clutch lever سطحکلاج
clutch disk صفحه کلاچ
freewheel [overrunning clutch ] چرخ آزاد [فناوری مکانیک]
clutch pressure plate صفحه فشاردهنده کلاج
dry plate clutch کلاج صفحه خشک
jaw clutch coupling درگیری دندانه
jaw clutch coupling پیوست دندانه
magnetic friction clutch کلاج مالشی مغناطیسی
expanding ring clutch کلاج اصطکاکی یا مالشی
double multiple disc clutch کلاج چند صفحه- دوبل
co pilot کمک خلبان
first pilot سرخلبان سرملوان
first pilot خلبان اول
pilot راننده
pilot پیلوت
co-pilot کمک خلبان
pilot رهبر
pilot لیدر
pilot خلبان هواپیما راننده کشتی
pilot اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
pilot رهبری کردن خلبانی کردن
pilot پیلوت چراغ راهنما
pilot راندن ازمایشی
pilot خلبان
pilot زبان برنامه نویسی کامپیوتری که از قالب مبتنی بر متن استفاده می کنند و در آموزش کامپیوتر به کار می رود
pilot ناخدا
pilot راهنمای ناو راهنمایی کردن
pilot ناوبری کردن
pilot راننده قایق روی یخ
pilot راهنمای ناوبری
pilot زبان پایلوت
pilot Teaching or InquiryLearning Programming یک زبان برنامه نویسی
helicopter pilot خلبان چرخبال [شغل] [حمل و نقل هوایی]
helicopter pilot خلبان هلیکوپتر [شغل] [حمل و نقل هوایی]
pilot chart نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
one should not drop the pilot شخص نباید رایزنی راکه بدواطمینان پیدا کرده است رها کند
gyro pilot سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
pilot lights پیلوت
pilot lights شمعک
pilot rudder تیغه سکان مانور ناو
paragliding pilot خلبانپاراگلایدور
How can I make such pilot چگونه میتوانم با خلبان جمله بسازم
reference pilot نمونه مرجع
automatic pilot [A/P] خلبان خودکار [حمل و نقل هوایی]
automatic pilot [A/P] خلبان اتوماتیک [حمل و نقل هوایی]
pilot lights افروزک
pilot charges هزینههای راهنما
pilot model نمونه ازمایشی
pilot model مدل یا قالب نمونه اولیه وسایل و ماشین الات یاقطعات
pilot model مدل ازمایشی
pilot motor موتور کوچک
pilot officer ستوان دوم هوایی
pilot plant کارگاه نمونه
pilot plant کارخانه نمونه
pilot's trace کالک دستی خلبان
pilot's trace کالک راهنمای خلبان هواپیما
pilot valve سوپاپ تنظیم
pilot tunnel تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
pilot study بررسی مقدماتی
pilot production تولید نمونه
pilot method عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
pilot materials وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
pilot master سر راهنما
pilot ballon بالون اکتشافی
pilot book direction sailing
pilot brush زغال راهنما
pilot burner چراغ کوچک اجاق گاز وامثال ان
pilot burner پیلوت
pilot cell پیل راهنما
pilot engine ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
pilot house اطاق سکان
pilot house پل فرماندهی
pilot injection تزریق مقدماتی
pilot lamp لامپ خبر
pilot lamp لامپ کنترل
pilot lamp لامپ پیلوت
pilot plant واحد ازمایش صنعتی
test pilot خلبان ازمایش کننده هواپیما
coast pilot کتاب راهنمای ساحلی راهنمای ساحلی
automatic pilot وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilot خلبان اتوماتیک
automatic pilot دستگاه خودکار هدایت کشتی وهواپیما
pilot gas tube پیلوتلولهگاز
pilot line production تولید به حداقل در کارخانجات نظامی
pilot line operation کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
bearing بردگاه بردگاه
bearing سمت
bearing تکیه گاه
beyond bearing غیرقابل تحمل
beyond bearing تحمل ناپذیر
bearing یاتاقان
bearing موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
bearing سمت حرکت
bearing رفتار سلوک
bearing جهت
bearing وضع
bearing بردباری
bearing طاقت
bearing نسبت
bearing یاطاقان
bearing یاطاقاه
bearing بلبرینگ
bearing یاطاقان سکوی اتصال سرسره ریل
bearing گرا
bearing زاویه حامل
bearing قسمت تحمل کننده بار
bearing سطح اتکا
ball bearing چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearing بلبرینگ
plain bearing یاتاقان ساچمهای
pivot bearing یاطاقان محور
bearing capacity گنجایش تحمل
plain bearing یاتاقان تخت
bearing capacity فرفیت تحمل
bearing capacity قدرت برنده باربرد
bearing capacity قدرت تحمل
bearing strenght نیروی لازم جهت کشیدن پرچ تا لبه ورقه فلز و یا امتداددادن سوراخ
bearing angle زاویه یاطاقان
bearing angle زاویه حامل
aluminum bearing یاطاقان الومینیومی
adapter bearing یاطاقان تطبیق دهنده
ball bearing یاطاقان ساچمهای
ball bearing کاسه ساچمه
ball bearing بلبرینگ ساچمهای
radial bearing یاطاقان شعاعی
radio bearing زاویه بین جهت فاهری ایستگاه ثابت و جهت مرجع
tale bearing نمامی
call bearing بلبرینگ
timken bearing یاطاقان غلطکی مخروطی
transit bearing سمت انتقالی
transit bearing گرای انتقالی گرای عبور کشتی یا هواپیما
translation bearing یاتاقان انتقالی
true bearing سمت جغرافیایی
wheel bearing بلبرینگ چرخ
bearing pad جهتمعبر
support bearing تکیه گاه
tale bearing خبربری
tale bearing چغلی
tale bearing سخن چینی
relative bearing سمت نسبی ناو
relative bearing گرای نسبی
relative bearing جهت نسبی
rod bearing یاتاقان میلهای
roller bearing یاتاقانی که میله ان باچند غلتک دیگر بگردش اید
roller bearing یاطاقان غلطک دار
roller bearing بلبرینگ غلطکی
slab for bearing سنگ کف
slab for bearing سنگ بتنی کف تاوه تکیه گاه
thrust bearing یاطاقان طولی
load-bearing دیوار باربر
copper bearing مس دار
bearing wall دیوار بارگیر
hydrostatic bearing یاتاقان هیدرواستاتیک
insulated bearing یاطاقان عایق شده
danger bearing سمت خطرناک
bearing surface سطح یاطاقان
journal bearing یاطاقان گرد
live bearing زنده زا
bearing width عرض تکیه گاه
magnetic bearing زاویه انحراف مغناطیسی
bearing support تکیه گاه متحمل بار
grid bearing گرای شبکه
gas bearing یاتاقان گازی
copper bearing محتوی مس حاوی مس
cross bearing بلبرینگ سوزنی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com