Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
coefficient of relative efficiency organ	ضریب نسبی کارایی سازمان
Other Matches
organ	اندام
organ	ارگان
organ	الت وسیله
organ	عضو
organ	ارغنون
organ	ارگ
sense organ	اندام حسی
sense organ	عامل احساس
sense organ	عضو حس
sexual organ	عورت
end organ	اندام انتهایی
electric organ	اندام برقزن
olfactory organ	عضو بویایی
terminal organ	اندام پایانی
genital organ	الت تناسلی
mechanism of the organ	نظام تشکیلات
barrel organ	نوعی ارغنون اکوردئون
barrel organ	ارگ دندهای
organ grinder	نوازنده سیار ارگ دستی
organ-grinder	نوازنده سیار ارگ دستی
organ-grinders	نوازنده سیار ارگ دستی
mouth organ	ساز دهنی
mouth organ	ارغنون دهنی
olfactory organ	اندام بویایی
organ eroticism	شهوت اندامی
organ inferiority	حقارت اندامی
hollow organ	عضو مجوف وتوخالی
pipe organ	ارگ نی دار
congested organ	عضو یا التی که خون زیاددران جمع میشود
pipe organ	ارغنون لولهای
house organ	مجله یا نشریهای که بین کارمندان یک موسسه پخش شود
mechanism of the organ	مکانیزم ارگان
organ console	قسمتهایکنسول
hand organ	اکوردئون
hand organ	ارگ دستی
reed organ	یکنوع الت موسیقی بادی
organ loft	ارغنون گاه
organ loft	جای ارگ
organ loft	غرفه ارگ
organ of corty	اندام کورتی
organ of the body	عضو بدن
organ transplantation	پیوند عضو
organ pleasure	لذت اندامی
organ system	دستگاه
great organ manual	عضوبزرگدستی
golgy tendon organ	اندام گلژی
golgy tendon organ	اجسام گلژی
sexual organ of either sex	الت تناسلی زن یا مرد
sexual organ of a man	احلیل
choir organ manual	دستهتنظیمکر
sexual organ of either sex	فرج
swell organ manual	قسمتبرآمدهتنظیماتدستی
The human brain is a complex organ .	مغز انسان عضو پیچیده یی است
efficiency	خوب کار کردن
efficiency	راندمان
overall efficiency	بازده کلی
overall efficiency	راندمان کلی
efficiency	بازده سودمندی
efficiency	بازده
efficiency	کارامدی
efficiency	بهره وری
efficiency	فعالیت مفید بازده
efficiency	کارایی
efficiency	میزان لیاقت تولید
efficiency	عرضه
efficiency	کفایت
efficiency	لیاقت
efficiency	کارایی وسیله یا نفر شایستگی
efficiency	ضریب انتفاع
efficiency	بهره
efficiency	اثر بخشی
efficiency	درجه تاثیر
efficiency	قابلیت کاردانی
relative	پاسهای مرتب که به نرم افزارکامپیوترامکان محاسبه زمان حقیقی میدهد
relative	وسیله ورودی
relative	که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
relative	اختلاف بین یک عدد و مقدارواقعی آن
relative	دادهای که اطلاعات مختصات جدید دررابط ه با مختصات قبلی میدهد
relative	اطلاعات مکانی دررابط ه با یک نقط ه مرجع
relative	اعتباری
relative	اضافی
relative	نسبی
relative	راجع
relative	خویشاوند
relative	خودی نسبی
relative	وابسته
relative	منسوب
relative value	مقدار نسبی
relative	آنچه با دیگری مقایسه شود
self relative	نسبی
self relative	نسبت بخود
relative	محل مشخص در رابط ه با یک مرجع یا آدرس مربوطه پایه
relative	نوشتن برنامه با استفاده ازدستورات آدرس مربوطه
combustion efficiency	بازده احتراق
commercial efficiency	بازده صنعتی
component efficiency	میزانی برای اندازه گیری بازده یک قسمت از یک ماشین
combat efficiency	کارایی رزمی
injection efficiency	بازده تزریق
combustion efficiency	راندمان احتراق
increase of efficiency	افزایش راندمان
rectifier efficiency	بازده یکسوکننده
radiation efficiency	راندمان تابش
production efficiency	کارائی در تولید
production efficiency	کارائی تولید
predictive efficiency	کارایی پیش بینی
high efficiency	ضریب بهره بالا
high efficiency	راندمان بالا
ideal efficiency	بازده ایده ال
ideal efficiency	راندمان ایده ال
efficiency point	حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه
generator efficiency	بازده مولد
internal efficiency	راندمان داخلی
efficiency variance	تباین کارایی
efficiency unit	واحد کارایی
maximum efficiency	راندمان بیشینه
efficiency of rectification	بازده یکسوکنندگی
economic efficiency	کارائی اقتصادی
mechanical efficiency	بازده مکانیکی
mechanical efficiency	کارایی مکانیکی
motor efficiency	بازده موتور
nozzle efficiency	راندمان نازل
nozzle efficiency	کارایی نازل
emission efficiency	بازده کاتد
maximum efficiency	راندمان حداکثر
energy efficiency	بازده انرژی لومینسانس
maximum efficiency	حداکثر کارائی
luminous efficiency	راندمان روشنایی
luminous efficiency	ضریب روشنایی
conversion efficiency	بازده تبدیل
efficiency variance	اختلاف بازدهی
absolute efficiency	کارائی مطلق
mechanical efficiency	راندمان مکانیکی
tax efficiency	کارائی مالیاتی
ballistic efficiency	کارایی بالیستیکی گلوله یاجنگ افزار بازده بالیستیکی
teacher efficiency	کارامدی معلم
thermal efficiency	راندمان حرارتی
total efficiency	راندمان کل
transformer efficiency	بازده مبدل
transformer efficiency	راندمان ترانسفورماتور
average efficiency	بازده متوسط
volumetric efficiency	بازده حجمی
of relative importance	دارای اهمیت نسبی
relative precision	دقت نسبی
relative permitivity	گذردهی نسبی
relative plot	موقعیت نسبی ناوها یاهواپیماها به هم ثبت نسبی موقعیت ناوها
relative permittivity	ضریب دی الکتریک
relative maximum	حداکثر نسبی
relative permeability	نفوذپذیری نسبی
relative minimum	می نیمم نسبی
relative minimum	حداقل نسبی
relative motion	حرکت نسبی
relative movement	حرکت نسبی
relative nullity	بطلان نسبی
relative permeability	ضریب نفوذپذیری
relative prices	قیمتهای نسبی
maternal relative	خویشاوند مادری
relative solubility	انحلالپذیری نسبی
relative complement	تفاضل [مجموعه] [ریاضی]
relative conjunction	حرفربط
relative clause	ربطی
relative clause	شبهجمله
paternal relative	اقارب پدری
relative value of pieces	ارزش نسبی سوارها
self relative address	نشانی نسبی
relative wind	باد نسبی
relative viscosity	گرانروی نسبی
relative humidity	رطوبت نسبی [مقدار این رطوبت در فضای کارگاه بافت حائز اهمیت بوده و کم یا زیاد بودن آن اثر مستقیم بر کار بافنده می گذارد.]
relative term	لفظ نسبی
relative supersaturation	ابر سیری نسبی
relative solvation	حلالپوشی نسبی
relative density	چگالی نسبی
relative adjective	صفت موصولی
relative addressing	نشان دهی نسبی
relative addressing	ادرس دهی رابطهای
relative addressing	نشانی دهی نسبی
relative address	آدرس نسبی
relative address	نشانی نسبی
relative density	دانسیته نسبی
relative aperture	نسبت فاصله کانونی
relative aperture	ضریب کانونی عدسی
relative deformation	تغییر شکل نسبی
relative compaction	تراکم نسبی
relative coding	برنامه نویسی نسبی
relative coding	برنامه نویس نسبی
relative code	کد نسبی
relative bearing	جهت نسبی
relative bearing	گرای نسبی
relative bearing	سمت نسبی ناو
relative density	گرانی ویژه
relative impediment	محظور شرعی برای عروسی
relative importance	اهمیت نسبی
relative in law	خویشاوند سببی
relative income	درامد نسبی
relative jurisdiction	صلاحیت نسبی
relative location	ترتیب نسبی
relative location	قرار دادن
relative majority	اکثریت نسبی
relative dispersion	پراکندگی نسبی
relative error	خطای نسبی
relative frequency	بسامد نسبی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com