English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
coffee table میزپیشدستی
Search result with all words
coffee-table book کتاب پر تصویر و بزرگ و پر جلایی که روی میزپیشدستی قرار میدهند
coffee-table books کتاب پر تصویر و بزرگ و پر جلایی که روی میزپیشدستی قرار میدهند
Other Matches
He banged the table with his fist . He thumped the table . با مشت کوبیدن روی میز
I'd like some coffee. من یه مقدار قهوه میخواهم.
coffee درخت قهوه
coffee قهوه
I could do with a cup of coffee. از یک فنجان قهوه بدم نمی آید
decaffeined coffee قهوه بدون کافئین
coffee tree درخت قهوه
coffee bean دانهدرختقهوه
coffee and milk شیر قهوه
coffee and milk قهوه و شیر
coffee grinder حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
coffee grinders حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
coffee morning آنچهدرصبحدرخانهافرادرویدهد
black coffee قهوه سیاه
white coffee شیرقهوه
iced coffee قهوه سرد
coffee shop رستوران
coffee shop قهوه خانه
coffee room اطاق ناهارخوری درمهمانخانه
coffee room خوارک خانه
coffee roaster اسباب بودادن قهوه
coffee roaster قهوه بوده
coffee house قهوه خانه
coffee grounds تفاله قهوه
coffee berry بن قهوه
coffee berry دانه قهوه
black coffee قهوه بدون شیر
white coffee قهوه با شیر
black coffee قهوه بی شیر
black coffee قهوه تلخ
I'd like a cup of coffee, please. لطفا یک فنجان قهوه میخواهم.
coffee bar محلفروشقهوهواسنک
coffee pots قهوه ساز
coffee pots قوری قهوه
irish coffee قهوه داغ شیرین با ویسکی ایرلندی و کرم
coffee tables میزپیشدستی
we had coffee of a kind یکجورقهوهای داشتیم یاخوردیم
coffee mug لیوانقهوه
coffee pots قهوه جوش
coffee mills قهوه خرد کن
coffee spoon قاشققهوه
coffee mills دستگاهی که با آن دانههای قهوه را آرد میکنند
coffee breaks تنفس
coffee breaks تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee break تنفس
coffee break تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee pots کتری قهوه
Would you care for a cup of coffee? آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
to pulp coffee beans دانههای قهوه را مغز کن
vacuum coffee maker تخلیهقهودرستکن
The coffee is piping hot. این قهوه خیلی داغ است
espresso coffee maker قهوهجوش
Neapolitan coffee maker قهوهسازناپلی
automatic filter coffee maker صافیقهوهجوشاتوماتیک
A strong (weak)coffee (tea,etc. ) قهوه ( چای وغیره ) پررنگ (کم رنگ )
table look up جستجوی جدول
look up table جدول مراجعهای
the f. of a table باید
the f. of a table بطوریکه
table saw تابلونمایشگر
inner table میزداخلی
table تو گذاردن
two way table جدول دو سویی
under the table <idiom> زیرمیزی
Could we have a table outside? آیا ممکن است میز ما بیرون باشد؟
get table بدست اوردنی
get table دست یافتنی
table look up مراجعه به جدول
table استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table معوق گذاردن
table روی میز گذاشتن
table در فهرست نوشتن
table طرح کردن
table کوهمیز
table مطرح کردن
table جدول
table به جدولی انتقال دادن
table ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
table به صورت جدول دراوردن
table لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
table لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
table مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند
table از دستور خارج کردن
table فهرست
table لیست
table لیست تولید شده توسط کامپایلر یا سیستم محل اندازه و نوع متغییرها , توابع و ماکروها در یک برنامه
table میز
table لیست داده ها در ستون و سط ر صفحه چاپ شده یا صفحه نمایش
table میزبازی
table سفره
table لوح جدول
table خوان
to lay on the table بوقت دیگر موکول کردن
truth table دو مقدار
earth-table رج بنا
truth table جدول صحت
truth table جدول درستی
trivet table میز سه پایه
time table جدول زمان بندی
transfer table میز انتقال
tide table جدول کشند
time table جدول زمانی ورود و عزیمت
to rap on the table دست یا چیز دیگری روی زمین
table beet چغندر
training table میز ناهارخوری در اردو
time table جدول زمانی
table of allowance جدول سهمیه مجاز
table money فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
table linen رومیزی
table land زمین هموار
table lamp لامپ استاندارد
table instrument وسیله رومیزی
table flap قسمتی از میزکه خوابانیده یابلند میشود
table d'hote خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
table comparator مقایسه کننده نوارها
table waters ابهای معدنی سر سفره
table of authorities جدول اولیا امور
table of distribution جدول توزیع
table of distribution جدول تقسیم اماد
tide table جگول جزر و مد
table linen دستمال سفره
tide table نمودار جزر ومد یاکشند
tier table میز کوچک
table talk صحبتهای خصوصی و غیررسمی در سر میز غذا مفاوضه
table spoonful قاشق سوپخوری
table spoon قاشق سوپ خوری
table set دستگاه میزی
table set وسیله رومیزی
table point جدول امتیازها
table of precedence صورتی که ترتیب الویت قوانین و مقررات مختلفه راتعیین میکند
table of organization جدول سازمان
table of equipment جدول ساز و برگ
table water سفره اب زیر زمینی
truth table در جبر بولی
Lift up the table. سرمیز رابلند کن
trestle table میز سهپایه
table manners روشغذاخوردنفردی
pin-table صفحهمخصوصبازیpillowcasePinball
negotiating table جلسهایکهمخالفانتلاشدارندبهتوافقیدستیابند
league table جدوللیگ
dinner table میزغذاخوری
dining table میزغذاخوری
communion-table [میز چوبی در کلیساهای پروتستان]
altar-table میز مقدس در کلیسا
I'd like to reserve a table for 5. میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
Could we have a table in the corner? آیا ممکن است میز ما در گوشه باشد؟
lay the table چیدن میز
Could we have a table by the window? آیا ممکن است میز ما کنار پنجره باشد؟
Could we have a table on the terrace? آیا ممکن است میز ما روی تراس باشد؟
wait table <idiom> سرو کردن غذا
the leg of the table پایه میز
multiplication table جدول ضرب [ریاضی]
table carpet فرش رومیزی [اینگونه فرش ها بصورت دایره یا بیضی بافته شده. نقوش قدیمی آن بیشتر از طرح مملوک و فرش های جدیدتر از طرح های قفقازی و ترکی بهره گرفته است.]
corbel-table [ردیف هایی از قوس های پیشکرده]
bargaining table جلسهمشترکبرایرفعاختلافاتکهها در بریتانیا استفادهمیشد
virtual table جدول مجازی
vigenere table جدول رمز وی گنر
type table نوع جدول تیر
type table نوع جدول سازمان
turn table سینی گردش درسمت
turn table میز سمت
turn table میز چرخش
truth table جدول درستی جذول صحت
basement-table [پی را روی زمین ساختن]
where is my place at the table جای من در سر میز کجاست
truth table جدول ارزش [منطق] [ریاضی]
table mixer توپتنیسرویمیز
table extension صفحهانقراض
table cut تراشتختهای
printer table میزچاپگر
outer table تختهخارجی
feed table صفحهعلوفه
extending table میزبازشو
computer table میزکامپیوتر
truth table روش بیان تابع منط ق به عنوان خروجی یک مجموعه ورودیهای ممکن
gipsy table میزگردسه پایه
embarkation table جدول بارگیری
earth table رج بنا
earth table سنگ رگی
drip table میز چکانش
drilling table میز مته کاری
drawing table میز نقشه کشی
drain table میز قطران
deviation table جدول انحراف
deviation table جدول انحراف مغناطیسی
delivery table میز تحویل
decompression table جدول نشاندهنده زمان و محل لازم برای صعود ارام غواص
decision table جدول تصمیم گیری
decision table جدول تصمیم
embarkation table جدول قابلیت بارگیری
end table میزکوچک دم دستی
end table عسلی
gaming table میزقمار
gaming table میزبازی
function table جدول تابعی
frequency table جدول بسامد
fourfold table جدول چهارخانه
fly table میز تا شونده
firing table جدول تیراندازی
firing table جدول تیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com