English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
cold air inlet راهدخولهوایخنک
Other Matches
cold spell or cold snap <idiom> یک جعبه هوای سرد
inlet فرورفتگی ورخنه کوچک دریچه ورودی رخنه
inlet ورودی
inlet ورود دخول
inlet شاخابه
inlet دهانه
inlet خلیج کوچک
inlet خور راه دخول
air inlet راهدخولهوا
inlet duct مجرای ورودی
coolant inlet سردکنندهدرونی
filling inlet فضایدرونی
inlet hose شلنگداخلی
main inlet دهانهاصلی
secondary inlet دومینوردی
water inlet ورودآب
variable inlet ورودی متغیر موتور مکنده هوا
street inlet دریچه ورود فاضلاب سطحی
inlet port دریچه ورودی
drop inlet دریچه ریزش
inlet manifold مانیفولد ورودی
inlet port سوپاپ ورودی
inlet splitter شکافنده ورودی
inlet time زمان ورود
inlet valve دریچه مکش
inlet valve سوپاپ گاز
snow inlet دریچه ریزش برف
inlet valve سوپاپ ورودی
kerb inlet روزنه یا منفذی که در زیرجدول جهت عبور اب باران تعبیه میشود
air inlet pipe لوله هواگیر
compressor inlet temperature دمای گازهای ورودی کمپرسور
air inlet control کنترلراهدخولهوا
foam inlet tube لوله ورودی کف
engine air inlet مدخلموتورهوا
inlet guide vane تیغههای خنک کننده جریان ورودی
air-inlet grille پنجرهورودیهوا
inlet pipe connection اتصال لوله ورودی
compressor inlet pressure فشار در قسمت ورودی کمپرسور
condenser backwash inlet دهانهانقباضموجبرگردان
gas inlet valve needle سوزن شیرورودی بنزین
lift-fan air inlet مدخلهوایهواکششچپ
gas inlet valve needle ژیگلور بنزین
keep cold دست پاچه نشدن
cold نه گرم
cold روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cold اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
cold خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
cold روشن کردن یک کامپیوتر
cold زکام سردشدن یا کردن
out cold <idiom> به کما رفتن
i f. cold سردم است
it is cold سرد است
cold سرماخوردگی
to keep cold دست پاچه نشدن
cold سرما
keep cold خونسردی خود را حفظ کردن
cold بدون آماده بودن
It's too cold. آن خیلی سرد است.
I have a cold. من سرما خورده ام. [پزشکی]
out in the cold <idiom> تنها
cold turkey ترک اعتیاد بلامقدمه
cold swage اهنگری کردن در حالت سرد
cold test ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold turkey بوقلمون سرد [آشپزی]
to get cold feet نامطمئن شدن
cold thrust ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
to feel cold احساس سردی کردن
to feel cold از سرما یخ زدن
cold strength استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
cold straining تغییر بعد نسبی در حالت سرد
i wonder he did not catch cold که سرما نخورد
to go through cold turkey <idiom> رنج و درد کشیدن در حین ترک اعتیاد [به ویژه هروئین]
He is sky -cold. <proverb> آدم آسمان جلى است .
cold working شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
cold strain تغییر بعد یافتن در حالت سرد
exposure to cold درمعرض سرما بودن
cold working سردکاری
cold work کار سرد
cold work عملیات شکل دادن و چکش کاری فلزات در حالت سرد ودر دماهای پایین
cold livered خون سرد
to go cold turkey یکدفعه اعتیادی را ترک کردن [روانشناسی] [پزشکی]
he is recovered from his cold سرما خوردگی او برطرف شد
head cold سرماخوردگی معمولی زکام
head cold نزله
i wonder he did not catch cold تعجب میکنم
deep cold سرمای ژرف
it is proof against cold سرما در ان کارگر نسیت دافع سرما است
nurse a cold سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
cold turkey به طور صریح و بیپرده
cold air هوایخنک
cold coolant مخزنخنککننده
to stop cold something چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
The food is cold. غذا سرد است.
cold cuts گوشت پخته سرد
some cold water مقداری آب سرد
cold fish غیر احساساتی
stone-cold بسیارسرد
To kI'll someone in cold blood. درنهایت خونسردی خون کسی را ریختن ( کشتن )
in cold blood <idiom> خیلی خونسرد
I feel cold. سردم است
I was shivering all over with cold . از سرما مثل بید می لرزیدم
catch a cold <idiom> سرما خوردن
cold turkey بیرو دربایستی
get cold feet <idiom> درآخرین لحظات ترسیدن
cold turkey بلامقدمه
cold turkey بدون آمادگی
cold turkey بدون تهیه وتدارک
paradoxical cold سرمای تناقضی
slight cold سرما خوردگی کم یا جزئی
to benvmb with cold از سرما بیحس کردن
to catch cold سرماخوردن
to catch cold زکام شدن
to grow cold سردشدن
to shiver with cold از سرمالرزیدن
we were perished with cold از سرما مردیم
cold frame سرما دورکن
cold frames سرما دورکن
cold storage سردخانه
cold sweat عرق سرد
cold sweat سردخو
cold turkey ترک اعتیاد
cold turkey محروم
cold turkey خمار
cold turkey <idiom> ترک کردن اعتیاد بدون دارو
cold forming حالت دهی در حالت سرد
cold boot روشن کردن کامپیوتر و بارکردن سیستم عامل به درون ان
cold body منبع سرد
cold blooded بی عاطفه
cold blooded خونسرد
cold bloodedness خون سردی
cold blood خون سردی
cold bath ابتنی با اب سرد
catch cold زکام شدن
catch cold سرما خوردن
blow cold هوای سرد دمیدن
asphalt cold اسفالت سرد
cold sores تاول تبخالی
cold sore تاول تبخالی
cold boot راه اندازی سرد
cold brittleness شکستگی سرد
cold form در حالت سرد شکل دادن
cold fault نقص کامپیوتر که به محض روشن کردن اشکار میشود
cold extrusion فشردگی سرد
cold extrusion تراکم سرد
cold extrude فشردگی سرد
cold extrude تراکم سرد
cold draw در حالت سرد کشیدن سردکشی
cold front جبهه هوای سرد
cold cracking ترک خوردگی فلز سرد
cold chisel قلم سردکار
cold cathode کاتد سرد
cold brittleness شکنندگی سرد
cold snaps یخ بندان بی مقدمه
cold snap یخ بندان بی مقدمه
common cold سرماخوردگی
cold fronts پیشان هوای سرد
cold fronts جبهه هوای سرد
cold front پیشان هوای سرد
cold-blooded خون سرد
cold war عموما" به مبارزات تبلیغاتی بلوکهای شرق و غرب علیه یکدیگربخصوص بعد از جنگ جهانی دوم اطلاق میشود
cold war جنگ تبلیغاتی وروانی
cold war جنگ تبلیغاتی ومطبوعاتی
cold war جنگ سرد
ice-cold مثل یخ
ice-cold فوق العاده سرد
common cold گریپ نزله
common cold زکام
cold-shoulders بی اعتنایی کردن به
cold-shoulders خونسرد
ice cold فوق العاده سرد
cold-shouldering بی اعتنایی کردن به
cold-shouldering خونسرد
cold-shouldered بی اعتنایی کردن به
cold-shouldered خونسرد
cold-shoulder بی اعتنایی کردن به
cold-shoulder خونسرد
cold shoulder بی اعتنایی کردن به
cold shoulder خونسرد
cold cuts گوشت سرد با پنیر یخ زده کالباس واغذیه مشابه
cold cream یکجور مرهم
ice cold مثل یخ
cold die حدیده سرد
cold roll نورد کردن در حالت سرد
cold livered بی عاطفه
cold shut جوش سرد
cold riveting پرچکاری سرد
cold link پیوند دستی
cold link پیوند سرد
cold light نور سرد
cold is merely privative گرما نیست
cold spot نقطه سرماگیر
cold start دوباره روشن کردن
cold is merely privative سرما چیزی جز عدم
cold mix امیخته سرد
cold pig اب سردی که روی ادم خوابیده میریزند تابیدارشود
cold reduce نورد کردن در حالت سرد
cold redrawing دوباره کشی سرد
cold rolling عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
cold rating خروجی ماکزیمم موتور جت بدون استفاده از سیستم پس سوز
cold rubber لاستیک سرد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com