English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
cold form در حالت سرد شکل دادن
Other Matches
cold spell or cold snap <idiom> یک جعبه هوای سرد
three form فرم تریو
form شکل گرفتن سرشتن
form صورت دیس
form تشکیل دادن
form ورقه
form پروردن
form قالب کردن
form بشکل دراوردن
form شکل
form ریخت
form ترکیب
form تصویر وجه
form روش
form طریقه
form برگه ورقه
form فرم
form سابقه فعالیت اسب
form دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
form وسایل جانبی که مربوطه به خروجی چاپگر هستند.
form یات مربوطه را وارد میکند
form حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
form یات هر آدرس وارد آن شود مثل نام و آدرس و شغل
form 1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
form صفحهای از صفحات کامپیوتری
form ایجاد یک شکل
form کد چهار حرف که نوع داده را به صورت فایل RIFF مشخص میکند
form ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
form شکل قالب
form امادگی
form قسم
form نوع
form طرز ورفتار
form نظم فرم
form ساخت
re form دوباره درست کردن
form صورت
out of form بدحالت
out of form غیراماده
form ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
form فراگرفتن
form تشکیل دادن ساختن
form شکل دادن
in form خوش حالت
in form اماده
matter and form جوهر و عرض
in due form بطرز شایسته
in binding form به وجه ملزم
in a tabular form بشکل جدول یافهرست
gauche form شکل کج
furanose form شکل فورانوزی
form work کفراژ
in a topic form بصورت عنوان
quadratic form معادله درجه دوم
radial form شکل ستارهای
free form نوعی پیمایش نوری که در ان عمل پیمایش توسط علائمی که به وسیله دستگاه ورودی در هنگام ورود اطلاعات داخل می شوند کنترل می گردد
reduced form فرم تعدیل شده
pyranose form شکل پیرانوزی
proposal form فرم درخواست بیمه
meso form شکل مزو
natural form وضع بدن هنگام تیراندازی
normal form صورت عادی
normal form صورت هنجار
normalized form صورت هنجار
keto form شکل کتو
pausal form دردستور عبری شکلی که کلمه هنگام ایست درجمله پیدا میکند
power form تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
order form نمونه سفارش نامه پر نکرده
proposal form فرم پیشنهاد
quadratic form شکل درجه دوم
eclipsed form شکل متقابل
form block بلوک فرمکاری
form alignment هم ترازی ورقه
field form نمودار میدان
fanfold form ورقه با تای بادبزنی
executable form فرم قابل اجرا
executable form شکل قابل اجرا
executable form برنامهای که به کد ماشین ترجمه یا کمپایل شده باشد تا پردازنده بتواند اجرا کند
endless form ورقه بی انتها
end of form انتهای ورقه
die form شکل دادن حدیدهای
die form فشردن
form cutter دستگاه فرز پروفیل
continuous form ورقه پیوسته
continued form دنباله
complement form فرم متمم شکل متمم
complement form صورت متمم
form determinant تعیین کننده شکل
form drag مقاومت ناشی از شکل جسم
form drag پسای شکل
form work کاذب سازی
form work قالب بندی
form utility در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
form utility کیفیتی که دراثر جمع اوری و بسته بندی مواد اولیه
form utility مطلوبیت شکلی
form mill فرز کردن پروفیل
form lining پوشش قالب بندی
form line خط بین نقاط هم ارتفاع
erythro form شکل اریترو
form line خط متساوی البعد
form insulation عایق کاری قالب
form grind سنگ زدن در مقطع طولی
form feed تغذیه کاغذ
form feed خورش ورقه
form factor ضریب شکل
complement form صورت متممی
reduced form فرم تقلیل یافته
life form زی نمود
to form a plot توط ئه دیدن
to form a notion اندیشه کردن خیال بستن
form letter فرم نامه
form letters فرم نامه
to form a notion تصور کردن
to form a habit تشکیل عادت دادن
wave form شکل موج
Form without substance . صورت بدون معنی
to form a habit عادتی پیداکردن
application form برگ درخواست
the precatory form صیغه تمنی یا در خواست
tendering form برگ پیشنهاد برگ درخواست
to form a plot اسباب چینی کردن
to form into groups گروه بندی کردن
form-piece [تکه های سنگ در مشبک کاری]
eye-form [شکل کیسه ماهی برای عبور نازک نور]
registration form فرم ثبت نام
sixth form دورهی آماده سازی برای دانشگاه
wave form شکل موج تکراری در نموداردامنه و زمان یا روی لوله اشعه کاتدی
turnaround form شکل برگشت
true form فرم واقعی
tooth form شکل دندانه
to set a form فرم بستن
to melted in to another form بطور غیر محسوس تبدیل شکل دادن
to form into groups دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
to form into groups دسته بندی کردن
tendering form ورقه پیشنهاد
symbolic form علایم رمز مخابراتی هواسنجی و هواشناسی بین المللی
coding form فرم برنامه نویسی
coil form مغزی پیچک
coil form نوع بوبین
staggered form شکل نامتقابل
coil form شکل بوبین
structural form شکل بنیانی
sight form نمونه رصد
standard form صورت متعارف
solemn form در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
solemn form طریقه رسمی
slip form قالب لغزنده
sliding form قالب بندی کشویی
coding form ورقه برنامه نویسی
structural form شکل اولیه معادلات در سیستم معادلات هم زمانی در اقتصاد سنجی
resonance form شکل رزونانسی
boat form شکل قایقی
canonical form شکل رزونانسی
canonical form صورت متعارفی
boat form قایقی شکل
sentential form صورت جملهای
substance and form جوهروعرض
form room [British کلاس درس
collapsible form work قالب قطعات پیش ساخته بتونی
skew boat form شکل قایقی تابدار
contract in set form قرارداد تیپ
form cutting tool اسکنه
data entry form فرم ورودی داده ها
customs entry form افهارنامه گمرکی
form cutting tool قلم تراش
To form a queue. To line up. صف بستن ( کشیدن )
FI'll in the job application form. این برگ درخواست کاررا پرکنید
backus naur form قرارداد ثبت شدهای که برای توضیح نحو یک زبان برنامه نویسی استفاده میشود
atomic form factor عامل شکل اتمی
atomic form factor ضریب پراکندگی اتمی
free form defects خالی از خطا
form wound coil سیم پیچ قالبی
free form defects بی خطا
claim guarantee form مطالبه پرداخت ضمانتنامه
form feed character کاراکتر تغذیه فرم
personalized form letter فرم شخصی
twist boat form شکل قایق تابدار
form letter program برنامه فرم نامه
to keep cold دست پاچه نشدن
out cold <idiom> به کما رفتن
i f. cold سردم است
it is cold سرد است
keep cold دست پاچه نشدن
keep cold خونسردی خود را حفظ کردن
It's too cold. آن خیلی سرد است.
I have a cold. من سرما خورده ام. [پزشکی]
out in the cold <idiom> تنها
cold اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
cold روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cold زکام سردشدن یا کردن
cold نه گرم
cold روشن کردن یک کامپیوتر
cold خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
cold بدون آماده بودن
cold سرما
cold سرماخوردگی
minnesota paper form board ازمون جااندازی کاغذی مینه سوتا
Would you mind filling in this registration form? آیا ممکن است این فرم را پر کنید؟
biographical information blank form فرم پر نشده بیوگرافی افراد
free form text chart جدول نوشتاری بفرم ازاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com