Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
cold forming
حالت دهی در حالت سرد
Search result with all words
cold forming property
قابلیت شکل دهی
Other Matches
cold spell or cold snap
<idiom>
یک جعبه هوای سرد
forming up
تجمع
forming
شکل گیری
forming
فرم کاری
forming
شکل دادن
forming up
تجمع و سازمان دادن یکان جمع شدن
forming die
حدیده شکل دهی
forming attachment
تجهیزات تراش پروفیل
forming force
قوه تغییر شکل
forming method
روش تغییر شکل
explosive forming
شکل دادن انفجاری
hot forming
شکل دهی در حالت گرم
land forming
شکل دادن زمین
forming work
فرمکاری
forming property
قابلیت شکل پذیری
vaccum forming
شکل دادن در خلاء
hand forming
شکل دادن فلزات تورق پذیر باابزارهای دستی و بلوکهای دقیق
acid forming element
عنصر اسیدساز
rules for forming plurals
ایین جمع بندی
rules for forming plurals
قواعد جمع بندی
forming of battery plates
اماده سازی صفحات باتری
automatic forming machine
دستگاه قالب بندی خودکار
hot forming property
خاصیت تغییر شکل پذیری گرم
acid forming element
عنصر اسیدی
image forming system
سیستم تصویر سازی
out cold
<idiom>
به کما رفتن
out in the cold
<idiom>
تنها
cold
زکام سردشدن یا کردن
It's too cold.
آن خیلی سرد است.
i f. cold
سردم است
to keep cold
دست پاچه نشدن
keep cold
خونسردی خود را حفظ کردن
keep cold
دست پاچه نشدن
it is cold
سرد است
I have a cold.
من سرما خورده ام.
[پزشکی]
cold
سرما
cold
سرماخوردگی
cold
روشن کردن یک کامپیوتر
cold
خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
cold
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
cold
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cold
نه گرم
cold
بدون آماده بودن
paradoxical cold
سرمای تناقضی
nurse a cold
سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
i wonder he did not catch cold
تعجب میکنم
it is proof against cold
سرما در ان کارگر نسیت دافع سرما است
head cold
سرماخوردگی معمولی زکام
i wonder he did not catch cold
که سرما نخورد
head cold
نزله
he is recovered from his cold
سرما خوردگی او برطرف شد
cold working
سردکاری
cold strength
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
cold strain
تغییر بعد یافتن در حالت سرد
cold steel
جنگ افزار سرد
cold steel
اسلحه سرد
cold starting
راه اندازی در حالت سرد
cold start
boot cold
cold start
شروع سرد
cold start
روش بازنشاندن کامپیوتر
cold swage
اهنگری کردن در حالت سرد
cold link
پیوند سرد
cold straining
تغییر بعد نسبی در حالت سرد
exposure to cold
درمعرض سرما بودن
deep cold
سرمای ژرف
cold working
شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
cold work
کار سرد
cold work
عملیات شکل دادن و چکش کاری فلزات در حالت سرد ودر دماهای پایین
cold thrust
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold test
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold start
دوباره روشن کردن
slight cold
سرما خوردگی کم یا جزئی
to go through cold turkey
<idiom>
رنج و درد کشیدن در حین ترک اعتیاد
[به ویژه هروئین]
to stop cold something
چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
The food is cold.
غذا سرد است.
cold cuts
گوشت پخته سرد
some cold water
مقداری آب سرد
He is sky -cold.
<proverb>
آدم آسمان جلى است .
in cold blood
<idiom>
خیلی خونسرد
get cold feet
<idiom>
درآخرین لحظات ترسیدن
cold turkey
<idiom>
ترک کردن اعتیاد بدون دارو
to feel cold
از سرما یخ زدن
to feel cold
احساس سردی کردن
to go cold turkey
یکدفعه اعتیادی را ترک کردن
[روانشناسی]
[پزشکی]
cold turkey
بوقلمون سرد
[آشپزی]
cold turkey
ترک اعتیاد بلامقدمه
to get cold feet
نامطمئن شدن
catch a cold
<idiom>
سرما خوردن
I was shivering all over with cold .
از سرما مثل بید می لرزیدم
I feel cold.
سردم است
cold sweat
سردخو
cold sweat
عرق سرد
cold storage
سردخانه
cold frames
سرما دورکن
cold frame
سرما دورکن
we were perished with cold
از سرما مردیم
to shiver with cold
از سرمالرزیدن
to grow cold
سردشدن
to catch cold
زکام شدن
to catch cold
سرماخوردن
cold turkey
ترک اعتیاد
cold turkey
محروم
cold turkey
خمار
To kI'll someone in cold blood.
درنهایت خونسردی خون کسی را ریختن ( کشتن )
stone-cold
بسیارسرد
cold fish
غیر احساساتی
cold coolant
مخزنخنککننده
cold air
هوایخنک
cold turkey
بیرو دربایستی
cold turkey
به طور صریح و بیپرده
cold turkey
بلامقدمه
cold turkey
بدون آمادگی
cold turkey
بدون تهیه وتدارک
to benvmb with cold
از سرما بیحس کردن
cold extrude
فشردگی سرد
cold bloodedness
خون سردی
cold blood
خون سردی
cold bath
ابتنی با اب سرد
catch cold
زکام شدن
catch cold
سرما خوردن
blow cold
هوای سرد دمیدن
asphalt cold
اسفالت سرد
cold sores
تاول تبخالی
cold sore
تاول تبخالی
cold snaps
یخ بندان بی مقدمه
cold snap
یخ بندان بی مقدمه
cold-shoulders
بی اعتنایی کردن به
cold blooded
خونسرد
cold blooded
بی عاطفه
cold extrude
تراکم سرد
cold draw
در حالت سرد کشیدن سردکشی
cold die
حدیده سرد
cold cracking
ترک خوردگی فلز سرد
cold chisel
قلم سردکار
cold cathode
کاتد سرد
cold brittleness
شکنندگی سرد
cold brittleness
شکستگی سرد
cold boot
راه اندازی سرد
cold boot
روشن کردن کامپیوتر و بارکردن سیستم عامل به درون ان
cold body
منبع سرد
cold-shoulders
خونسرد
cold-shouldering
بی اعتنایی کردن به
cold front
پیشان هوای سرد
cold front
جبهه هوای سرد
cold-blooded
خون سرد
cold war
عموما" به مبارزات تبلیغاتی بلوکهای شرق و غرب علیه یکدیگربخصوص بعد از جنگ جهانی دوم اطلاق میشود
cold war
جنگ تبلیغاتی وروانی
cold war
جنگ تبلیغاتی ومطبوعاتی
cold war
جنگ سرد
ice-cold
مثل یخ
ice-cold
فوق العاده سرد
ice cold
مثل یخ
cold fronts
جبهه هوای سرد
cold fronts
پیشان هوای سرد
cold-shouldering
خونسرد
cold-shouldered
بی اعتنایی کردن به
cold-shouldered
خونسرد
cold-shoulder
بی اعتنایی کردن به
cold-shoulder
خونسرد
cold shoulder
بی اعتنایی کردن به
cold shoulder
خونسرد
cold cuts
گوشت سرد با پنیر یخ زده کالباس واغذیه مشابه
cold cream
یکجور مرهم
common cold
زکام
common cold
گریپ نزله
common cold
سرماخوردگی
ice cold
فوق العاده سرد
cold extrusion
تراکم سرد
cold spot
نقطه سرماگیر
cold pig
اب سردی که روی ادم خوابیده میریزند تابیدارشود
cold mix
امیخته سرد
cold livered
خون سرد
cold livered
بی عاطفه
cold link
پیوند دستی
cold light
نور سرد
cold is merely privative
گرما نیست
cold rolling
عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
cold infusion
اب
cold is merely privative
سرما چیزی جز عدم
cold plug
شمعی با الکترود عایق شده کوتاه
cold infusion
خیسانده
cold rating
خروجی ماکزیمم موتور جت بدون استفاده از سیستم پس سوز
cold shut
جوش سرد
cold shortness
سرد شکنندگی
cold shortness
قابلیت شکست سرد
cold short
شکسته سرد
cold short
شکنندگی در سرما
cold rubber
لاستیک سرد
cold riveting
پرچکاری سرد
cold roll
نورد کردن در حالت سرد
cold reduce
نورد کردن در حالت سرد
cold redrawing
دوباره کشی سرد
cold heartedness
بیرحمی
cold heartedness
بی عاطفگی
cold extrusion
فشردگی سرد
cold fault
نقص کامپیوتر که به محض روشن کردن اشکار میشود
cold form
در حالت سرد شکل دادن
cold hearted
بی عاطفه
cold heartedly
باخون سردی
cold heartedly
ازروی بی عاطفگی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com