Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English
Persian
cold snap
یخ بندان بی مقدمه
Search result with all words
cold spell or cold snap
<idiom>
یک جعبه هوای سرد
Other Matches
to snap up
بی درنگ پذیرفتن یا خریدن متعرض شدن
snap
سخن نیش دارگفتن
snap
عوعو کردن
snap
گرفتن عکس فوری
snap
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
snap
اچار پرچ
snap
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
snap
چسبیدن به قاپ زدن
snap
شتابزدگی ناگهانی
snap
عجله
snap
قفلکیف وغیره
snap
چفت
snap
قالب زنی
snap
پاس دادن یارد کردن توپ به عقب از بین پاها
snap
ربودن
snap
باخشونت حکمی رادادن
to snap up
زودبرداشتن
to snap up
ربودن
(a) snap
<idiom>
خیلی ساده
snap out of it
<idiom>
ترس کسی ریختن
snap up
<idiom>
با اشتیاق گرفتن
snap up
سخن کسی را قطع کردن
snap up
معترض شدن
snap up
بیدرنگ پذیرفتن
snap up
بزودی خریدن روی دست بردن
snap up
تند برداشتن
to snap
یکدفعه عصبانی شدن و داد زدن
snap
ناگهانی
snap
بی خبر
snap
مهرزنی
snap
یک گاز
snap
لقمه
snap
بی مقدمه
snap into it
بجنب
snap into it
زودباش
to snap at someone
یکدفعه سر کسی
[با عصبانیت]
داد زدن
snap at
روی دست بردن
snap
پارگی یا گسیختن نخ تار یا پود
snap at
ربودن
snap at
زودخریدن
snap at
غنیمت شمردن
snap
گازگرفتن
snap at
حمله کردن
snap
گیره فنری
snap
قزن قفلی
snap
گازناگهانی سگ
snap
قاپیدن
snap
گسیختن
snap
بشکن
snap shackle
شکلاچارپرچ
to snap one;s fingers at
ناچیز شمردن
it is a soft snap
چیزی نیست کاراسانی است
snap fastener
دکمه قابلمه
it is a soft snap
کاری ندارد
snip snap
جواب زیرکانه
brandy snap
یکجوربیسکوئیت
snip snap
صدای تیک تیک دراوردن صدای تیک تیک
to snap at an invitation
دعوتی را فورا پذیرفتن
to snap one;s fingers at
با زدن بشکن
snap report
گزارش فوری یا انی
snap shot
فوری
snap shot
بعجله انجام شده
snap shot
عکس فوری
snap shooter
عکاس فوری
snap ring
خار حلقوی
snap pass
پاس سریع با پیچش سریع مچ
snap one's fingers
بشکن زدن
snap bean
لوبیا سبز
snap swivel
حلقه گردان با گیره فلزی برای وصل کردن طعمه ماهیگیری به ان
snap switch
کلید فنری
snap shoting
بی درنگ شلیک کردن
snap shot
عکس فوری گرفتن
snap bean
لوبیافرنگی
snap fastener
دکمه فشاری
snap-fastening tab
نوارجلو
snap-fastening front
جلودکمهدار
snap-fastening waist
دکمهکمر
to snap one's nose or head off
بکسی پریدن واوقات تلخی کردن
i dont care a snap
مرا هیچ پروایی نیست
snap a person's head off
تشر زدن
snap a person's nose off
بکسی پریدن
snap a person's head off
بکسی پریدن
snap a person's nose off
تشر زدن
to snap one's chewing gum
ترکاندن آدامس باد شده
inside-leg snap-fastening
دکمهایرویسمتداخلشلوار
It's too cold.
آن خیلی سرد است.
keep cold
خونسردی خود را حفظ کردن
to keep cold
دست پاچه نشدن
I have a cold.
من سرما خورده ام.
[پزشکی]
out in the cold
<idiom>
تنها
cold
سرما
cold
سرماخوردگی
cold
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
out cold
<idiom>
به کما رفتن
keep cold
دست پاچه نشدن
cold
زکام سردشدن یا کردن
cold
نه گرم
cold
روشن کردن یک کامپیوتر
i f. cold
سردم است
cold
بدون آماده بودن
cold
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
cold
خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
it is cold
سرد است
to get cold feet
نامطمئن شدن
cold turkey
ترک اعتیاد بلامقدمه
to benvmb with cold
از سرما بیحس کردن
head cold
نزله
exposure to cold
درمعرض سرما بودن
he is recovered from his cold
سرما خوردگی او برطرف شد
head cold
سرماخوردگی معمولی زکام
i wonder he did not catch cold
تعجب میکنم
i wonder he did not catch cold
که سرما نخورد
it is proof against cold
سرما در ان کارگر نسیت دافع سرما است
nurse a cold
سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
paradoxical cold
سرمای تناقضی
to go through cold turkey
<idiom>
رنج و درد کشیدن در حین ترک اعتیاد
[به ویژه هروئین]
cold fish
غیر احساساتی
slight cold
سرما خوردگی کم یا جزئی
to go cold turkey
یکدفعه اعتیادی را ترک کردن
[روانشناسی]
[پزشکی]
cold turkey
بوقلمون سرد
[آشپزی]
deep cold
سرمای ژرف
to feel cold
احساس سردی کردن
cold frames
سرما دورکن
cold storage
سردخانه
cold sweat
عرق سرد
cold sweat
سردخو
I was shivering all over with cold .
از سرما مثل بید می لرزیدم
cold turkey
محروم
cold turkey
خمار
cold turkey
بدون تهیه وتدارک
cold turkey
بدون آمادگی
cold turkey
بلامقدمه
cold turkey
به طور صریح و بیپرده
cold turkey
بیرو دربایستی
cold air
هوایخنک
cold coolant
مخزنخنککننده
I feel cold.
سردم است
To kI'll someone in cold blood.
درنهایت خونسردی خون کسی را ریختن ( کشتن )
cold frame
سرما دورکن
we were perished with cold
از سرما مردیم
to feel cold
از سرما یخ زدن
to stop cold something
چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
The food is cold.
غذا سرد است.
cold cuts
گوشت پخته سرد
some cold water
مقداری آب سرد
He is sky -cold.
<proverb>
آدم آسمان جلى است .
to catch cold
سرماخوردن
to catch cold
زکام شدن
to grow cold
سردشدن
to shiver with cold
از سرمالرزیدن
in cold blood
<idiom>
خیلی خونسرد
cold turkey
ترک اعتیاد
get cold feet
<idiom>
درآخرین لحظات ترسیدن
cold turkey
<idiom>
ترک کردن اعتیاد بدون دارو
catch a cold
<idiom>
سرما خوردن
stone-cold
بسیارسرد
cold heartedly
باخون سردی
cold cathode
کاتد سرد
cold brittleness
شکنندگی سرد
cold brittleness
شکستگی سرد
cold boot
راه اندازی سرد
cold boot
روشن کردن کامپیوتر و بارکردن سیستم عامل به درون ان
cold body
منبع سرد
cold blooded
بی عاطفه
cold blooded
خونسرد
cold bloodedness
خون سردی
cold blood
خون سردی
cold bath
ابتنی با اب سرد
catch cold
زکام شدن
catch cold
سرما خوردن
blow cold
هوای سرد دمیدن
cold chisel
قلم سردکار
cold hearted
بی عاطفه
cold glue
چسب سرد
cold galvanize
گالوانیزه کردن در حالت سرد
cold forming
حالت دهی در حالت سرد
cold form
در حالت سرد شکل دادن
cold fault
نقص کامپیوتر که به محض روشن کردن اشکار میشود
cold extrusion
فشردگی سرد
cold extrusion
تراکم سرد
cold extrude
فشردگی سرد
cold extrude
تراکم سرد
cold draw
در حالت سرد کشیدن سردکشی
cold die
حدیده سرد
cold cracking
ترک خوردگی فلز سرد
asphalt cold
اسفالت سرد
cold fronts
جبهه هوای سرد
cold sores
تاول تبخالی
common cold
گریپ نزله
common cold
سرماخوردگی
cold fronts
پیشان هوای سرد
cold front
پیشان هوای سرد
cold front
جبهه هوای سرد
cold-blooded
خون سرد
cold war
عموما" به مبارزات تبلیغاتی بلوکهای شرق و غرب علیه یکدیگربخصوص بعد از جنگ جهانی دوم اطلاق میشود
cold war
جنگ تبلیغاتی وروانی
cold war
جنگ تبلیغاتی ومطبوعاتی
cold war
جنگ سرد
ice-cold
مثل یخ
ice-cold
فوق العاده سرد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com