Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
cold-shoulders
خونسرد
cold-shoulders
بی اعتنایی کردن به
Other Matches
cold spell or cold snap
<idiom>
یک جعبه هوای سرد
shoulders
[اصطلاحا جمع شدگی یا کیس شدن فرش در یک قسمت از آن می باشد که یا در اثر ترافیک و یا قرار دادن نامناسب مبلمان بوجود می آید. در صورتی که برآمدگی فرش برطرف نشود به الیاف آسیب زیادی می رسد و پاره می شود.]
shoulders
دوشی
shoulders
هل دادن
shoulders
باشانه زور دادن
shoulders
جناح
shoulders
کتف
shoulders
دوش
shoulders
شانه
shoulders
دو طرف خاکی جاده
shoulders
فاصله بین گلوله وباروت
shoulders
شانه راه
shoulders
هرچیزی شبیه شانه
shoulders
سمت موجی که هنوز نشکسته
on one's shoulders
<idiom>
مسئولیت شخصی
rub shoulders with others
با مردم امیزش کردن
shrug your shoulders
<idiom>
نشانه بی علاقه
[لاقید]
یا نا آگاه بودن
[اصطلاح]
She is head and shoulders above others .
یک سر وگردن از بقیه بلندتر است
have a head on one's shoulders
<idiom>
broad shoulders
نیروی باربری یا طاقت تحمل مسئولیت
broad shoulders
شانههای پهن
He shrugged his shoulders.
او
[مرد]
شانه اش را بالا انداخت.
have an old head on young shoulders
<idiom>
جوان ولی عقل بزرگترها را داشتن
to reject something with a shrug
[of the shoulders]
با شانه بالا انداختن چیزی را رد کردن
rub elbows/shoulders
<idiom>
دریک سطح بودن
You cannot put old heads on young shoulders .
<proverb>
سر پیر نتوان بر شانه جوان بگذاشت .
To rub shoulders with people of high society. Tobecome prominent.
سری توی سرها درآوردن
to keep cold
دست پاچه نشدن
cold
زکام سردشدن یا کردن
cold
سرماخوردگی
cold
سرما
keep cold
خونسردی خود را حفظ کردن
keep cold
دست پاچه نشدن
it is cold
سرد است
out in the cold
<idiom>
تنها
It's too cold.
آن خیلی سرد است.
I have a cold.
من سرما خورده ام.
[پزشکی]
cold
بدون آماده بودن
cold
نه گرم
out cold
<idiom>
به کما رفتن
cold
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cold
روشن کردن یک کامپیوتر
i f. cold
سردم است
cold
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
cold
خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
cold heartedness
بیرحمی
i wonder he did not catch cold
که سرما نخورد
it is proof against cold
سرما در ان کارگر نسیت دافع سرما است
cold frame
سرما دورکن
cold start
دوباره روشن کردن
nurse a cold
سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
to shiver with cold
از سرمالرزیدن
to grow cold
سردشدن
to catch cold
زکام شدن
to catch cold
سرماخوردن
to benvmb with cold
از سرما بیحس کردن
slight cold
سرما خوردگی کم یا جزئی
cold spot
نقطه سرماگیر
paradoxical cold
سرمای تناقضی
we were perished with cold
از سرما مردیم
i wonder he did not catch cold
تعجب میکنم
cold start
روش بازنشاندن کامپیوتر
cold straining
تغییر بعد نسبی در حالت سرد
cold swage
اهنگری کردن در حالت سرد
cold test
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold thrust
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold work
عملیات شکل دادن و چکش کاری فلزات در حالت سرد ودر دماهای پایین
cold working
شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
exposure to cold
درمعرض سرما بودن
deep cold
سرمای ژرف
cold strain
تغییر بعد یافتن در حالت سرد
cold steel
جنگ افزار سرد
cold working
سردکاری
head cold
نزله
cold start
شروع سرد
cold start
boot cold
cold starting
راه اندازی در حالت سرد
cold steel
اسلحه سرد
cold strength
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
head cold
سرماخوردگی معمولی زکام
he is recovered from his cold
سرما خوردگی او برطرف شد
cold work
کار سرد
cold frames
سرما دورکن
to get cold feet
نامطمئن شدن
to feel cold
احساس سردی کردن
to feel cold
از سرما یخ زدن
to stop cold something
چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
The food is cold.
غذا سرد است.
cold cuts
گوشت پخته سرد
some cold water
مقداری آب سرد
cold turkey
ترک اعتیاد بلامقدمه
to go through cold turkey
<idiom>
رنج و درد کشیدن در حین ترک اعتیاد
[به ویژه هروئین]
to go cold turkey
یکدفعه اعتیادی را ترک کردن
[روانشناسی]
[پزشکی]
cold turkey
بوقلمون سرد
[آشپزی]
He is sky -cold.
<proverb>
آدم آسمان جلى است .
in cold blood
<idiom>
خیلی خونسرد
get cold feet
<idiom>
درآخرین لحظات ترسیدن
cold turkey
بلامقدمه
cold turkey
بدون آمادگی
cold turkey
بدون تهیه وتدارک
cold turkey
خمار
cold turkey
محروم
cold turkey
ترک اعتیاد
cold sweat
سردخو
cold sweat
عرق سرد
cold turkey
به طور صریح و بیپرده
cold turkey
بیرو دربایستی
cold air
هوایخنک
cold turkey
<idiom>
ترک کردن اعتیاد بدون دارو
catch a cold
<idiom>
سرما خوردن
I was shivering all over with cold .
از سرما مثل بید می لرزیدم
I feel cold.
سردم است
To kI'll someone in cold blood.
درنهایت خونسردی خون کسی را ریختن ( کشتن )
stone-cold
بسیارسرد
cold fish
غیر احساساتی
cold coolant
مخزنخنککننده
cold storage
سردخانه
cold shut
جوش سرد
cold front
پیشان هوای سرد
cold shoulder
خونسرد
cold extrusion
تراکم سرد
cold extrude
فشردگی سرد
cold extrude
تراکم سرد
cold shoulder
بی اعتنایی کردن به
cold-shoulder
خونسرد
cold-shoulder
بی اعتنایی کردن به
cold-shouldered
خونسرد
cold draw
در حالت سرد کشیدن سردکشی
cold fault
نقص کامپیوتر که به محض روشن کردن اشکار میشود
cold cuts
گوشت سرد با پنیر یخ زده کالباس واغذیه مشابه
cold cream
یکجور مرهم
cold fronts
جبهه هوای سرد
cold glue
چسب سرد
cold galvanize
گالوانیزه کردن در حالت سرد
cold fronts
پیشان هوای سرد
cold forming
حالت دهی در حالت سرد
common cold
سرماخوردگی
common cold
گریپ نزله
common cold
زکام
cold form
در حالت سرد شکل دادن
cold die
حدیده سرد
cold cracking
ترک خوردگی فلز سرد
cold-shouldered
بی اعتنایی کردن به
cold boot
روشن کردن کامپیوتر و بارکردن سیستم عامل به درون ان
cold body
منبع سرد
cold blooded
بی عاطفه
blow cold
هوای سرد دمیدن
catch cold
سرما خوردن
cold blooded
خونسرد
cold bloodedness
خون سردی
cold blood
خون سردی
catch cold
زکام شدن
cold boot
راه اندازی سرد
cold brittleness
شکستگی سرد
asphalt cold
اسفالت سرد
cold-shouldering
خونسرد
cold-shouldering
بی اعتنایی کردن به
cold snap
یخ بندان بی مقدمه
cold snaps
یخ بندان بی مقدمه
cold sore
تاول تبخالی
cold cathode
کاتد سرد
cold brittleness
شکنندگی سرد
cold sores
تاول تبخالی
cold bath
ابتنی با اب سرد
cold shortness
سرد شکنندگی
ice-cold
فوق العاده سرد
ice-cold
مثل یخ
cold war
جنگ سرد
cold chisel
قلم سردکار
cold war
جنگ تبلیغاتی ومطبوعاتی
cold plug
شمعی با الکترود عایق شده کوتاه
cold pig
اب سردی که روی ادم خوابیده میریزند تابیدارشود
cold mix
امیخته سرد
ice cold
مثل یخ
cold rating
خروجی ماکزیمم موتور جت بدون استفاده از سیستم پس سوز
cold redrawing
دوباره کشی سرد
cold shortness
قابلیت شکست سرد
cold short
شکسته سرد
cold short
شکنندگی در سرما
cold rubber
لاستیک سرد
ice cold
فوق العاده سرد
cold rolling
عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
cold riveting
پرچکاری سرد
cold roll
نورد کردن در حالت سرد
cold reduce
نورد کردن در حالت سرد
cold livered
خون سرد
cold war
جنگ تبلیغاتی وروانی
cold is merely privative
سرما چیزی جز عدم
cold extrusion
فشردگی سرد
cold infusion
اب
cold infusion
خیسانده
cold heartedness
بی عاطفگی
cold heartedly
ازروی بی عاطفگی
cold heartedly
باخون سردی
cold hearted
بی عاطفه
cold front
جبهه هوای سرد
cold is merely privative
گرما نیست
cold light
نور سرد
cold livered
بی عاطفه
cold link
پیوند دستی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com