Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
collective goods
کالاهای جمعی
collective goods
کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
collective goods
مانند جاده
collective goods
پارک و غیره
Other Matches
collective
دسته جمعی
collective
جامع
collective
جمعی پخش یکجای اخبار هواشناسی
collective
مشترک عمومی
collective
اشتراکی
collective
بهم پیوسته
collective
انبوه
collective
اشتراکی اجتماعی
collective
جمعی
collective agreement
توافق جمعی
collective antenna
انتن جامع
collective behavior
رفتار جمعی
collective security
تامین دسته جمعی
collective duty
فرض کفایه
collective fire
تجمع اتش جنگ افزارها اتش جمع
collective duty
واجب کفایی
collective electrode
الکترود جمع کننده
collective farm
مزرعه اشتراکی
collective farm
کلخوز
collective fire
اتش دسته جمعی
collective contact
کنتاکت جامع
collective land
زمین مشاع
collective unconscious
ناهشیار جمعی
collective responsibility
مسئوولیت جمعی
collective security
تامین اجتماعی
collective self reliance
خوداتکائی جمعی
collective bargaining
مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
collective bargaining
معامله جمعی
collective bargaining
جمعی
collective bargaining
چانه زنی
collective bargaining
مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما
collective protection
حفافت جمعی
collective protection
حفافت گروهی
collective ownership
مالکیت جمعی
collective properties
خواص کولیگاتیو
collective guarantee
مسئولیت دسته جمعی مسئولیت تضامنی
collective ownership
مالکیت مشاع
collective liability
بدهی جمعی
collective mind
ذهن جمعی
collective call sign
معرف عمومی
collective call sign
معرف مشترک یکانها
balance collective forces
نیروهای کلی متعادل
collective pitch control
کنترلی در رتورگرافی که زاویه تیغه یا پیچ همه تیغه ها را بطور یکسان و مستقل از وضعیت سمتی انها تغییرمیدهد
d. of goods
تحویل کالا یا اجناس
goods
کالا
goods
کالاها
goods
جنس
goods
اجناس
get the goods on someone
<idiom>
فهمیدن اطلاعات بد درمورد کسی
goods
امتعه
available goods
کالاهای موجود
producer's goods
کالاهای سرمایهای کالاهای تولیدی
proprietary goods
کالاهای اختصاصی
proprietary goods
کالاهایی که دارای علامتی خاص میباشند
prohibited goods
کالاهای منع شده
prohibited goods
اشیاء ممنوع
nonessential goods
کالاهای غیر اساسی
prohibited goods
کالاهای ممنوعه
producer's goods
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
producer's goods
مواد تولیدی
perishable goods
کالاهای فاسد شدنی
perishable goods
کالاهای خراب شدنی کالاهای فاسد شدنی
perishable goods
perishables
producer's goods
کالاهای مولد
piece goods
کالاهایی که بصورت دانهای بفروش میرسد
producer goods
کالاهای تولیدی
producer goods
کالاهای سرمایهای
public goods
کالاهای عمومی
intermediate goods
کالاهای واسطهای
knit goods
کش بافت
inwards goods
کالاهای وارداتی
investment goods
کالاهای سرمایهای
intermediate goods
کالاهای واسطه
household goods
her by girl married anewly to given parents جهیزیه
heavy goods
ماشین الات سنگین
heavy goods
محصول صنایع سنگین
heavy goods
کالاهای سنگین
hazardous goods
امتعه خطرناک
knit goods
کالای کش بافت
lien on goods
حق حبس کالا
marketable goods
کالاهای قابل عرضه به بازار
overdue goods
کالاهای تحویل نشده
order for goods
سفارش کالا
on receipt of the goods
برسیدن کالا
on receipt of the goods
بوصول کالا
nondurable goods
کالاهای بی دوام
narrow goods
نوار قیطان
mixed goods
کالاهای مختلط
merit goods
کالاهای ایده ال
merit goods
کالاهای مطلوب
hazardous goods
کالاهای خطرناک
rationed goods
کالاهای جیره بندی شده
to countermand goods
سفارش کالا را پس گرفتن
we ran out of these goods
این کالای ما تمام شد
white goods
پارچه سفید نخی
white goods
حوله سفید ملافه
stolen goods
مال مسروقه
yard goods
اجناس ذرعی
goods station
ایستگاهکالاهایتجارتی
goods wagon
واگنحملکالا
manufactured goods
کالایکارخانهساز
valuable goods
اشیاء باارزش
valuable goods
اشیاء بهادار
to boycott goods
تحریم کردن کالا
to discharge goods
کالا را تخلیه کردن
the goods are on order
کالا را سفارش داده ایم
supporting goods
موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
supporting goods
کالاهای حمایتی
substitute goods
کالاهای جانشین
to t. a cusomer for goods
کالای نسیه به مشتری دادن توگلایاردوی اعتباعجنس به مشتری دادن
stolen goods
کالای مسروقه
Contraband goods.
کالای قا چاق
deliver the goods
<idiom>
موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
stolen goods
اموال مسروقه
staple goods
کالای بسیار ضروری
spot goods
کالاهای اماده تحویل
spot goods
کالاهای موجود
soft goods
کالاهای مصرف شدنی
soft goods
کالاهای بی دوام
smuggled goods
کالای قاچاق
stolen goods
مال دزدی کالای دزدیده شده
Goods to declare
همراه داشتن کالاهای گمرکی
substandard goods
اجناس بنجل
transport of goods
رفت و آمد بار
the goods in question
کالای موردبحث
transport of goods
حمل و نقل بار
secondhand goods
کالاهای دست دوم
d. in second hand goods
سمسار
common goods
کالای مورد نیاز عموم
luxury goods
کالاهای تشریفاتی
collection of goods
دریافت کالا
checking of goods
بررسی امتعه
carriage of goods
حمل و نقل کالا
capital goods
دارایی ثابت
competitive goods
کالاهای مورد رقابت
complementary goods
کالاهای مکمل
custody of goods
حفافت یا نگهداری کالا
capital goods
کالاهای سرمایهای
contrabanded goods
اموال و اشیا قاچاق
consumption goods
کالاهای مصرفی
consumer's goods
کالای مصرفی
narrow goods
کاذی باریک
consolidate goods
کالاها را ادغام کردن
business goods
کالای تولیدی
branded goods
کالاهای دارای علامت تجاری کالاهای مارکدار
consumer goods
کالاهای مصرفی
consumer goods
اشیاء مصرفی
luxury goods
کالاهای تجملی
goods trains
قطار حمل کالا
goods trains
قطار باربری
goods train
قطار حمل کالا
goods train
قطار باربری
dry goods
اجناس خشک
consumer goods
کالای مصرفی
bonded goods
کالاهایی که تحت کنترل گمرک نگهداری میشود
bonded goods
کالاهایی که در انبار گمرک میباشد
bill of goods
فهرست تجارتی
bill of goods
صورت کالا
attractive goods
کالاهای جذاب
appropriation of goods
ضبط مال التجاره
acceptance of goods
پذیرفتن کالا
acceptance of goods
قبول کردن کالا
dry goods
خشکبار
d. in second hand goods
دست فروش
goods receiving
کالاهای درحال تحویل
final goods
کالا برای مصرف نهائی
handling of goods
جابجایی کالا
futures goods
کالاهایی که در معامله سلف خرید و فروش می گردد کالاهای مورد معامله سلف
goods afloat
کالای در راه
goods in pledge
کالای گروی
goods and chattels
اموال و دارائیهای منقول
goods and services
کالاها و خدمات
finished goods
کالاهای اماده فروش
goods in transit
کالاهای عبوری
goods intake
کالاهای دریافتی
goods intake
کالاهای درحال تحویل
goods on consignment
کالاهای امانی
goods inwards
کالاهای دریافتی
goods on approval
تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط
goods inwards
کالاهای درحال تحویل
goods receiving
کالاهای دریافتی
final goods
کالای نهائی
durable goods
کالاهای بادوام
durable goods
کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
dress goods
قماشهای زنانه
hard goods
اجسام پایدار ومقاوم
discount of goods
تخفیف روی کالا
finished goods
کالاهای ساخته شده
dutiable goods
کالایی که حقوق گمرکی یاعوارض دیگربدان تعلق می گیرد
hard goods
اجسام سخت
fancy goods
کالاهای تجملی
fate of goods
وضعیت کالا
handling of goods
جابجایی امتعه
goods inwards sheet
برگ تحویل کالا
goods of perishable nature
اموال سریع الفساد
Consumer ( consrmers ) goods .
کالاهای مصرفی
The goods were shipped by air .
کالاها از راه هوا ( هوائی ) حمل شد
He swore to having paid for the goods .
قسم می خورد که پول کالاها را پرداخته است
To import goods
[from abroad]
کالا از خارج وارد کردن
indent upon a person for goods
درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com