Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
collision energy	انرژی برخورد
Other Matches
to come in to collision	تصادم کردن
collision	تصادم
collision	برخورد
collision	تصادف
collision	برخورد کردن برخورد تصادف کردن
collision	ضربه
collision	تلاقی
collision course	اختلافنظر
to come in to collision	تصادف کردن
near collision	حالت نزدیک برخورد دوهواپیما
near collision	فاصله خیلی خطرناک برای دو هواپیما
come into collision	تصادم کردن
come into collision	تصادف کردن
elastic collision	برخورد الاستیک
elastic collision	برخورد کشسان
collision rate	نرخ برخورد
lead collision course	مسیر تصادم گلوله با هدف خط تصادم گلوله با هدف
probability of collision	احتمال برخورد
collision parameter	در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
inelastic collision	برخورد ناکشسان
head on collision	برخوردشاخ به شاخ
head on collision	برخورد رودررو
collision risk	خطر تصادم
effective collision	برخورد موثر
collision bulkhead	دیواره ضد تصادم
collision rate	سرعت برخورد
collision rate	میزان برخورد
collision of the second kind	برخورد نوع دوم
collision of the first kind	برخورد نوع اول
collision ionization	یونش برخوردی
collision frequency	فراوانی برخورد
collision excitation	تحریک برخوردی
collision detection	تشخیص تصادم
collision detection	تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
collision detection	پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
collision coverage	شمول جبران تصادمات
collision course interception	تقاطع مسیر رهگیری باهواپیمای دشمن مسیربرخورد هواپیمای رهگیر بادشمن
collision bulkhead	دیواره نشکن
galncing collision	برخورد پهلو به پهلو
The two cars had a head –on collision.	دو اتوموبیل شاخ به شاخ شدند ( تصادم از جلو)
anti collision light	چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
effective collision cross section	سطح مقطع برخورد موثر
total effective collision cross section	سطح مقطع موثر کل
energy	انرژی
energy	توانایی کار
energy	نیرو
energy	قدرت
energy	قوه فعلیه
energy	زور
energy	ورج
energy	توانایی
energy	قوه بنیه
energy	کارمایه
ionization energy	انرژی یونیزاسیون
interchange energy	تبدیل کردن انرژی
internal energy	انرژی داخلی
internal energy	انرژی درونی
it is a strain on one's energy	خیلی زور میبرد
intrinsic energy	انرژی موجود در یک ترکیب شیمیایی انرژی ذاتی
ionization energy	انرژی یونش
it is a strain on one's energy	خیلی زورمصرف میکند
kiloton energy	کیلوتن انرژی
maximum energy	انرژی بیشینه
mass energy	جرم - انرژی
magnetic energy	انرژی مغناطیسی
madelung energy	انرژی مادلونگ
luminous energy	نیرویی که تبدیل به اشعه نورانی میشود
low energy	انرژی کم
low energy	انرژی پایین
loss of energy	افت انرژی
light energy	کارمایه ی نور
light energy	انرژی نور
renewable energy	انرژی تجدید پذیر
lattice energy	انرژی شبکه
luminous energy	نیروی قابل تبدیل بنور
maximum energy	انرژی حداکثر
energy transition	عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
hydration energy	انرژی ابپوشی
free energy	انرژی ازاد
field energy	انرژی میدان
fermi energy	انرژی فرمی
explosive energy	قدرت انفجار
exchange energy	انرژی تبادل
energy transmission	انتقال انرژی
energy transfer	انتقال انرژی
energy theorem	تئوری انرژی
energy supply	منبع انرژی
energy storage	انباره ی انرژی
Energy Star	استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
fusion energy	انرژی فوزیون
fusion energy	انرژی ذوب
excitation energy	انرژی تحریک
high energy	پر انرژی
heat energy	انرژی حرارتی
heat energy	انرژی گرمایی
Internal energy	انرژی درونی [فیزیک]
gravitational energy	انرژی گرانشی
fusion energy	انرژی همجوشی هستهای
fusion energy	انرژی گداخت
energy stage	لایه انرژی
mechanical energy	انرژی مکانیکی
To consume all ones energy .	تمام نیروی خودرا مصرف کردن
mutual energy	انرژی متقابل
thermal energy	انرژی گرمایی
strain energy	انرژی کرنش
strain energy	انرژی تغییر شکل
strain energy	انژی حاصل از تغییر شکل نسبی
specific energy	انرژی مخصوص
sound energy	انرژی صوتی
solar energy	انرژی خورشیدی
rest energy	انرژی سکون
use up every ounce of energy	نهایت تلاش خود را به کار بستن
transformation of energy	تبدیل انرژی
translational energy	انرژی انتقالی
energy feedstock	مواد اولیه انرژی
sustainable energy	انرژی پایدار
zero point energy	انرژی درصفر مطلق
zero point energy	انرژی نقطه صفر
wall energy	انرژی در واحد سطح مرزمشترک بین حوزههای مغناطیسی مختلف الجهت
vital energy	قوه حیات
vital energy	نیروی زندگی
vibration energy	انرژی ارتعاشی
unavailable energy	نیروی خارج از دسترس
unavailable energy	نیروی عاطل و باطل
resonance energy	انرژی رزنانسی
rediant energy	انرژی تابشی
potential energy	انرژی پتانسیل
potential energy	انرژی نهانی نیروی ذخیره
potential energy	نهان توان
pairing energy	انرژی زوج شده
nuclear energy	انرژی هستهای
renewable energy	انرژی برگشت پذیر
muzzle energy	نیروی یک گلوله در موقع خروج از لوله
muzzle energy	انرژی جنبشی پرتابه درلحظه خروج از دهانه که نسبت به دهانه اندازه گیری میشود
strain energy	انرژی کشیدگی
sustainable energy	انرژی بی پایان
sustainable energy	انرژی بی نهایت
radiation energy	انرژی تابشی
sustainable energy	انرژی جاوید
radiant energy	انرژی تابشی
radiant energy	نیروی موجی
quantum of energy	مقدارکارمایه
quantum of energy	کوانتوم انرژی
psychic energy	نیروی روانی
energy density	تکاتف یا چگالی انرژی
electromegnetic energy	انرژی الکترومغناطیسی
electrical energy	انرژی برقی
energy state	حالت انرژی
dissociation energy	انرژی تفکیک
dissipation of energy	اتلاف انرژی
deformation energy	انرژی تغییرشکل
deformation energy	کار تغییر شکل
crystal energy	انرژی بلور
correlation energy	انرژی همبستگی
continuum of energy	پیوستار انرژی
consevation of energy	بقای قوه
electron energy	کارمایه ی الکترون
electron energy	انرژی الکترون
energy absorber	مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
energy density	دانسیته انرژی
energy demand	مطالبه انرژی
energy crisis	بحران انرژی
energy converter	مبدل انرژی
energy content	محتوای انرژی
energy content	فرفیت انرژی
energy content	گنجایش انرژی
energy consumption	مصرف انرژی
energy conservation	بقای انرژی
energy conservation	بقاء انرژی
energy barrier	سد انرژی
energy band	باند انرژی
energy band	نوار انرژی
conservation of energy	بقای انرژی
absolute energy	انرژی مطلق
kinetic energy	کارمایه جنبشی
kinetic energy	نیروی فعال
kinetic energy	انرژی جنبنده
kinetic energy	انرژی حرکتی
activation energy	انرژی فعالسازی
activation energy	انرژی کنانش
activation energy	انرژی فعال سازی
conjugation energy	انرژی مزدوج شدن
kinetic energy	انرژی جنبشی
cohesive energy	انرژی همچسبی
kinetic energy	نیروی ناشی ازحرکت
cohesive energy	انرژی همدوسی
chemical energy	انرژی شیمیایی
bond energy	انرژی پیوند
binding energy	انرژی بستگی
binding energy	انرژی پیوندی
bending energy	انرژی خمشی
atomic energy	انرژی اتمی
atomic energy	تبدیل جرم به نیرو در تبادلات اتمی یک عنصر
atomic energy	نیروی اتمی
kinetic energy	انرژی سینتیک
energy dissipation	اسراف انرژی
energy line	خط انرژی
energy operates changes	نیرو مایه دگرگونی است
energy flow	شارش انرژی
energy flow	سیلان انرژی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com