English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
column action عمل ستونی
Other Matches
column ستون روزنامه
column برج
column در نرم افزار پردازش کلمه میله وضعیت که در پایین صفحه است که بیان کننده موقعیت نشانه گر نسبت به ستون ها در صفحه است
column چاپگری که بیشترین پهنای خط از حروف را دارد
column خط ی از اطلاعات چاپ شده درباره یک حرف موازی با کوتاهترین قسمت کارت
column خط عمودی که محل و پهنای ستون را مشخص میکند
column بیت بررسی هر بیتی روی هر ستون پانچ کارت یا نوار
column مجموعهای از حروف که یک زیر دیگر چاپ میشود
column ستون
column by column ستون به ستون
fifth column دستگاه جاسوسی
column ستون در کاغذ شطرنجی نقشه کشی
column ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
fifth column ستون پنجم
column استاتور
column ستون
column پایه
column رکن
column ستون نظامی
column ردیف
column صف ستون راهپیمایی یاموتوری
hex-column طرح ستونی شش وجهی [طرح سه ترنجی که بیشتر در قراچه آذربایجان و شیروان قفقاز بافته شده و متن اصلی آن را سه ترنج شش گوش در بر می گیرد.]
Antonine column [یادبودی از ستون دوریکی توسکان در روم]
cassed column ستون پوشش دار
column caelata [ستون با تیرهای مزین شده]
column indicator نشانگر ستونی
personal column ستون فردی ستون خصوصی در روزنامه
comment column ستون توضیحی
column head عناصر سرستون
gossip column gooseflesh
gossip column ستونغیبت
agony column ستونیدر روزنامهکهدر آن پاسخ مشکلاتو سوالهای خوانندگانمطرح میشود
column caelata [ستون های شاخ و برگی]
column cochlis [ستون های یادبود بزرگ شبیه طاق نصرت]
control column فرمانی برای کنترل حرکت هواپیما حول محور طولی وعرضی که میتواند بصورت میله یا رل باشد
absorbing column ستون جذب
absorption column ستون جذب
composite column ستون مرکب
column ways راهنمای ستون
advertising column ستون آگهی
column splice وصله ستونها
streeing column میل فرمان
column rule خط برنج
isoculculating column دسته ستون
half-column نیمه ستون
semi-column نیم ستون
column head سرستون
hull column پایه بدنه
column cover پوشش ستون
column chromatography کروماتوگرافی ستونی
column binary دودوئی ستونی
chromatographic column ستون کروماتوگرافی
vertebral column ستون مهره
vertebral column تیره پشت
vertebral column ستون فقرات
transformer column ساق ترانسفورماتور
column binary دودویی ستونی
laced column ستون مشبک با بستهای چپ وراست
close column ستون جمع
close column ستون بسته
column base زیرستون
column base ته ستون
cased column ستون پوشش دار
card column ستون کارت
column head بار ستون
airmobile column ستون هوارو
airmobile column ستون متحرک هوایی
an engaged column نیم ستون
column lock قفلپایه
column crank دستهپایه
central column ستونمرکزی
column grinder دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
alcohol column ستونالکل
column graph نمودار ستونی
column gap شکاف ستون
column gap شکاف بین ستون
column capital سرستون
column formation آرایش ستون
column base پایه ستون
streeing column ستون فرمان
engaged column نیم ستون
length of column طول ستون
hempel column ستون همپل
route column ستون راه
route column ستون راهپیمایی
half column شبه ستون
half column نیم ستون
guide column ستون راهنما
column of mercury ستونجیوه
fractionating column ستون تجزیه
fractionating column برج تقطیروتجزیه
reflux column ستون باز روانی
engaged column ستون مقید
engaged column ستون درون جرزیا دیوار
machine column پایه یا ستون دستگاه
main column ستون اصلی
spinal column ستون فقرات
spinal column تیره پشت ستون مهره
spinal column ستون مهره ها
parallel column ستونهای موازی
storming column واحد مامورحمله
storming column ستون حمله
packed column ستون پر شده
opem column ستون باز
column of riflemen ستون تفنگداران
mercury column ستون جیوه
march column ستون راهپیمایی
positive column ستون مثبت
column bases plates صفحات تقسیم فشارپای ستونها
bubble tray column ستون تقطیر بشقابک دار ستون تقطیر با بشقابک حباب
air movement column ستون حرکت هوایی
air movement column ستون هوایی
cadre strength column ستون مربوط به استعدادپرسنل یکان ستون استعدادپرسنل کادر
beam column framing ساختمان با قابهای متشکل ازتیر و ستون
stacked column graph نمودار ستونی انباشته
column wise recalculation محاسبه مجدد ستونی
column research council شورای تحقیق بر ستونها
spinning band column ستون نوار چرخان
column screw press پرس پیچی ستونی
stacked column chart جدول ستونی انباشته
eighty column card کارت هشتاد ستونی
column text chart جدول متن ستونی
steering column lock قفل فرمان اتومبیل
steering column tube لوله فرمان
continuous packing column ستون پر شده پیوسته
double staggered column ستون دو خطه زیگزاگ
double column miller دستگاه فرز دو ستونی
column major order بترتیب ستونی
double column machine دستگاه دو ستونی
double staggered column ستون راهپیمایی دوبله
eighty column screen صفحه تصویری که میتواند هشت حرف را به صورت افق نمایش دهد
one hyndred percent column graph نمودار یکصد درصد ستونی
knee and column milling machine دستگاه فرز زانویی و ستونی
four column friction screw press پرس اصطکاکی چهار ستونی
linked pie/column chart graph column/pie linked
mixed column line chart نمودار ستونی- خطی ترکیبی
linked pie/column graph نمودار گرد و ستونی پیوسته
mixed column line graph نمودار ستونی- خطی ترکیبی
bubble cap plate column ستون تقطیر بشقابک فنجانک دار ستون تقطیر با بشقابک وفنجانک حباب
steering column gear change اتصال چرخ دنده فرمان
double column planner miller دستگاه فرز با صفحه تراش دروازهای
double column vertical boring mill ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
course of action روش انجام کار
out of action از نبرد خارج شده
out of action غیر فعال
containing action عملیات احاطهای بازدارنده
course of action راه کار
out of action خارج ازنبرد
out of action خراب
right of action حق ترافع
self action خود عملی
immediate action عملیات فوری
immediate action عکس العمل فوری
self action عمل فی نفسه
right of action حق اقامه دعوی
right of action حق طرح دعوی در دادگاه
right of action حق طرح دعوی دردادگاه
action اثر
action خط اول صفحه نمایش که نام منوها را نشان میدهد
action انجام کاری
action پیامی که به کاربر نشان داده میشود که اعلام کند یک عمل یا یک ورودی نیاز است
action لیست امکانات
action بازی
action کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
action حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
action در حقیقت آن منو انتخاب میشود
action وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
action تمام منو زیر نام آن نمایش داده میشود
action عمل کاربر مانند انتخاب یک کلید
action اقدام
action جنگ
action سهم سهام شرکت
action عامل
action فرمان حاضر به تیر
action کار اقدام
action تمرین
action جنگ عملیات
action عملیات جنگی
action جنبش
action اژیرش
action که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
action عمل انجام شده
action عمل
down [out of action, not in use] <adj.> خراب [ازکارافتاده]
action گزارش وضع
action اشغال نیروهای جنگی
action پیکار
action فعل اقدام
appropriate action اقدام مقتضی
down [out of action, not in use] <adj.> ازکارافتاده
action رفتار
action تاثیر اثر جنگ
action جدیت
action جریان
action کار
action جنبش حرکت
action اشاره
action شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action نبرد
action کردار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com