English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
command axis محور حرکت یکان
command axis محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
Other Matches
axis خط طولی یا عرضی
axis محور طولی
axis میله
axis محور چرخ
axis محور تقارن مهره اسه
axis قطب
axis محور
axis خط محور
x axis محور طولها
x axis محور ایکس
x axis محور افقی مختصات یا محورطولها
x axis محور ایکس ها
axis 1-خط ی که چیزی اطراف آن می چرخد 2-خط مرجعی که پایه مختصات یک گراف است
axis برای مختصات افقی در گراف
axis برای مختصات عمودی در گراف
axis مهره دوم گردن مهره محوری
x axis بردار افقی گراف
x axis محور x
y axis محور y
y axis محور عمودی روی یک صفحه مختصات
z axis محور "زد"
z axis بردار عمق در گراف سه بعدی
z axis محور z
z axis محوری که روی یک صفحه مختصات عمق رانشان میدهد
axis آسه
axis محورهای مختصات
y axis بردار عمودی گراف
y axis محور ایگرگ ها
x axis محور افقی روی یک صفحه مختصاتی
y axis محور عمودی
y axis محور ایگرگ
y axis محور وای
y axis محور عرضها
y axis محور عرضی مختصات
neutral axis میان تار بی تنش
cartesial axis محور دکارتی
celestrial axis محور عالم
normal axis محور عمودی
normal axis محور قائم
neutral axis محور بی تنش تار خنثی
camera axis محور دوربین عکاسی
symmetry axis محور تقارن
axis of symmetry محور تقارن
axis of symmery محور تقارن
axis of the bore محور لوله
axis of the bore محور مرکزی لوله
axis of trunnions محور قبضیتن توپ
optical axis محور اپتیکی
neutral axis محور خنثی
minor axis قطر اقصر
imaginary axis محورموهومی
inclined axis محور مورب
imaginary axis محور انگاری
flexural axis محور خمش
elastic axis محور الاستیک
earth's axis محور زمین
drag axis محور پسا
dam axis محور سد
magnetic axis محور مغناطیسی
lift axis محور برا
longitudinal axis محور طولی
crystal axis محور کریستال
magnetic axis محور قطب مغناطیسی
magnetic axis محورمغناطیسی
main axis محور اصلی
major axis محور کانونی
mass axis محور جرم
improper axis محور نامتعارف
inclined axis محور مورب
refrence axis محور مبداء
roll axis محور غلطش
rotary axis محور دوار
transverse axis محور عرضی
signal axis محور مخابرات
signal axis محورارتباطات
vertical axis محور عمودی
visual axis محور بینایی
wing axis محور بال
vertical axis محور قائم
x axis amplifier تقویت کننده محور ایکس
x axis defelection انحراف- ایکس
y axis amplifier تقویت کننده محور ایگرگ
z axis amplifier تقویت کننده محور "زد"
declination axis محورنقصان
polar axis محورقطبی
principle axis محور اصلی
axis of coordinates محورهای مختصات
cordinate axis محورهای مختصات
axis of earth محور زمین
paradigmatic axis محور جانشینی
axis of rotation محور چرخش
axis of rotation محور دوران
axis of control محورکنترل خودکار هواپیما
axis of control محور کنترل هواپیما
axis of advance محور پیشروی
paradigmatic axis درزبانشناسی
principal axis محور اصلی
principal axis محور مبداء
center of gravity axis محور ثقل مرکزی
coordinate system of axis سیستم محورهای مختصات
principal axis of inertia محور اصلی ماند
axis of signal communication محور ارتباط و مخابرات محور ارتباطات
dual y axis graph نمودار با دو محور y
cerebro spinal axis محور مغزی- نخاعی
alternating axis of symmerty محور تقارن متناوب
simple axis of symmetry محور ساده تقارن
rotational reflection axis محور چرخش انعکاس
blade span axis محور تغییر گام ریشه تیغه
horizontal-axis wind turbine توربینافقیبامحوربادی
vertical-axis wind turbine توربینبادیمحورعمودی
axis of earth magnetic field محور میدان مغناطیسی زمین
command امریه
specified command فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
command فرمایش
command سرکردگی فرماندهی
command.com در -MS DOS فایل برنامهای که حاوی مفسر دستورات سیستم عامل است این برنامه همیشه در حافظه مقیم است و دستورات سیستم را تشخیص میدهد و به عمل تبدیل میکند
at my command به فرمان من
self command کف نفس
self command خودداری
under command زیرفرماندهی
under command تحت کنترل
second in command معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
second in command معاون
self command خودفرمانی
command.com COCO.ANDفایل
command کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
command یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
command فرمان دستوردادن
command فرماندهی
command فرمان
command امرکردن
command دستور
command حکم کردن
command یکان قرارگاه عمده
specified command نیروی اختصاصی
command فرمان دادن
command حکم
command امر
sealift command یکان حمل و نقل دریایی
Send To command دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
sequence of command ترتیب توالی فرامین
support command فرماندهی پشتیبانی
airlift command فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
sealift command فرماندهی حمل و نقل دریایی
scheme of command طرح فرماندهی
operational command فرماندهی از نظر عملیاتی
base command فرماندهی پایگاه
oversea command یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
preparatory command فرمان خبر
preparatory command فرمان حاضرباش
AT command set مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
AT command set حالتی در مودم که آماده پذیرش دستورات با استفاده از مجموعه دستورات Hayes AT است
resume command به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
retraining command یکان بازاموزی
retraining command قسمت ندامتگاه
area command فرماندهی منطقه
scheme of command طرح عملیاتی یکان
operator command فرمان متصدی
support command یکان پشتیبانی
word of command فرمان نظامی
word of command فرمان انتصاب
administrative command یکان اداری
high command سرفرماندهی
high command فرماندهی عالی
command posts پاسگاه فرماندهی
command posts پست فرماندهی
command post پاسگاه فرماندهی
command post پست فرماندهی
command economy اقتصاد دستوری
command unit واحد فرمان
command economies اقتصاد دستوری
air command فرماندهی نیروی هوایی
air command یکان هوایی
support command فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
tactical command فرماندهی تاکتیکی
tactical command یکان تاکتیکی
terminal command فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
to perform a command فرمانی را اجرا کردن
transient command فرمان ناپایدار
type command فرماندهی ناو گروه
type command نوع یکان ناو گروه
administrative command فرماندهی اداری
unified command فرماندهی متحد
unified command نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
air command فرماندهی هوایی
command module نقشهراهنما
continuity of command مداومت فرماندهی
command strength استعداد یکان
command speed سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
full command کنترل کامل
command socialism سوسیالیسم دستوری
full command اداره کامل
command signal علامت فرمان
command report گزارش فرماندهی
command processor سیستم عامل فرمانی
command processing پردازش دستورالعمل
command channels سلسله مراتب فرماندهی سلسله مراتب
internal command فرمان درونی
joint command فرماندهی مشترک
command key کلید فرمان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com