English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
command destruct signal علامت به کار افتادن سیستم تخریب کننده موشک
command destruct signal علامت تخریب موشک با فرمان دور
Other Matches
command signal علامت فرمان
destruct منفجر کردن
destruct انهدام
destruct خرابی عمدی موشک قبل ازپرتاب ان
destruct تخریب کردن
destruct ویرانی
destruct system سیستم انفجار
destruct system سیستم تخریب
under command زیرفرماندهی
under command تحت کنترل
self command خودداری
command.com COCO.ANDفایل
command.com در -MS DOS فایل برنامهای که حاوی مفسر دستورات سیستم عامل است این برنامه همیشه در حافظه مقیم است و دستورات سیستم را تشخیص میدهد و به عمل تبدیل میکند
specified command نیروی اختصاصی
specified command فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
self command خودفرمانی
self command کف نفس
second in command معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
second in command معاون
at my command به فرمان من
command فرمان دادن
command امریه
command دستور
command فرمان دستوردادن
command سرکردگی فرماندهی
command یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
command فرماندهی
command فرمان
command امرکردن
command حکم کردن
command یکان قرارگاه عمده
command حکم
command فرمایش
command کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
command امر
command processor سیستم عامل فرمانی
continuity of command مداومت فرماندهی
command of execution فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
command processing پردازش دستورالعمل
command report گزارش فرماندهی
command socialism سوسیالیسم دستوری
command speed سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
command strength استعداد یکان
command unit واحد فرمان
commodity command فرماندهی اماد
commodity command یکان امادکالاهای مصرفی
comp command COفرمان P
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
command of execution ریاست اجرایی
command net شبکه یکان
command net شبکه فرماندهی
command detonated منفجر شونده از راه دور قابل انفجار با فرمان دور
command channels سلسله مراتب فرماندهی سلسله مراتب
command channels ردههای فرماندهی
command axis محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
command axis محور حرکت یکان
command automatism فرمانبری مطلق
command and control کنترل و فرماندهی
command altitude ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
combined command یکان مرکب
command ejection پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
command group گروه فرماندهی
command heading مسیر تعیین شده برای هواپیماتوسط برج کنترل
command mode وضعیت دستوری
command mode حالت فرماندهی
command liaison شبکه رابط یکان
command liaison افسر رابط فرماندهی
command language زبان دستوری
command language زبان فرمان
command language زبان فرماندهی
command key کلید فرمان
command heading مسیرپیش بینی شده
combined command فرماندهی مرکب
command module نقشهراهنما
support command فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
support command یکان پشتیبانی
support command فرماندهی پشتیبانی
sequence of command ترتیب توالی فرامین
Send To command دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
sealift command یکان حمل و نقل دریایی
sealift command فرماندهی حمل و نقل دریایی
scheme of command طرح عملیاتی یکان
retraining command قسمت ندامتگاه
tactical command فرماندهی تاکتیکی
tactical command یکان تاکتیکی
word of command فرمان انتصاب
word of command فرمان نظامی
unified command نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
unified command فرماندهی متحد
type command نوع یکان ناو گروه
type command فرماندهی ناو گروه
transient command فرمان ناپایدار
to perform a command فرمانی را اجرا کردن
terminal command فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
retraining command یکان بازاموزی
resume command به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
preparatory command فرمان حاضرباش
full command اداره کامل
full command کنترل کامل
filter command فرمان FILTER
external command فرمان خارجی
external command فرمان برونی
embeded command فرمان تعبیه شده
dosmount command فرمان پیاده کردن
direct command فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
logistical command یکان لجستیکی
internal command فرمان درونی
joint command فرماندهی مشترک
preparatory command فرمان خبر
oversea command یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
operator command فرمان متصدی
operational command فرماندهی از نظر عملیاتی
national command یکان یا قسمت نظامی مربوط به هر ملت در عملیات چندکشور
major command فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
major command یکان عمده
logistical command فرماندهی لجستیکی
joint command یکان مشترک
scheme of command طرح فرماندهی
air command فرماندهی نیروی هوایی
high command فرماندهی عالی
command posts پاسگاه فرماندهی
command posts پست فرماندهی
air command یکان هوایی
air command فرماندهی هوایی
airlift command فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
base command فرماندهی پایگاه
area command فرماندهی منطقه
command post پاسگاه فرماندهی
AT command set مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
command post پست فرماندهی
command economy اقتصاد دستوری
chain of command سلسله مراتب
chain of command سلسله مراتب فرماندهی
administrative command فرماندهی اداری
AT command set حالتی در مودم که آماده پذیرش دستورات با استفاده از مجموعه دستورات Hayes AT است
command economies اقتصاد دستوری
administrative command یکان اداری
channel command فرمان کانال
high command سرفرماندهی
area support command فرماندهی پشتیبانی منطقه
advance command post پاسگاه رده جلو
forward command post پست فرماندهی جلو
amphibious command ship ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
advance command post پاسگاه فرماندهی جلو
command sponsored dependent بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
alternate command authority افسر جانشین فرمانده
forward command post پاسگاه مقدم
tactical command ship ناو فرماندهی
air strategical command فرماندهی استراتژیکی هوایی
air defense command فرماندهی پدافند هوایی
division support command فرماندهی پشتیبانی لشگر
embedded formating command فرمان قالب بندی مندرج
command post exercise تمرین پاسگاه فرماندهی
command select system سیستم فرمان انتخابی
command issuing office دفترتوزیع دستورالعملهای یکان
command issuing office دفتر توزیع فرامین یکان
channel command word کلمه فرمان محرا
command information program برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
command budget estimate براورد بودجه یکان
command budget estimate براوردبودجه
His request was in the nature of a command. خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
command driven software نرم افزار فرمان گرا
officer in tactical command فرمانده تاکتیکی
army reserve command فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
base logistical command یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
army material command فرماندهی اماد نیروی زمینی
alternate command authority مقام جانشین فرماندهی
hayes command set مجموعه فرمانهای هیز
command management system سیستم مدیریت فرماندهی سیستم مدیریت یکان
software command language زبان فرمانی نرم افزاری
signal نشان
signal علایم مخابراتی مخابرات
signal سیگنال علامت دادن
signal کوچترین واحد پایه برای ارسال داده دیجیتال
signal ارسال پیام به کامپیوتر
signal تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
signal پردازش سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
signal 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal علامت راهنمای خودرو
i signal پیام ای
r y signal پیام روشنایی ار ایگرگ
q signal پیام کیو
signal تبدیل یا ترجمه سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
signal رسته مخابرات
signal مخابره کردن علامت دادن
g y signal پیام روشنایی جی ایگرگ
signal شماره محل بیت ها با محتوای مختلف در دو کلمه داده
signal خبردادن
signal پیام
signal مخابره کردن
signal هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
signal علامت نشانه
signal نشان راهنما
signal علامت
signal پاس ولتاژ رسانه جانبی ارسالی به pcu برای در خواست توجه
you must w the signal ناهار را برای خاطر من معطل نکنید
signal سیگنال
b y signal b y پیام روشنایی ب- ایگرگ
signal اختلاف بین توان سیگنال ارسالی و اختلال روی خط
signal نشانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com