English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
command posts پست فرماندهی
command posts پاسگاه فرماندهی
Other Matches
posts چوب تقویت
posts مربوط به پست
posts محل ماموریت موضع
posts پادگان قرارگاه
posts پایگاه
posts بدیوار زدن
posts اگهی کردن اعلان کردن
posts مقام مسئولیت
posts پاسگاه
posts جرز
posts تیرعمودی
posts تیر
posts گماردن نگهبان قرار دادن
posts وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
posts وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
posts ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
posts بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
posts ستون
posts محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
posts تیر یا میله در مسیر اسبدوانی
posts پست کردن
posts دیرک ستون
posts پست نظامی
posts تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
posts که در زمان چاپ و نه روی صفحه نمایش مرتب شود
posts عجله
posts شغل
posts پست
posts چاپار
posts نامه رسان پستچی
posts مجموعه پستی
posts بسته پستی
posts سیستم پستی پستخانه
posts صندوق پست تعجیل
posts ارسال سریع پست کردن
lamp-posts تیر لامپا
lamp-posts تیر چراغ برق
lamp-posts تیر چراغ
goal posts پایههای دروازه
net posts میلههای تور
local posts پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
self command خودداری
self command خودفرمانی
self command کف نفس
command سرکردگی فرماندهی
command فرمان دادن
under command زیرفرماندهی
under command تحت کنترل
command.com در -MS DOS فایل برنامهای که حاوی مفسر دستورات سیستم عامل است این برنامه همیشه در حافظه مقیم است و دستورات سیستم را تشخیص میدهد و به عمل تبدیل میکند
command.com COCO.ANDفایل
at my command به فرمان من
second in command معاون
specified command فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
second in command معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
specified command نیروی اختصاصی
command امرکردن
command فرمان دستوردادن
command کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
command دستور
command امریه
command یکان قرارگاه عمده
command یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
command فرماندهی
command حکم
command حکم کردن
command فرمان
command فرمایش
command امر
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
full command اداره کامل
major command فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
external command فرمان خارجی
filter command فرمان FILTER
full command کنترل کامل
major command یکان عمده
logistical command یکان لجستیکی
logistical command فرماندهی لجستیکی
joint command یکان مشترک
joint command فرماندهی مشترک
dosmount command فرمان پیاده کردن
command signal علامت فرمان
command socialism سوسیالیسم دستوری
command speed سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
command strength استعداد یکان
command unit واحد فرمان
commodity command فرماندهی اماد
commodity command یکان امادکالاهای مصرفی
comp command COفرمان P
continuity of command مداومت فرماندهی
direct command فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
command report گزارش فرماندهی
embeded command فرمان تعبیه شده
external command فرمان برونی
command processing پردازش دستورالعمل
national command یکان یا قسمت نظامی مربوط به هر ملت در عملیات چندکشور
support command یکان پشتیبانی
support command فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
tactical command فرماندهی تاکتیکی
tactical command یکان تاکتیکی
terminal command فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
to perform a command فرمانی را اجرا کردن
transient command فرمان ناپایدار
type command فرماندهی ناو گروه
type command نوع یکان ناو گروه
unified command فرماندهی متحد
unified command نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
word of command فرمان نظامی
word of command فرمان انتصاب
support command فرماندهی پشتیبانی
sequence of command ترتیب توالی فرامین
Send To command دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
operational command فرماندهی از نظر عملیاتی
operator command فرمان متصدی
oversea command یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
preparatory command فرمان خبر
preparatory command فرمان حاضرباش
resume command به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
retraining command یکان بازاموزی
retraining command قسمت ندامتگاه
scheme of command طرح عملیاتی یکان
scheme of command طرح فرماندهی
sealift command فرماندهی حمل و نقل دریایی
sealift command یکان حمل و نقل دریایی
internal command فرمان درونی
command module نقشهراهنما
command of execution فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
command economies اقتصاد دستوری
base command فرماندهی پایگاه
chain of command سلسله مراتب
chain of command سلسله مراتب فرماندهی
channel command فرمان کانال
combined command فرماندهی مرکب
combined command یکان مرکب
command altitude ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
command and control کنترل و فرماندهی
command automatism فرمانبری مطلق
command axis محور حرکت یکان
command axis محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
command channels ردههای فرماندهی
AT command set مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
AT command set حالتی در مودم که آماده پذیرش دستورات با استفاده از مجموعه دستورات Hayes AT است
command processor سیستم عامل فرمانی
command economy اقتصاد دستوری
command post پست فرماندهی
command post پاسگاه فرماندهی
high command فرماندهی عالی
high command سرفرماندهی
administrative command یکان اداری
air command فرماندهی نیروی هوایی
air command یکان هوایی
air command فرماندهی هوایی
administrative command فرماندهی اداری
airlift command فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
area command فرماندهی منطقه
command channels سلسله مراتب فرماندهی سلسله مراتب
command group گروه فرماندهی
command language زبان دستوری
command key کلید فرمان
command liaison افسر رابط فرماندهی
command liaison شبکه رابط یکان
command mode حالت فرماندهی
command heading مسیر تعیین شده برای هواپیماتوسط برج کنترل
command ejection پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
command mode وضعیت دستوری
command net شبکه فرماندهی
command language زبان فرمان
command heading مسیرپیش بینی شده
command detonated منفجر شونده از راه دور قابل انفجار با فرمان دور
command net شبکه یکان
command language زبان فرماندهی
command of execution ریاست اجرایی
alternate command authority افسر جانشین فرمانده
alternate command authority مقام جانشین فرماندهی
His request was in the nature of a command. خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
software command language زبان فرمانی نرم افزاری
base logistical command یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
air defense command فرماندهی پدافند هوایی
area support command فرماندهی پشتیبانی منطقه
command management system سیستم مدیریت فرماندهی سیستم مدیریت یکان
tactical command ship ناو فرماندهی
command sponsored dependent بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
advance command post پاسگاه فرماندهی جلو
advance command post پاسگاه رده جلو
air strategical command فرماندهی استراتژیکی هوایی
command select system سیستم فرمان انتخابی
amphibious command ship ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
forward command post پاسگاه مقدم
hayes command set مجموعه فرمانهای هیز
officer in tactical command فرمانده تاکتیکی
command driven software نرم افزار فرمان گرا
forward command post پست فرماندهی جلو
command budget estimate براورد بودجه یکان
command budget estimate براوردبودجه
command destruct signal علامت تخریب موشک با فرمان دور
command destruct signal علامت به کار افتادن سیستم تخریب کننده موشک
channel command word کلمه فرمان محرا
embedded formating command فرمان قالب بندی مندرج
command post exercise تمرین پاسگاه فرماندهی
army material command فرماندهی اماد نیروی زمینی
army reserve command فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com