Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
commission agent
حق العمل کار
Other Matches
on commission
بطورحق العمل کاری
commission
ارتکاب ماموریت
commission
کمیسیون و کمیته
commission
تخفیف
commission
حق العمل کاری امانت فروشی
commission
دلالی
commission
هیئت
commission
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commission
کمیته
commission
ارتکاب
out of commission
غیردایر
out of commission
غیر قابل استفاده
commission
کارمزد
commission
ماموریت امریه
commission
:ماموریت
commission
تصدی
commission
حق العمل
commission
فرمان
commission
حکم
commission
هیئت مامورین
commission
کمیسیون
commission
انجام
commission
: گماشتن
commission
حق العمل مامور شدن
commission
زیر امر قراردادن
commission
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commission
درگیر رزم کردن
commission
حق دلالی
commission
ماموریت دادن
bank commission
کارمزد بانکی
managing commission
هیات مدیره
to override one's commission
از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
economic commission
هیئت اقتصادی
High Commission
کنسولگری - دفتریکهبهاعضایعالیرتبهخودجاومکانمیدهد
executive commission
هیات مجریه
executive commission
هیات رئیسه
commission fee
حق العمل
rogatory commission
موضوعی را ازمحکمهای به دادگاه دیگراحاله کردن
rogatory commission
نیابت قضائی
commission pennant
پرچم فرمانده ناو
commission pennant
پرچم سینه
commission of enquiry
کمیسیون تحقیق
commission of conciliation
کمیسیون حل اختلاف کمیسیون توافق
commission of acts
ارتکاب عمل
commission fee
کارمزد
sale commission
کارمزد فروش
Equal Opportunities Commission
سازماننافربراجرایقانون
human rights commission
کمیسیون حقوق بشر
interstate commerce commission
کمیسیون تجارت بین ایالات
agent
نماینده عامل شیمیایی خرج
agent
عنصر
agent
ماده
agent
عامل اطلاعاتی
agent
نرم افزار کارایی و اطلاعات آماری را درباره ایستگاههای کاری به مدیریت مرکزی شبکه ارسال میکند
agent
نماینده
agent
گماشته وکیل
agent
مامور
agent
عامل
agent
کاگزار
agent
واسطه عامل
agent
فرستنده
agent
پیشکار
agent
مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
agent
ارگان
agent
برنامه یا نرم افزاری که روی یک ایستگاه کاری در شبکه اجرا میشود
agent
وکیل
agent
واسطه
nerve agent
گازعصب
news agent
خبرگزار
news agent
روزنامه فروش
overseas agent
نماینده خارجی
overseas agent
نماینده درکشور بیگانه
fluxing agent
شارژ
oxidizing agent
عامل اکسیداسیون
land agent
دلال معاملات ملکی
fluxing agent
ماده گدازاور
nerve agent
عامل شیمیایی عصبی
mercantile agent
بازرگانی
insurance agent
نماینده بیمه
insurance agent
عامل بیمه
incapacitating agent
گازبیهوشی
incapacitating agent
عامل بیهوش کننده
igniting agent
عامل احتراق
house agent
دلال خانه
fusing agent
عامل ذوب
forwarding agent
نماینده حمل و نقل
forwarding agent
متصدی حمل ونقل
law agent
نماینده قضایی
law agent
نماینده حقوقی
mercantile agent
نماینده
foaming agent
عامل کف زای
masking agent
عامل پوشاننده
manufacturers' agent
نماینده تولیدکننده
manufacturers' agent
نماینده سازنده
manufacturer's agent
نماینده سازنده
manufacturer's agent
نماینده تولیدکننده
forwarding agent
عامل حمل و نقل
warning agent
گند گاز
forwarding agent
واسطه حمل و نقل
undercover agent
مامورتحقیق مخففی
vesicant agent
عامل شیمیایی تاول زا
vesicant agent
گاز تاول زا
universal agent
وکیل مطلق الوکاله
universal agent
وکیل تام الاختیار
toxic agent
گاز سمی
toxic agent
عامل شیمیایی سمی
toxic agent
ماده سمی
thickening agent
عامل غلیظ کننده
stripping agent
عامل رنگ گیر
special agent
وکیل یا نماینده مقیدالوکاله
vomiting agent
گازاستفراغ اور
vomiting agent
عامل تهوع اور
undercover agent
کارآگاه مخففی
washing agent
مواد شوینده
stripping agent
رنگ زدا
stripping agent
ماده رنگ بر
publicity agent
نمایندهافکارعمومی
estate agent
فروشندهزمینوملک
secret agent
جاسوس
secret agent
مامور مخفی
wetting agent
عامل خیس کننده
wetting agent
ماده خیس کننده
sole agent
نماینده منحصر بفرد
sole agent
نماینده انحصاری
sales agent
نماینده فروش
resolving agent
عامل تفکیک کننده
releasing agent
عامل رهاکننده
reducing agent
عامل کاهنده
psychochemical agent
گاز عصبی
psychochemical agent
عامل عصبی
psychoactive agent
ماده روانگردان
proxy agent
نرم افزاری که دستورات مدیریت شبکه را ترجمه میکند تا به نرم افزار مدیریتی امکان دهد تا وسیلهای که از پروتکل دیگر استفاده میکند را کنترل کند
press agent
مامور اگهی و تبلیغ
precipating agent
عامل رسوب دهنده
scholastic agent
دلال تدریس
scholastic agent
شاگرد پیدا کن
smoke agent
ماده دودانگیز
smoke agent
عامل شیمیایی دودانگیز
shipping agent
نماینده شرکت کشتیرانی
shipping agent
اژانس حمل
shipping agent
موسسه حمل کالا
shipping agent
شرکت حمل
shiping agent
حق العمل کار بارگیری کشتی
shiping agent
کارگزار بارگیری کشتی
sequestering agent
عامل منزوی کننده
sequestering agent
عامل کمپلکس دهنده
oxidizing agent
عامل اکسنده
fluorinating agent
عامل فلوئوردار کننده
chemical agent
عامل شیمیایی
antimateriel agent
عامل مخصوص فاسد کردن اماد
antimateriel agent
عامل فساد اماد
anticrop agent
عامل ضدمحصولات کشاورزی
anticrop agent
عامل ضد غلات
alloying agent
عنصر الیاژی
alkylation agent
عامل الکیل دار کننده
alkylating agent
عامل اکلیل دار کننده
agent representative
عامل
agent officer
افسر عامل پرداخت
agent net
شبکه اطلاعاتی
antiplant agent
عامل ضد رویش گیاهان
biological agent
عامل میکربی
chelating agent
عامل کی لیت ساز
catalytic agent
عامل فعل وانفعال شیمیایی بوسیله اثرمجاورتی
casualty agent
عامل ایجاد تلفات و ضایعات
blowing agent
عامل پف کننده
blood agent
عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
blood agent
مدت پرواز
blister agent
گاز تاول زا
blister agent
عامل تاول زا
bleaching agent
عامل رنگبر
biological agent
عامل زیستی
agent de change
دلال ارزی
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
acetylizing agent
عامل استیل دار کننده
acetylating agent
عامل استیل دار کننده
accelerating agent
کاتالیزور
accelerating agent
ماده تسریع کننده
absorbing agent
عامل جذب
travel agent
بلیط فروش سرویس مسافری اژانس مسافرتی
travel agent
سفر ارا
travel agent
سفرچین
double agent
عامل اطلاعاتی دو جانبه
agent provocateur
مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
acidulating agent
اسیدی کننده
acidulating agent
ماده اسیدی کننده
aerating agent
مادهای که به بتن اضافه میشود تا توزیع حبابهای هوا را در بتن یکنواخت نماید و اثر ان ازدیادمقاومت در مقابل یخبندانهای سخت میباشد
aerating agent
هوادهنده
adhesion agent
عامل چسبندگی
adhesion agent
چاشنی چسب افزا
adhesion agent
ماده تشدیدکننده خواص
adhesion agent
مایه چسب افزا
addition agent
عامل افزودنی
addition agent
ماده افزودنی
acylating agent
عامل اسیل دار کننده
action agent
مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
free agent
بازیگر بدون قرارداد
fixing agent
عامل تثبیت
diplomatic agent
مامور سیاسی
developer agent
ماده فهور
developer agent
عامل فهور
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com