English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 170 (8 milliseconds)
English Persian
communication devices ماشینمرتبط
Other Matches
devices الت
devices حیله
devices یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
devices تجهیزات
devices فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
devices کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
devices وسیله جانبی
devices مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
devices کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
devices برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
devices شیوه
devices تمهید
devices اپارات
devices فزاره
devices چاشنی
devices خارضامن
devices عامل
devices ضامن
devices دستگاه اسباب وسیله
devices ابزار
devices اسباب
devices شعار دستگاه
devices اختراع
devices کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
devices PRN برای پورت چاپگر
devices وسیله
devices که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
devices دستگاه
devices ماشین یا وسیله کارا
devices لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
devices وسیلهای مثل صفحه تصویر یا چاپگر که اجازه نمایش اطلاعات میدهد
devices روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
devices CON برای صفحه کلید و صفحه نمایش
devices کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
devices اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است
thermal devices ابزارهای حرارتی
photoelectric devices دستگاههای فتوالکتریکی
self synchronous devices دستگاههای همگرد
input devices ابزارخروجی
output devices شیوههایتولید
clustered devices دستگاههای گروهی
selsyn devices synchro دستگاههای همگرد
labor saving devices ابزارهای کاراندوز
data storage devices ابزارذخیرهاطلاعات
safety locking devices قفل های ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
communication اطلاع
communication مخابره
communication ابلاغیه
communication فرآیندی که در آن ارسال و دریافت داده با استفاده از تلفن
communication کامپیوتر همراه با کارت مودم یا فکس که به کاربران شبکه در استفاده از مودم حق اشتراک میدهد
communication ترمینال یا مودمی که قادر به ذخیره سازی داده ارسال شده است
communication اخبار
communication ارتباطات مواصلات
communication ابلاغ
communication نقل وانتقال
communication مراوده وسایل ارتباطی
communication ارتباط و مخابرات
communication مخابرات
communication ارتباطات
communication مکاتبه
communication ماهواره
communication رادیو یا هر رسانه قابل حمل سیگنال انجام میشود
communication پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
communication وسیله کنترل خط برای بررسی سیگنالهای متقاضی داده
communication نرم افزاری که به کاربر اجازه کنترل مودم و استفاده ازسرویس online میدهد
communication ارسال دریافت داده به جای صوت و تصویر
communication ارتباط
communication بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
communication عبور اطلاعات
communication مجموعهای از وسایل مانند ترمینال ها وچاپگر ها که توسط یک کامپیوتر مرکزی به هم وصل هستند و اجازه ارسال سریع و ساده داده می دهند
communication وسیلهای مانند مودم که داده را ارسال و دریافت میکند
communication پارامتر هایی که نحوه کنترل ارسال داده را بیان می کنند
communication کامپیوتری که ارسال داده در شبکه را کنترل میکند
communication وسیله الکترونیکی که ارسال داده و router مسیر را کنترل میکند
communication مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
communication مدار الکترونیکی که به کامپیوتر اجازه ارتباط با مودم میدهد
communication مسیر فیزیکی که فرستنده را به گیرنده وصل میکند
communication پردازندهای که چندین واسط و مدیریت بین کامپیوتر و کنترل خط وط ارتباطی برقرار میکند.
communication سوکت یا اتصال فیزیکی که به وسیله اجازه ارتباط میدهد
communication اتصال فیزیکی که داده روی آن ارسال میشود
communication technician تکنیسین مخابرات
data communication انتقال اطلاعات
data communication داد وستداطلاعات
data communication ارتباط داده ها
data communication مخابره داده ها
electric communication مخابرات
data communication ارتباط دادهای
communication signal سیگنال مخابراتی
communication zone منطقه مواصلات
communication theory تئوری مخابرات
communication theory نظریه ارتباط
communication theory نظریه ارتباطات
communication security تامین مخابراتی
communication system نظام ارتباطی
communication security برقراری تامین مخابراتی
lines of communication خطوط مواصلاتی
mass communication ارتباط جمعی
communication cord کلید اضطراریقطار یا اتوبوس
network communication ارتباطشبکهای
communication tunnel تونلمرتبطکننده
communication set دستگاهارتباط
communication antenna آنتنمرتبط
wire communication ارتباط با سیم
visual communication مخابره بصری
visual communication ارتباط بصری
telephone communication ارتباط تلفنی
tele communication ارتباط دور برد
tele communication مخابرات تلفنی وغیره ازمسافات دور
synchronous communication ارتباط همزمان
routes of communication کانالهای ارتباطی
routes of communication مسیرهای ارتباطی
privileged communication مکاتبات یا ارتباطاتی که برمبنای اطمینان صنفی با وکیل دادگستری به وجود می اید ووی مجاز به افشای انهانیست بذور کلی هر نوع نامه و مکاتبهای که به دلائل قانونی نباید گشوده و فاش شود
privileged communication مدارک محرمانه
one sided communication ارتباط یکسویه
communication technician تعمیر کارفنی مخابرات
communication satellite اقمارمخابراتی
background communication ارتباط پس زمینه
communication chief رئیس مخابرات یکان
communication circuit مدار ارتباطی
communication cover پوشش مخابراتی
communication deception فریب مخابراتی
communication deception گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
communication device دستگاه ارتباطی
communication engineer مهندس مخابرات
communication engineering مهندسی مخابرات
communication engineering تکنیک مخابرات تکنیک جریان ضعیف
communication interface میانجی ارتباطی
communication chief رئیس ارتباطات
communication channels وسایل ارتباطی
communication channels طرق مواصلاتی
basic communication گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
communication and electronics رسته مخابرات و الکترونیک
communication cable کابل جریان ضعیف
communication cable کابل ارتباطی
communication center مرکز مخابرات
communication center مرکزارتباطات
communication channel مجرای ارتباطی
communication channel کانل ارتباطی
communication channel کانال ارتباطی
communication line خط مخابراتی
communication protocol پروتکل ارتباطی
communication of punishment ابلاغ مجازات
communication network شبکه ارتباطی
communication network شبکه ارتباط و مخابرات
communication receiver گیرنده مخابرات
communication network شبکه ارتباط
communication network شبکه مخابراتی
communication link اتثال ارتباطی
communication link رابطه مخابراتی ربط مخابراتی
communication link تسلسل مخابراتی
communication link پیوند ارتباطی
communication satellite ماهواره مخابراتی
communication line خط ارتباطی
communication of punishment ابلاغ تنبیه
combined communication board هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
axis of signal communication محور ارتباط و مخابرات محور ارتباطات
combined communication board هیئت برقرار کننده ارتباط درستادهای مرکب
binary synchronous communication ارتباطات همزمان دودویی
communication relay ship ناو تقویتی مخابراتی
communication security account میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
communication security custodian مسئول وسایل تامین مخابراتی
communication security custodian مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
communication security monitoring کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
communication operation instructions (co دستور کار مخابرات دستورالعمل مخابرات
communication standing instructions دستورات ثابت مخابراتی
communication control character کاراکتر کنترل ارتباطی
data communication system سیستم ارتباطات داده
We are living in the age of mass communication. ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
high class communication set دستگاه مخابراتی با کلاس بالادستگاه مخابراتی پر ارزش
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com