English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
compact disc unit محلقرارگیریدیسک
Other Matches
compact disc player دستگاهدیسکفشرده
compact disc player controls دکمههایکنترلکنندهدیسک
compact چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compact پیمان
compact تنگ هم قرار دادن
compact تو پر کردن فشردن
compact متراکم کردن
compact ریز بافتن
compact فشرده کردن بهم متصل کردن
compact متراکم
compact پیمان معاهده
compact بهم پیوسته
compact جمع وجور فشرده
compact عهد
compact بهم فشردن
compact تنگ هم قراردادن
compact ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compact کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compact فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
compact دیسک ROM-CD و فن آوری آن که به کار بر اجازه یک بار نوشتن داده روی آن میدهد
compact مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
compact قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
compact روی دیسک فشرده را میدهد
compact استانداردی که نحوه ذخیره سازی موسیقی به صورت مجموعهای از اعداد
compact دیسک پلاستیکی کوچک که حاوی سیگنالهای صوتی به صورت دیجیتال روی سطح است
compact کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
compact دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
compact نواز مغناطیسی که درون یک جعبه پلاستیکی استاندارد است که در کامپیوترهای خانگی برای ذخیره سازی به کار می رود
compact بهم فشرده خلاصه
compact :بهم فشردن
compact کاهش فضای ذخیره شده توسط چیزی
compact مدل حافظه در خانواده Index که فقط به چند کیلو بایت که برنامه اجازه ذخیره شدن میدهد ولی حجم مگابایت برای داده برنامه است
It is a compact car. اتوموبیل جمع وجوری است
compact section مقطع فشرده
compact disk دیسک فشرده
disc مراجعه مستقیم به دیسک فشرده
disc صفحه
disc گرده
disc دیسک صفحه ساختن
disc [تزئینات به شکل ستون صاف، مدور و برجسته]
disc حلقهای که تیغههای یک مرحله از کمپرسور روی ان قرار میگیرد
disc بشقاب سوپاپ
disc صفحه کلاج صفحه دیسک تیغ اره
disc صفحه گرامافون
disc دیسک
disc قرص
disc رسانه مغناطیسی دیسک
tension disc صفحهکشش
blowout disc دیسک نازک فلزی برای اب بندی کردن سیستمهای سیالات
slipped disc وضعیتیکهیکیازدیسکهادرجهتدرستینمیچرخد
tax disc برگهپرداختمالیاتکهبرشیشهاتومبیل
tax disc میچسبانند
disc motor موتورصفحه
arago's disc صفحه اراگو
area of a disc مساحت دایره [ریاضی]
floppy disc فلاپیدیسک
pirate disc نسخه غیر قانونی چاپ شده
pirate disc نسخه سرقت شده
film disc صفحهفیلم
disc camera صفحهدوربین
disc jockey کسیکه در رادیو یا تلویزیون وسالن رقص صفحات موسیقی میگذارد
optical disc دیسکنوری
disc jockeys کسیکه در رادیو یا تلویزیون وسالن رقص صفحات موسیقی میگذارد
eccentric disc صفحه گریز از مرکز
retarding disc صفحه سرعت شکن
filter disc قرص صافی
turbine disc دیسک توربین
timing disc علامت حک شده روی موتورپیستونی برای کمک به تعیین دقیق وضعیت زاویهای میل لنگ به منظور زمان بندی صحیح کارکرد موتور
sechi disc شفافیت سنج اب دریا
sintered disc قرص متخلخل
rotor disc دیسک رتور
disc recording ضبط روی صفحه گرامافون
disc loading نسبت وزن هلیکوپتر به مساحت دیسک رتوراصلی
area of a disc مساحت صفحه [قرص شکل] [ریاضی]
disc compartment محلقرارگیرینوار
disc integrator انتگرالگیری دیسکی
disc drive درایودیسک
covering disc صفحهپوشیدهشده
adhesive disc صفحهچسبنده
disc area مساحت دیسک
disc brake ترمز دیسکی
disc brake ترمز صفحهای
disc mixer نمایشاجزا
mini-floppy disc فالاپیدیسککوچک
hard disc drive محلقرارگیریهارد
magneto optical disc دیسک نوری که در وسیله ضبط مغناطیسی- نوری به کار می رود
tandem disc harrow صفحهدوپشتههرس
Disc . Gramaphone record. صفحه گراما فون
optical disc drive درایودیسکنوری
still video film disc سطحفلاپیدیسک
heat deflecting disc صفحهانحرافگرما
hard disc bus سیمهارد
center disc roll نورد دیسکی
hard disc [British E] دیسک سخت [رایانه شناسی]
disc compartment control کنترلکنندهمحلقرارگیریصفحه
discharge indicator disc دیسک رنگی معمولا زرد یاقرمز برای نشان دادن تخلیه سیستم اطفاء حریق
dry disc rectifier یکسو ساز خشک
disc spacing lever نمایشمقدارفضا
disc [disk] drive دستگاه دیسک سخت [رایانه شناسی]
floppy disc drive محلورودفلاپیدیسک
center disc roll غلطک دیسکی
fixed disc [British E] دیسک سخت [رایانه شناسی]
disc drive port قسمتوروددیسک
center disc [disk wheel] دیسک با سوراخ بزرگ در کانونش [ فناوری خودرو]
double multiple disc clutch کلاج چند صفحه- دوبل
hard disc drive [British E] دستگاه دیسک سخت [رایانه شناسی]
unit وسیله جانبی
unit که برای ورودی و خروجی داده به یک پردازنده به کار می رود
unit بافر با طول یک حرف .
unit دستگاه
unit قسمت
unit دستگاه قسمتی از یک دستگاه
unit واحدنظامی
unit یکا
unit فرد
unit نفر عدد فردی
unit یکان
unit یک دستگاه
unit یکه
unit میزان
unit یگان شمار
unit واحد
unit یک
unit matrix ماتریس واحد
unit categories انواع مختلف یکانها یا انواع طبقات یکانها از نظر استعدادو سازمان و امادگی رزمی
unit awards تشویق نامه یکانی
unit awards جوایز یکانی
unit journal دفتر روزنامه یکان
unit assembly یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
unit assembly یک قطعه مجزا
unit hydrograph هیدروگراف واحد
unit kilometer مصرف کیلومتری یکان
unit load واحد بار
unit loading بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
unit citation جشن طبقه بندی یکانها از نظر عملیات یاامادگی رزمی
unit cell کوچکترین چندوجهی را که با یک دستگاه مختصات سه محوری بتوان نشان داد
unit cost هزینه واحد
unit cost هزینه هر واحداز کالا
unit distance با فاصله واحد
unit distribution روش تقسیم به یکان
unit distribution روش توزیع به یکان
unit elasticity کشش واحد
unit citation جشنهای یکانی
unit elongation ازدیاد طول ویژه
unit emplaning در عملیات حمل و نقل هوایی به طرح ریزی و سازمان دادن یکان برای حمل و نقل اطلاق میشود
unit funds اعتبارات یکانی
unit cell سلول واحد
two unit system دستگاه دو برقی
troop unit یکان سربازدار
shipment unit یکان مسئول ارسال کالاها
service unit یکان خدمات
sampling unit واحد نمونه گیری
rotating unit یکان در حال تعویض یاچرخش نوبتی بین پستها
peripheral unit واحد جنبی
requesting unit یکان تقاضا کننده
requesting unit یکان درخواست کننده
repeating unit واحد تکراری
processing unit واحد پردازنده
processing unit واحدپردازشگر
processing unit واحد پردازش
practical unit واحدهای عملی
power unit پیش راننده
pioneer unit یگان مهندسی رزمی
shipping unit واحد حمل
single unit یکان منفرد
troop unit یکان صنفی
thermal unit واحدسنجش گرما
the name of the unit of gold دینار
terminal unit واحد پایانی
terminal unit واحد پایانه
task unit یگان ماموریت
task unit نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
system unit محفظه سیستم
storage unit واحد انباره
storage unit واحد ذخیره
staging unit یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
staging unit یکان بارگیری کننده
split unit یکان جدا شده یا مجزا شده
single unit یکان مستقل
physical unit واحد فیزیکی
unit matrix ماترسی که عناصر قطر اصلی همگی برابر یک و بقیه عناصرش صفر باشند
T-tail unit بخشدم تیشکل
A+E unit [British E] اتاق عمل اورژانس
bulb unit بخشبرآمده
work unit واحد کار
work unit یک واحد تقسیم کار
work unit یک قسمت جزیی از کار
volume unit واحد بلندی صدا
unit weight وزن واحد
generator unit بخشژنراتور
unit circle دایره واحد [ریاضی]
tractor unit قسمتتراکتور
refrigeration unit قسمتسردخانه
turntable unit بخشصفحهتراش
recording unit واحدثبتشده
radar unit مرکزرادار
outdoor unit تراشگلابیشکل
unit trust موسسهسرمایهگذار
unit record رکورد واحد
mobile unit واحدمتحرک
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com